هوش مصنوعی در برزخ
فناوریهای هوش مصنوعی یکی از مهمترین اولویتهای سازمانهای بزرگ در سراسر جهان است. بیش از ۹۰ درصد شرکتهای بزرگ، هوش مصنوعی را در صدر فهرست سرمایهگذاریهای خود قرار دادهاند، اما تنها ۲۳ درصد آنها رهبران اختصاصی هوش مصنوعی در ساختارشان دارند.
فناوریهای هوش مصنوعی امروزه به یکی از مهمترین اولویتهای سازمانهای بزرگ در سراسر جهان تبدیل شده است. بیش از ۹۰ درصد شرکتهای بزرگ، هوش مصنوعی را در صدر فهرست سرمایهگذاریهای خود قرار دادهاند، اما تنها ۲۳ درصد آنها رهبران اختصاصی هوش مصنوعی در ساختار سازمانی خود دارند. این شکاف عمیق میان اولویتگذاری و توانمندیهای رهبری، چالشی جدی برای موفقیت شرکتها به شمار میآید و سازمانها را در مرحلهای از «بلاتکلیفی هوش مصنوعی» نگه داشته است.
شکاف میان اولویت و رهبری
مطالعات نشان میدهد بسیاری از سازمانها هوش مصنوعی را همچون پروژههای آزمایشی یا فناوریهای مستقل در بخشهای مختلف میبینند؛ بدون اینکه یک استراتژی واحد و رهبری متمرکز برای آن تعریف کنند. به گزارش مجله ایآی بیزینس، این روند باعث میشود بودجههای کلان صرف پروژههایی شود که بهصورت پراکنده و جزیرهای اجرا میشوند و ارزش واقعی برای کل کسبوکار ایجاد نمیکنند. در واقع، بسیاری از شرکتها در مرحلهای به نام «AI Purgatory» یا «برزخ هوش مصنوعی» گرفتار شدهاند؛ جایی که پروژهها از آزمایش اولیه فراتر نمیروند و به بهرهبرداری گسترده نمیرسند.
البته، در این شرایط کارشناسان حوزه فناوری چهار سطح برای بلوغ رهبری هوش مصنوعی تعریف کردهاند که میتواند به سازمانها در تعیین موقعیت فعلی و برنامهریزی مسیر پیشرو کمک کند. این سطوح شامل واکنشی/ آزمایشی، پیشرو/در حال توسعه، استراتژیک/پیشرفته و تحولآفرین/پیشگام است. در سطح اول که اکثر شرکتها در این مرحله هستند، به هوش مصنوعی به چشم پروژههای جزیرهای و آزمایشی نگاه میشود. هر بخش بدون هماهنگی یا استراتژی کلان پروژههای خود را مستقل اجرا میکند. این رویکرد معمولا به شکست یا موفقیتهای محدود میانجامد.
در سطح در حال توسعه، سازمانها درک بهتری از اهمیت هوش مصنوعی پیدا کردهاند و شروع به ایجاد نقشهای رهبری اختصاصی مانند تعیین مدیر ارشد هوش مصنوعی یا گسترش وظایف مدیر دادهها میکنند. در این سطح، ساختارهای حاکمیتی اولیه و کمیتههای بینبخشی شکل میگیرند و تلاشهایی برای هماهنگی پروژهها آغاز میشود. در سطح سوم و استراتژیک/پیشرفته نیز رهبر هوش مصنوعی در سطح مدیران ارشد قرار دارد و اختیارات کامل برای مدیریت سرمایهگذاریها و حاکمیت هوش مصنوعی دارد.
این فناوری به بخشی جداییناپذیر از فرآیندهای کسبوکار تبدیل شده و تاثیر آن به صورت ملموس بر شاخصهای کلیدی مانند ارزش طول عمر مشتری، بهرهوری عملیاتی و موقعیت رقابتی اندازهگیری میشود. در سطح آخر که سطح تحولآفرین/پیشگام است، هوش مصنوعی در کل فرهنگ و ساختار رهبری سازمان ادغام شده است. همه مدیران با مفاهیم هوش مصنوعی آشنایی دارند و این فناوری به عنوان یک قابلیت استراتژیک و بنیادین برای موفقیت کسبوکار دیده میشود. شرکتهای پیشرو در این سطح، مدلهای کسبوکار جدید و جریانهای درآمدی نوآورانه بر پایه این فناوری خلق میکنند.
اهمیت رهبری هوش مصنوعی
دادهها نشان میدهد که کیفیت و قدرت رهبری هوش مصنوعی تفاوت میان موفقیت و شکست پروژههای هوش مصنوعی را رقم میزند. نمونه موفقی از یک شرکت لجستیک جهانی که رهبر هوش مصنوعی را به تیم مدیریت ارشد اضافه کرد، نشان میدهد چگونه هماهنگی میان تیمهای مختلف، استانداردسازی حاکمیت داده و توسعه پلتفرمهای مشترک توانست سالانه ۳۴۰میلیون دلار در هزینهها صرفهجویی کرده و عملکرد تحویل را ۲۸ درصد بهبود بخشد. از سوی دیگر، نمونهای از یک سازمان بزرگ خردهفروشی که بدون رهبر اختصاصی هوش مصنوعی معادل ۸۵میلیون دلار صرف پروژههای پراکنده کرده بود، نشاندهنده هزینههای عدم تمرکز است.
این شرکت سالها نتوانست ارزش قابل سنجشی از سرمایهگذاریهای خود استخراج کند و نهایتا مجبور شد همه پروژهها را زیر نظر یک مدیر هوش مصنوعی متمرکز تجمیع کند. به همین دلیل برای ساخت رهبری هوش مصنوعی به مجموعه اقداماتی نیاز است. همچنین برای آنکه سازمانها از این فرصت استراتژیک بهرهمند شوند، مدیران اجرایی باید در کوتاهمدت و میانمدت اقداماتی انجام دهند.
ارزیابی دقیق شکافهای رهبری و توانمندیهای هوش مصنوعی در تیم اجرایی، تعیین نقش و اختیارات رهبر هوش مصنوعی، اینکه آیا باید مدیر ارشد هوش مصنوعی منصوب شود یا وظایف به مدیر دادهها واگذار شود، فهرستبندی و ارزیابی پروژهها و سرمایهگذاریهای موجود برای شناسایی موازیکاریها و فرصتهای هماهنگی، آموزش و توانمندسازی تیم اجرایی درک مفاهیم و فرصتهای هوش مصنوعی و تاکید بر تاثیرات کسبوکاری آن، تدوین چارچوب حاکمیت هوش مصنوعی و توسعه معیارهای ارزیابی مبتنی بر نتایج کسبوکاری و تهیه و اجرای برنامه راهبردی هوش مصنوعی همسو با اهداف کلان سازمان از جمله این اقدامات است.
چشمانداز رقابتی آینده
در مجموع، به نظر میرسد که نبود رهبری قوی باعث میشود تا پروژههای هوش مصنوعی محدود به آزمایشات اولیه باقی بمانند و نتوانند بهطور گسترده در سازمانها اثرگذار باشند. سازمانهای پیشرو با انتصاب مدیران هوش مصنوعی در سطح ارشد و یکپارچهسازی هوش مصنوعی در استراتژیهای اصلی کسب و کار موفق به کسب مزیت رقابتی پایدار و رشد قابلتوجه شدهاند. این گزارش تاکید میکند که رهبری هوش مصنوعی نه یک پروژه فناوری بلکه یک ضرورت استراتژیک برای موفقیت بلندمدت است و شرکتها باید هرچه سریعتر ساختار رهبری هوش مصنوعی خود را تقویت کنند.
به همین دلیل و از آنجا که آینده کسبوکارهای موفق به میزان زیادی وابسته به توانایی آنها در ادغام هوش مصنوعی به عنوان یک قابلیت بنیادی در ساختار رهبری است؛ شرکتهایی که زودتر به این سطح بلوغ برسند، نه تنها مزیت رقابتی پایداری ایجاد میکنند، بلکه استانداردهای جدید صنعت را تعیین کرده و بهترین استعدادهای حوزه هوش مصنوعی را جذب میکنند. البته، عدم اقدام در این زمینه به معنای عقب ماندن از رقبا و از دست دادن فرصتهای مهم اقتصادی است؛ زیرا هوش مصنوعی دیگر صرفا یک پروژه فناوری نیست، بلکه یک ضرورت حیاتی برای موفقیت و بقا در بازارهای پیچیده و در حال تحول امروز است.