شاید دورهی هوش انسانی بسیار کوتاه باشد و پس از آن دورهی برتری ماشینها آغاز شود. این فرضیه میتواند به ما در حدس موقعیت احتمالی فرازمینیها کمک کند.
«پارادوکس فرمی» از زمان بازدید انریکو فرمی فیزیکدان از آزمایشگاه ملی لوس آلاموس مکزیک در دههی ۱۹۵۰ بر سر زبانها افتاد. یک روز، فرمی همراه با دیگر همکارانش، امیلی کونوپینسکی، ادوارد تلر و هربرت یورک در حال رفتن به محل ناهار بود که یکی از آنها به کارتون روزنامهی نیویورکر اشاره کرد که فرازمینیها را در حال سرقت سطل زبالههای عمومی از خیابانهای نیویورک نشان داده بود. فرمی ناگهان با اشاره به فرازمینیها پرسید: پس بقیه کجا هستند؟
در حالی که همه دربارهی موضوع پرسش فرمی توافق ندارند، «پارادوکس» به عنوان ابراز تعجب فرمی دربارهی غیاب دیگر علائم تمدنهای هوشمند در کهکشان راه شیری تفسیر میشود؛ زیرا تنها با تخمینی ساده میتوان فهمید که تمدنهای پیشرفته میتوانند در بازهی زمانی کوتاهتر از سن کهکشان به هر نقطه از آن دسترسی پیدا کنند و بنابراین این پرسش به وجود میآید که چرا آنها را نمیبینیم؟
به نوشتهی ساینتیفیک امریکن، سالها پس از مطرح شدن پرسش فرمی، دهها راهحل برای این پارادوکس ارائه شدند. به ویژه چند دانشمند بر این باورند که نبود سیگنالهای فرازمینی حاصل «فیلتری بزرگ» است. این فیلتر عظیم در واقع تنگنایی تکاملی است که نفوذ به آن برای اغلب شکلهای حیات ممکن نیست و میتواند در گذشته یا آیندهی ما باشد. اگر پشت سر ما باشد، احتمالاً در زمان ظهور حیات اولیه یا زمانی که جانداران تکسلولی به جانداران چندسلولی تکامل پیدا کردند، رخ داده است. در هر صورت نشان میدهد حیات پیچیده کمیاب است و امکان دارد ما در راه شیری تنها باشیم؛ اما اگر فیلتر بزرگ پیش روی ما باشد، پیشرفتهترین تمدنها به دیوار برخورد میکنند و نمیتوان آنها را پیدا کرد.
انریکو فرمی در سال ۱۹۵۱ از شتابدهندهی جدید سنکروسیکلوترون شیکاگو رونمایی کرد.
باید به روشی جدید پارادوکس فرمی را حل کنیم. واضح است که مغزهای زیستی از نظر اندازه و توان پردازشی دارای محدودیتهای متابولیک و شیمیایی هستند. در واقع ما همین حالا هم این محدودیتها را حس میکنیم؛ اما چنین محدودیتهایی در کامپیوترهای الکترونیکی و به خصوص کامپیوترهای کوانتومی وجود ندارند؛ بنابراین بر اساس تعریف «تفکر»، ظرفیت و قدرت مغزهای زیستی در نهایت در باتلاق هوش مصنوعی غرق خواهد شد. ما شاید در پایان تکامل داروینی قرار داشته باشیم در حالی که تکامل موجودات هوشمند فناوری در آغاز راه خود قرار دارد.
برخی بر این باورند که ماشینها بهتدریج از انسان سبقت میگیرد؛ اما تنها یک پرسش باقی میماند: چه زمانی این اتفاق رخ خواهد داد؟ ری کورزویل، دانشمند کامپیوتر به همراه چند تن از آیندهپژوهها بر این باورند که برتری هوش مصنوعی در چند دههی آینده رخ خواهد داد؛ اما برخی دیگر این اتفاق را تا چند سدهی آینده محقق نمیدانند. بههرحال، این بازههای زمانی پیشرفت فناوری در مقایسه با بازهی تکامل بشریت سریع هستند. بازههای زمانی فناوری یک میلیونیم زمان کیهانی را تشکیل میدهند؛ اما دربارهی آگاهی چه میتوان گفت؟
فیلسوفها و دانشمندان کامپیوتر بر این باورند که آگاهی درواقع نوعی دارایی خاص است که در مغزهای زیستی مرطوب مختص انسان، میمونها و سگها رشد میکند. به بیان دیگر، هوشهای الکترونیکی حتی اگر قابلیتهای ابرانسانی داشته باشند هنوز فاقد خودآگاهی یا حیات درونی هستند؛ یا شاید آگاهی به شکل شبکهای پیچیده ظاهر شود.
به عقیدهی برخی، این فرضیهها بیمعنا هستند و مانند این است که بپرسیم آیا زیردریاییها شنا میکنند؟ پاسخ به پرسشهای یادشده بر چگونگی واکنش ما به آینده تأثیر میگذارد. اگر ماشینها به عقیدهی فیلسوفها نوعی «زامبی» باشند، تجربههای آنها را مانند تجربههای خود ارزشمند نمیدانیم و آیندهی پساانسان سرد و تاریک به نظر میرسد. از سوی دیگر اگر این موجودات آگاه باشند، قطعاً از چشمانداز برتر آیندهی آنها استقبال میکنیم.
فرض کنید، سیارههای دیگری وجود دارند که در آنها حیات به تازگی مسیر خود را آغاز کرده یا در برخی دیگر، مسیر تکاملی حیات مشابه زمین است. حتی در این شرایط، بهشدت بعید است که مراحل کلیدی تکامل هماهنگ با مراحل تکامل روی زمین پیش رفته باشد. اگر ظهور هوش و فناوری روی سیارهای فراخورشیدی عقبتر از زمین باشد که این خود میتواند دلایلی مثل جوانتر بودن سیاره یا فیلترهای دیگر باشد، آن سیاره هیچ شواهدی از گونههای هوشمند را بروز نخواهد داد. از سوی دیگر، در اطراف ستارهای مسنتر از خورشید، حیات ممکن است قدمت یک میلیارد ساله یا بیشتر داشته باشد.
موجودات زیستی برای واکنشهای شیمیایی و شکلگیری منشأ حیات، نیاز به محیط سطحی سیاره دارند اما پساانسانها به دوران هوشهای الکترونیکی گذر کردهاند و نیازی به آب مایع یا جو ندارند. حتی ممکن است گرانش صفر را برای ساخت محصولات حجیم و سنگین ترجیح بدهند؛ بنابراین ممکن است بهجای سطح سیارهها در اعماق فضا ساکن شده باشند و مغزهای غیربیولوژیکی داشته باشند که قدرتی ورای قدرت انسان دارند.
تصویرسازی ساختار کرهی دایسون حول محور یک ستاره
تاریخچهی تمدن هوشمند فناورانهی بشری در بیشترین حالت به هزار سال میرسد و شاید یکی دو قرن هم طول بکشد تا هوش مصنوعی غیرزیستی بر انسانها مسلط شود که در مرحلهی تکاملی سریعتر از داروین به تکامل میرسد و به مدت میلیاردها سال دوام میآورد. هوش زیستی سطح انسان هم به همین ترتیب در فاز کوتاهی باقی خواهد ماند و سپس ماشینها غالب خواهند شد. اگر هوش فرازمینی هم به گونهای مشابه تکامل پیدا کند، بعید است آن را در زمانی که در شکل زیستی خود قرار دارد، پیدا کنیم.
اما پرسشی دیگر مطرح میشود: این حقیقت که تمدنهای الکترونیکی میتوانند تا میلیاردها سال دوام بیاورند وضعیت پارادوکس فرمی را بدتر میکند؛ اما در حالی که اغلب افراد به خاطر پارادوکس فرمی و نبود نشانههای فرازمینی گیج شدهاند و در عین حال تمدنهای دیگر را توسعهطلب و تهاجمی تصور میکنند، حقیقت چیز دیگری است. مسئله اینجا است با اینکه انتخاب طبیعی داروین بیشترین ارزش را برای بقای تکامل «بهترینها» قائل است، تکامل پساانسان که انتخاب طبیعی را دربرندارد، لزوماً توسعهطلبانه و تهاجمی نیست. نوادگان الکترونیکی تمدنهای گوشتی و خونی بهمدت میلیاردها سال دوام میآورند و شاید زندگی آرام و متفکرانهای داشته باشند.
تمرکز جستوجوی هوش فرازمینی (SETI) روی سیگنالهای رادیویی و نوری است اما همچنین باید مراقب پروژههای ساخت و ساز غیرطبیعی مثل کرههای دایسون باشند که برای برداشت بخش زیادی از نیروی ستارهها به کار میروند همچنین نباید احتمال مصنوعات فرازمینی پراکنده در منظومهی شمسی را نادیده گرفت.
اگر SETI موفق شود، بعید است سیگنالی که مشاهده میکند ساده و قابل رمزگشایی باشد. در واقع ممکن است محصولی جانبی (شاید حتی یک تصادف یا نقص) از ماشین فراپیچیدهای فراتر از درک ما باشد. حتی اگر پیامها منتقل شوند شاید نتوانیم آنها را بهعنوان پیامهای مصنوعی تشخیص دهیم زیرا شاید روش رمزگذاری آنها را ندانند. یک مهندس رادیویی کارآزموده که تنها با مدولاسیون و نوسان آشنا است، شاید بهسختی بتواند ارتباطات بیسیم مدرن را رمزگشایی کند.
بنابراین میتوان اینگونه نتیجه گرفت که حدس و گمان دربارهی حیات هوشمند یا پیشرفته بسیار پیچیدهتر از حیات ساده است. درواقع این مسئله سه نکتهی مهم را دربارهی اهداف جستوجوی SETI نشان میدهد:
در درجهی اول فرازمینیها زیستی یا بیولوژیک نیستند.
مانند پیشینیان بیولوژیک خود روی سطح سیاره زندگی نمیکنند.
ما نمیتوانیم انگیزه یا نیت آنها را درک کنیم.