کند، پراختلال و محدود، حکایت این روزهای اینترنت ایران
اگر تا دیروز تحریمهای خارجی را مانع اصلی کسبوکارهای نوآور میدانستیم، امروز با تحریمهایی داخلی روبهروییم که بهدست خودیها بر پیکره اقتصاد دیجیتال و زیستبوم نوآوری کشور وارد شده است. اختلال مکرر و فیلترینگ گسترده اینترنت، تبدیل به کمدی تلخی شده که نتیجهاش چیزی جز کند شدن چرخ نوآوری، فراری دادن نخبگان و خالی شدن سفره کسبوکارهای دیجیتال نیست.
آسیب اختلال اینترنت به نوآوری و فناوری
امروز دیگر تردیدی نیست که اینترنت، شاهرگ حیاتی نوآوری و اقتصاد مدرن است؛ زیرساختی اساسی همردیف برق و جاده که نمیتوان بهراحتی مردم را از آن محروم کرد. با این حال، طی ماههای اخیر سیاست محدودسازی اینترنت در ایران شدت گرفته و کیفیت شبکه را به یکی از بدترین سطوح جهانی رسانده است. تازهترین گزارشها نشان میدهد ایران پس از چین، محدودترین اینترنت دنیا را دارد و تجربه کاربری را میتوان در سه واژه «کند، پراختلال و محدود» خلاصه کرد . این گزارشهای دادهمحور تصریح میکنند که فیلترینگ گسترده نه تنها به اهداف ادعایی خود (از جمله امنیت) نرسیده، بلکه به بزرگترین تهدید برای اقتصاد دیجیتال، امنیت سایبری و اعتماد عمومی تبدیل شده است . در واقع، اختلال پیدرپی در شبکه و قطع پلتفرمهای آنلاین، چنان زیرساخت اقتصاد نوآورانه را تخریب کرده که بقای زیستبوم فناوری اطلاعات کشور را به مخاطره انداخته است. حتی مسئولان اذعان دارند اینترنت ایران در وضعیت «اسفناک» و بحران تثبیتشدهای است که ظاهراً عزم جدی برای بهبود آن وجود ندارد.
از منظر کسبوکاری، ما با پارادوکسی دردناک مواجهیم: دولتمردان سالها از اقتصاد دانشبنیان و تحول دیجیتال سخن گفتند، اما حالا یک تصمیم اشتباه با فشردن یک دکمه میتواند تمام رشتهها را پنبه کند. نتیجه چنین رویکردی، به گواه آمار، چیزی جز فروریختن پایههای نوآوری نبوده است. انجمن تجارت الکترونیک در گزارش خود تاکید میکند کیفیت نازل اینترنت عامل بحران اقتصاد دیجیتال ایران است و فیلترینگ و اختلال، رشد تجارت الکترونیک را مختل کرده و شکاف دیجیتال کشور را عمیقتر ساخته است . به بیان ساده، تحریم داخلی اینترنت آنچنان ترمزی بر پیکره فناوری کشور کشیده که سرعت پیشرفتمان را به کندی لاکپشت در بزرگراه نوآوری رسانده است. تمثیلی کمیک که متأسفانه عین حقیقت است.
ضربه به استارتآپها، شتابدهندهها، فینتکها و هوش مصنوعی
اختلال اینترنتی، اکوسیستم استارتاپی و شرکتهای دانشبنیان ایران را به آستانه فروپاشی کشانده است. کارآفرینان جوان که با امید و انگیزه کسبوکارهای آنلاین را بنا کردند، حالا نظارهگر بر باد رفتن زحماتشان در طوفان فیلترینگ هستند. در اقتصاد استارتآپی ایران زنجیرهای از زیانها و تعطیلیها به راه افتاده است. به گزارش رسانهها، طی فقط یک ماه پس از فیلتر شدن شبکههای اجتماعی محبوب و تشدید اختلال اینترنت، بیش از ۸۰ هزار میلیارد تومان به کسبوکارها خسارت وارد شده است . مدیران پلتفرمهای دیجیتال از سقوط آزاد شاخصهای عملکرد خبر میدهند. برای نمونه، مدیرعامل یک شرکت فینتک اعلام کرد که در هفتههای نخست اختلال، تراکنشهای پرداختی نزدیک به ۶۴ درصد افت کرده است،کاهشی فلجکننده که معادل تعطیلی دوسوم کسبوکار است. مدیر یک استارتاپ حوزه لجستیک نیز از کاهش ۸۰درصد سفارشهای اینترنتی و حتی صفر شدن فروش روزانه در برخی روزها سخن گفت و تصریح کرد بسیاری از فروشگاههای اینستاگرامی در این مدت به کلی فروش خود را از دست دادند و ناچار به تعطیلی شدند. در حوزه تبلیغات آنلاین نیز گزارشی از افت ۳۰۰ میلیارد تومانی گردش مالی در یک ماه حکایت دارد و کسبوکارهای بزرگ که اینستاگرام را به عنوان کانال بازاریابی اصلی خود داشتند، متحمل کاهش ۵۰ تا ۷۰ درصدی فروش شدهاند؛ وضعیتی که مستقیماً به موج تعدیل نیرو و بیکاری گسترده در اکوسیستم انجامیده است.
این ارقام تکاندهنده گواه آن است که تداوم این شرایط، میتواند به سونامی تعطیلی استارتاپها منجر شود. شماری از شرکتهای نوپا که سالها برای جذب سرمایه و رشد بازار تلاش کرده بودند، اکنون با دستان خود مجبور به تعدیل نیرو و حتی بستن کسبوکارشان شدهاند. فضای عدم اطمینان به آینده به قدری حاکم شده که بیش از ۱۰۰ شرکت مطرح فناوری (از دیجیکالا و اسنپ گرفته تا استارتاپهای هوش مصنوعی و فینتک) در بیانیهای مشترک خواستار پایان فوری فیلترینگ، افزایش پهنای باند بینالملل و رفع محدودیت پروتکلهای جدید شدند. آنها صراحتاً هشدار دادهاند که اگر تغییری در رویکرد فعلی داده نشود، اقتصاد دیجیتال کشور نابود خواهد شد. این هشداری است که نباید آن را یک غر زدن معمولی پنداشت؛ چرا که برآمده از دل کسانی است که چرخ اقتصاد نوآورانه را میگردانند و بهتر از هر کس خسارتها را حس میکنند.
مرگ مغزی سیستمهای مبتنی بر هوش مصنوعی در ایران
یکی از آسیبدیدگان بزرگ دیگر، حوزههای نوپای فناوری همچون هوش مصنوعی است. بسیاری از سرویسهای هوشمند پلتفرمهای ایرانی (مانند الگوریتمهای کشف تقلب، جستجوی هوشمند و غیره) برای پردازش دادههای حجیم و اجرای مدلهای یادگیری، وابسته به زیرساختهای ابری جهانی هستند . اما با مسدود شدن پروتکلهای ارتباطی مهم، اتصال این سیستمها به سرویسهای ابری قطع شده و عملاً شاهد مرگ مغزی سامانههای هوش مصنوعی در خدمات داخلی هستیم . اپلیکیشنها ظاهراً کار میکنند، ولی مغز متفکرشان از کار افتاده است. این وضعیت کیفیت خدمات را کاهش میدهد، بهرهوری را میکشد و راه را برای افزایش تقلب و سوءاستفادههای دیجیتال باز میکند . به علاوه، محصولات ایرانی در نبود دسترسی به فناوریهای روز دنیا بهمرور از رقبای خارجی عقب میافتند و این شکاف روزافزون، رنج کاربران را افزونتر میکند . طنز تلخ در ماجرای هوش مصنوعی این است که ما شعار قرار گرفتن در بین ۱۰ کشور برتر این حوزه را میدهیم، اما بدون اینترنت پایدار و ارتباط با اکوسیستم جهانی، عملاً مغز فناوری خود را از تغذیه محروم کردهایم.
تاثیر اختلال بر پژوهش علمی و مهاجرت نخبگان
دامنه زیانهای اختلال اینترنت فراتر از کسبوکارها رفته و به عرصه علم و پژوهش رسیده است. اینترنت طی دو دهه اخیر حکم یک دانشگاه موازی و خودآموز را برای جوانان ایرانی داشت؛ پلی که شکاف ناشی از تحریمهای خارجی را با اتصال مستقیم به منابع دانش جهانی – از مقالات علمی گرفته تا دورههای آموزشی آنلاین و پروژههای متنباز تا حدی پر میکرد . اکنون اما سیاست انسداد، این شریان حیاتی یادگیری را قطع کرده و فرآیند تولید و بهروزرسانی دانش در کشور را متوقف ساخته است . پژوهشگران ما برای دسترسی به پایگاههای علمی، ابزارهای تحقیقاتی و ارتباط با جامعه جهانی، با مانعی به نام فیلترینگ داخلی روبرو شدهاند که حتی ویپیانها را هم بیاثر میکند. این یعنی دانشجوی ایرانی برای دیدن یک مقاله ساده، یا باید ساعتها دنبال راه دور زدن بگردد یا قید تحقیق را بزند. کنفرانسهای مجازی، کارگاههای آنلاین، مخازن کد و ابزارهای توسعه همه و همه گروگان تصمیماتی شدهاند که خروجیشان جز انزوای علمی نیست. در چنین وضعیتی، طبیعتاً نخبگان علمی و فناوری کشور دلسرد و ناامید میشوند.
آمارهای نگرانکنندهای از شتاب گرفتن مهاجرت نخبگان به گوش میرسد. به گفته رئیس انجمن اینترنت اشیا، در صنعت هوشمندسازی بیش از ۵۰ درصد متخصصان کشور مهاجرت کردهاند و شرکتهایشان را در دوبی، عمان و دیگر کشورها تأسیس کردهاند . این یعنی خروج سرمایه انسانی گرانبهایی که تربیت آن سالها زمان برده بود. وقتی متخصص جوان ایرانی میبیند که حتی سادهترین نیاز کاریاش مثلاً دسترسی به GitHub، Google Colab یا حتی ایمیل به سد فیلترینگ برمیخورد، طبیعی است که به فکر آینده خود در جایی بیفتد که قدر دانشش را بدانند.
از دیگر سو، باید توجه کرد که خود تحریمهای خارجی سالهاست فضای علم و فناوری ایران را تحت فشار گذاشتهاند. از مسدود شدن آیپی ایران در پایگاههای نرمافزاری گرفته تا محرومیت از برخی پلتفرمهای علمی. متخصصان ایرانی برای بقا در این فضا ناچار بودند از ابزارهای دور زدن تحریم مانند VPN استفاده کنند . اما اکنون سیاستهای داخلی با مسدودسازی همان روزنههای باریک، تیر خلاص را به پیکر دانشگاه و صنعت کشور زده است. در واقع جامعه علمی و فنی ایران در یک «بنبست دوگانه» گرفتار شده است. از بیرون تحت تحریمهای بینالمللی و از داخل در محاصره فیلترینگ و قطع ارتباطات . نتیجه چنین وضعیتی چیزی جز قطع کامل ارتباط با اکوسیستم جهانی و تسریع فرار مغزها و سرمایهها نبوده است. اینجاست که باید پذیرفت خسارتی که از این تحریم داخلی بر پیکر علم و نوآوری کشور وارد میشود، شاید بهمراتب شدیدتر از اثر تحریمهای خارجی باشد.
نیاز فوری به پایان دادن به تحریم داخلی
بحران اینترنت در ایران شوخیبردار نیست. اینروزها حتی برخی مقامات و نمایندگان نیز به زبان بیزبانی اعتراف میکنند که فیلترینگ، نه امنیت آورده، نه رضایت عمومی؛ فقط هزینه تحمیل کرده است . بیکیفیتی و ناپایداری اینترنت برخلاف تحریمهای خارجی، عاملی داخلی و قابلکنترل است . به عبارت دیگر، این زخمی است که تا حد زیادی درمان آن در دستان خودمان قرار دارد. آنچه امروز در جریان است، صرفاً یک اختلال موقت فنی نیست بلکه یک تغییر پارادایم خطرناک در نگرش حاکمیت به فضای دیجیتال است که اینترنت را از یک «ابزار توسعه»، به یک «متهم همیشگی امنیتی» تنزل داده است. اگر این مسیر اشتباه ادامه یابد، کشور را به یک جزیره دیجیتال منزوی و رو به زوال تبدیل خواهد کرد.