چرا باید از کیفپول سختافزاری استفاده کرد؟
وقتی هک صرافیها و قطع اینترنت، تبدیل به تجربه مشترک میلیونها کاربر میشود، سؤال سادهای آرامآرام در ذهنشان جا میگیرد: «اگر فردا همهچیز خاموش شد، واقعا مالک چهقدر از داراییام هستم؟» در بازار رمزارز ایران که از یکسو زیر فشار تحریم و اختلالهای مکرر اینترنت و از سوی دیگر زیر سایه نگرانی از امنیت پلتفرمهای متمرکز نفس میکشد، یک گجت کوچک فلشمانند، به نماد تازهای از امنیت تبدیل شده است. کیفپول سختافزاری، جایی تعریف میشود که قرار است کلیدهای خصوصی بالاخره دوباره به جیب صاحبشان برگردند، نه روی سرور صرافی و یا اپلیکیشنهای ناشناس.
برای فهمیدن اینکه خودحضانتی چطور از یک شعار ایدئولوژیک به تجربه روزمره کاربر ایرانی تبدیل شده، باید به قصه کسانی گوش داد که سالهاست در خط تماس بین ترس کاربر و تکنولوژی ایستادهاند. مانند فروشندهای که موجهای ناگهانی خرید را بعد از هر هک تجربه کرده یا تولیدکنندهای که به چشم خودش دیده قطع اینترنت چهطور معنای «مالکیت» را برای مشتریانش عوض کرده است.
خودحضانتی پشت درهای بسته اینترنت
مریم بهبهانی، مدیرعامل دُرج، یکی از همین روایتها را از روزهایی تعریف میکند که اینترنت عملاً قطع شده بود و کاربران ایرانی نمیتوانستند حتی موجودی حسابشان را ببینند. او میگوید آن روزها، پشتیبانی دُرج پر از پیام کاربرانی بود که وحشتزده میپرسیدند «چی شده؟ داراییهامون پرید؟» و همزمان خودش میدانست مشکل، نه از بین رفتن دارایی، که از قطع ارتباط با سرورهای خارجی و ابزار نمایش بود. او برای توضیح ماجرا از یک تمثیل استفاده میکند. شهر شیشهای بلاکچین که همهچیز در آن قابل دیدن است، اما تنها کسی میتواند در خانهای را باز کند که کلید خصوصیاش را دارد. در این تصویر، اینترنت فقط نور شهر است. اگر نور خاموش شود، خانهها سر جایشان هستند، کلیدها هم در جیب صاحب خانه.
بهبهانی معتقد است self-custody «خودحضانتی» در ایران دقیقاً همین معنا را پیدا کرده است. اینکه کاربر بداند حتی اگر نتواند لحظهای داراییاش را روی صفحه موبایل تماشا کند، هیچ نهادی نمیتواند بدون داشتن کلید خصوصیاش دست روی آن بگذارد. او میگوید مشکل اینجاست که خیلیها هنوز تفاوت «کیفپول امانی صرافی» و «کیفپول شخصی» را جدی نمیگیرند. در نظرش، کاربری که بیتکوینش را در صرافی نگه میدارد شبیه کسی است که از طلافروشی طلا میخرد و همانجا در گاوصندوق طلافروش میگذارد. هیچکس در دنیای واقعی چنین کاری نمیکند، اما در رمزارز، سالهاست این رفتار تبدیل به عرف شده است.
موجهای هراس، موجهای خرید
حس ناامنی البته برای کسانی که در خط فروش کیفپول سختافزاری هستند، فقط یک موضوع نظری نیست. بلکه در نمودارهای فروش و تماسهای روزانه خودش را نشان میدهد. علی سعیدی، مدیرعامل تهران ولت، که از اواخر دهه نود در حوزه کیفپولهای سختافزاری فعال است، میگوید تقاضا در ایران شکل موجهای سینوسی دارد. یک روز خبر هک صرافی داخلی منتشر میشود و ظرف چند ساعت تلفنها شروع به زنگ خوردن میکند. روز دیگر خبری از مسدود شدن حساب ایرانیها در یک پلتفرم خارجی در شبکههای اجتماعی میپیچد و باز همان داستان تکرار میشود. حتی پامپ (جهش) قیمت بیتکوین هم برای او یک شاخص است. چراکه هر جهش شدید، گروهی از کاربران را متقاعد میکند که وقت آن رسیده دارایی خود را از صرافی بیرون بکشند و در جایی امنتر بگذارند.
سعیدی توضیح میدهد که کیفپول سختافزاری اصولا برای کسانی طراحی شده که میخواهند ذخیره کنند، نه برای کسانی که هر روز معامله میکنند. تریدرها، به تعبیر او، بیشتر به سرعت و دسترسپذیری اهمیت میدهند و کمتر سراغ کیفپول سرد میآیند، مگر وقتی تصمیم بگیرند بخشی از داراییشان را از هیاهوی ترید جدا کنند و برای بلندمدت کنار بگذارند. مشتری اصلی او هولدرهایی هستند با میانگین سنی حدود ۳۵ تا ۵۰ سال. آدمهایی با درآمد پایدار که ترجیح میدهند بخشی از سرمایه خود را به شکلی نگه دارند که نه تحریم، نه هک صرافی و نه قطعشدن یک اپلیکیشن، آن را تهدید نکند.
در این شرایط به نظر میرسد هر بار که موجی از بیاعتمادی جامعه را تکان میدهد، آدمهایی که تا دیروز حاضر نبودند حتی چند دقیقه برای یادداشت کردن عبارت بازیابی وقت بگذارند، با اضطراب دنبال راهحلی میگردند که دیگر مجبور نباشند تنها امیدشان یک ایمیل و یک رمز عبور باشد.
کاربر ایرانی میان دو ترس
با کنار هم گذاشتن این دو روایت، تصویری واضحتر از وضعیت امروز ایران شکل میگیرد. کاربر ایرانی نه فقط از هکشدن صرافی میترسد، نه فقط از مسدود شدن حساب در پلتفرمهای خارجی، بلکه از پیچیدگی و استرس خودحضانتی هم میترسد. بهبهانی میگوید فرآیند بسیار ساده است و در ۴ مرحله خلاصه میشود. با این حال نمایش یکباره کلید خصوصی برای استفاده از این کیفپولها یکی از استرسهای کاربران است. در کیفپولهای سختافزاری روی این تأکید شده که seed یا همان کلمات کلید خصوصی فقط همان یکبار نمایش داده شود، آن هم در فرآیند راهاندازی دستگاه، و بعد برای همیشه در حافظه امن و آفلاین بماند.
تهرانولت هم از زاویه دیگری تقریبا همان دغدغه را دارد. سعیدی معتقد است نقطه شکست اصلی اغلب داستانهای از دست رفتن دارایی، نه خود دستگاه و نه نرمافزار شرکت سازنده، که همان نقطه خرید میتواند باشد. جایی که کاربر بین یک فروشنده بینامونشان با قیمت پایینتر و یک فروشنده معتبر مردد میشود. او تأکید میکند اولین توصیهای که همیشه به مشتریانشان میکنند این است که اگر امکانش را دارند مستقیما از خود شرکت سازنده بخرند و اگر نه، از نمایندههای رسمیای که برایشان ثابت شده واقعا با سازنده کار میکنند. در نگاه او، کسی که حاضر است هزاران دلار داراییاش را به یک کیفپول بسپارد، نباید روی چند درصد اختلاف قیمت با فروشندهای که هیچ نشانی ندارد، ریسک کند.
چهرههای پنهان مشتری
بازار کیفپول سختافزاری در ایران فقط از هولدرهای فردی تشکیل نشده است. سعیدی اشاره میکند که علاوه بر این گروه، شرکتها و کسبوکارهایی هم هستند که برای امنیت یا حتی هدیهدادن به مشتریانشان سراغ این محصولات آمدهاند.
در سوی دیگر، دُرج تلاش کرده با پایین آوردن آستانه ورود، حلقه تازهای از کاربران را به این دنیا اضافه کند. تنوع محصولات برای پوشش نیاز مشتریان و همچنین امکان تهیه ارزان این سختافزار امن یکی از مواردی است که به گفته بهبهانی شرکت دُرج روی آن تاکید دارد. بهبهانی میگوید محصولشان را طوری طراحی کردهاند که کاربر با چند گام ساده، باز کردن جعبه، نصب نرمافزار راهاندازی، افزودن شبکه و ارز و گرفتن یک آدرس ثابت، بتواند بدون احساس پیچیدگی، داراییاش را از صرافی به کیفپول شخصی منتقل کند. او تأکید میکند که مهمترین لحظه در این فرآیند همان جایی است که ۲۴ کلمه بازیابی نمایش داده میشود. جایی که باید بارها تکرار شود این کلمات را نه در گالری موبایل، نه در پیامرسان و نه در ایمیل، بلکه فقط روی کاغذ و در جای امن نگه دارند.
امنیت از کجا شروع میشود؟
اگر از همه این روایتها یک خط مشترک بیرون کشیده شود، شاید این باشد که امنیت از لحظه خرید و از نوع نگاه کاربر به مالکیت شروع میشود. سعیدی در پاسخ به اینکه چرا همچنان برخی از کیفپولهای امانی استفاده میکنند، بحث را به همان مثال طلافروشی میکشاند. اینکه خریدن طلا و گذاشتن آن در گاوصندوق مغازهدار در نهایت خوشخیالی است. حتی اگر مغازهدار در همه بحرانها درست رفتار کند، اصل ماجرا این است که شما کنترل جسم دارایی را از خودتان گرفتهاید. در دنیای رمزارز، این «جسم» همان کلید خصوصی است، و کیفپول سختافزاری ابزاری است برای برگرداندن آن به حیطه فیزیکی و شخصی.
بهبهانی از زاویه دیگری همین ایده را باز میکند. برای او نقطه تمایز، نه فقط آفلاین شدن کلید، که آرامش روانی است که کاربر از دانستن این واقعیت میگیرد. قطع اینترنت برای مشتریان دُرج یک شوک بود، اما شوکی که نهایتاً به یک درس ختم شد: اگر بتوانند لحظهای به بلاکچین وصل شوند، خواهند دید که همهچیز همانجاست. آنچه از بین رفته، صرفاً امکان دیدن لحظهای است، نه خود دارایی.
کیفپول درست، خوف و رجا
در نهایت، کاربر ایرانی میان دو خوف و رجا انتخاب میکند. ترس از صرافی و پلتفرمهای متمرکز و ترس از مسئولیت یکتنه در خودحضانتی. کیفپول سختافزاری نه معجزه است و نه راهحل بدون ریسک. فلشی است که اگر از جای نامطمئن خریده شود، اگر عبارت بازیابیاش روی گوشی عکس گرفته شود یا اگر از روی هیجان و بدون آموزش استفاده شود، میتواند همانقدر خطرناک باشد که نگهداشتن همه دارایی روی یک صرافی خطرناک است. اما اگر قصههایی مثل قصه تهرانولت و دُرج را جدی بگیریم، میشود دید که همین فلش کوچک، در شرایط خاص ایران، تبدیل به ابزاری شده که به کاربر اجازه میدهد برای اولینبار واقعا به پرسش اول بازگردد و جواب دیگری برای آن پیدا کند: «اگر فردا همهچیز خاموش شد، چهقدر از داراییام واقعاً مال خودم است؟»
