لازم نیست خیلی اهل فناوری اطلاعات ایران و کسبوکارهایش باشید که بدانید این روزها طوفان کرونا کمر آنچه از بومزیست استارتآپی ایران، پس از سیل، قطعی اینترنت، سقوط هواپیما و رمز دوم پویا، باقی مانده بود را شکسته و اگر از یاس عمومی و شرایط سخت اقتصادی هم جان سالم به در برده بودند در نهایت به تیر غیب ویروسی مرگبار و عالمگیر گرفتار شدند و یا اعلام ورشکستگی و توقف کردند یا آشکار و پنهان تعدیل نیرو کردند.
اضافه شدن این انبوه نیروی انسانی قرنطینه شده، بدون آینده حرفهای و اقتصادی مشخص، بسته شدن حتی راههای خروج از شهر یا کشور هم چنان دیگ غلیانی از احساست عمومی را در بازار به وجود آورده که بسیاری در کنار شماتت دولت برای نداشتن هیچ راهکار حمایتی واقعی از استارتآپها بخش عمدهای از بار مسئولیت را هم متوجه بانیان و مدیران این استارتآپها میدانند که مدیریت ریسک نداشتهاند، بیمحابا نیروی انسانی را به خدمت گرفتهاند و جریان سرمایه را نتوانستهاند متناسب با واقعیتهای بازار روان کنند. نتیجه و لطمه اصلی را هم از دید آنها بخش آسیبپذیرتر نیروی کار، کارمندان و کارشناسان بیکار شده میپردازند.
هرچند هیچ کدام از این دیدگاهها واقعا پربیراه هم نیست ولی دست کم دقت به سه نکته میتواند یاریمان کند که دیدگاه منصفانهتری نسبت به کل موضوع مرگ استارتآپها پس از ابتلا به کرونا داشته باشیم:
نخست این که حتی در شرایط عادی هم استارتآپهای بسیاری شکست میخورند. تعدیل میکنند، ادغام میشوند و به فروش میرسند. ریسککردن بخشی از ذات هر استارتآپ است و در بازاری که درگیر حادثه، تحریم، یاس و فاقد نهادهای مالی مدرن یا حمایت دولتی است زمین خوردن این کسب و کارها بر اثر یک بیماری فراگیر فقط یک عامل شتابدهنده یا کاتالیزور است و لزوما به معنای بیکفایتی مدیران یا موسسشان نیست. تحمل زنجیره وقایع سال ۹۸ ایران از توان بسیاری از شرکتهای توانمند جهانی هم خارج است. پس آنها را به خاطر امیدواری سرزنش نکنیم.
دوم اینکه اتفاقا بسیاری از این فروافتادگان همان کسب و کارهایی هستند که تا آخرین نفس برای بازماندن در بازار تلاش کردهاند و سرمایه کلانی برای خاصه خرجی نداشتهاند. بسیاری از استارتآپهایی که میبیند لطمه بازار را به سرعت احساس کردهاند و به آن واکنش نشان دادهاند برای این حقیقت ساده است که برای گردش مالی خود واقعا به بازار و مشتری و درآمد وابسته بودهاند. برای همین وقتی پی در پی بازار از وضعیت عادی خود خارج میشود دیگر توان مدیریت مالی را ندارند. لزوما آتش زدن سرمایه و کشاندن یک شرکت به روزی زمین برای ادامه حیات گیاهی را نمیتوان یک دستاورد تلقی کرد. پس آنها را به صداقتشان بازخواست نکنیم.
در نهایت اینکه هرچند بیکار شدن یک جمع قابل توجه، لایق و کارکشته در عید ۹۹ خوشایند هیچ کسی نیست ولی واقعیت این است که نیروی کار کارآمد این کسبوکارها برای باقی بازار باقیمانده بسیار جذاب هستند و هنوز هم فرصت شغلی بسیار بیشتر از نیروی کار در بازار فناوری و بازارهای وابسته است. در حالی که برای یک موسس یا مدیر استارتآپی مهاجرت سریع به جایگاه بعدی پس از زمین خوردن کسبوکارش اگر غیرممکن نباشد دست کم بسیار دشوار است. هزینه روانی و مالی خود این موسسان و مدیران جوان پس از شکست در چشم عمومی را نمیشود و نباید خوار شمرد و دلسرد شدن هر یک از آنها به معنای از دست رفتن صدها فرصت شغلی در آینده است. پس آنها را به خاطر شکست خوردنشان لگد نزنیم.
در نهایت باید پذیرفت با گسترش این اپیدمی ابزارها، خدمات و کسبوکارهای الکترونیکی یکی از معدود ابزارهای واقعی کنترل شرایط، پیش، در حین و پس از بحران هستند پس اگر واقعا حاکمیت در پی فروپاشی این نظم بازار فناوری ایران و جایگزین کردن مهرههای جدیدتر و خودیتر نیست، حالا وقتش است که به یک بسته حمایتی واقعی فکر کند.