موبایل ایرانی
چهارشنبه، 21 آبان، 1382
موبایل ایرانی
ما با دانش تلفن ثابت ، شبکه تلفن همراه طراحی کرده ایم. یک عالمه مشترک اضافه هم داریم. به خاطر وضع تلفن همراهمان دنیا به ما می خندد.
با موبایل شماره می گیرم. آنتن نمی دهد. گوشی را از گوش راست به گوش چپ خود می دهم.
حالا آنتن می دهد (از این گوش به آن گوش فرج است!)
چند قصه تکراری :
به مسافرت رفته اید. در بین راه به یک روستا می رسید. روی یک تپه با دکل آنتن تلفن همراه مواجه می شوید. زیر آن می ایستید و با اطمینان کامل با موبایل تان شماره ای را می گیرید. آنتن نمی دهد. دویست متر دورتر از دکل می ایستید. آنتن بهتر می شود. صد متر دیگر هم از دکل فاصله می گیرید. طرف پشت خط می گوید حرف هایتان مفهوم نیست و صدایتان سوت می کشد.
نامزدتان قهر کرده و منتظر است که تماس بگیرید و منت کشی کنید. شما قصد همین کار را دارید ولی موبایلش آنتن نمی دهد. چندین پیام (SMS) برای او می فرستید. هیچ کدام به دستش نمی رسد. او هم صبرش تمام می شود، عکس هایتان را پاره می کند و به خواستگار قبلی اش زنگ می زند.
•••
خواستگار قبلی نامزدتان سیم کارت گوشی اش همین جوری الکی سوخته است. نامزدتان پشیمان می شود و تصمیم می گیرد که خودش با شما تماس بگیرد تا منت کشی کنید. ارتباط وی اشتباهی با مشترک دیگری برقرار می شود. نامزدتان با شنیدن صدای دختر جوان فکر می کند که شما هم به سراغ نامزد قبلی تان رفته اید.
•••
گوشی تان زنگ می زند. صفحه نمایشگر آن را نگاه می کنید. اسم نامزدتان را که می بینید، قلبتان آن قدر تند می تپد که صدای قطار می دهد. دکمه Answer را فشار می دهید و با لحنی مهربان می گویید: «سلام عزیزم…! … قبلا بهت گفته بودم که چند تا دوست دارم …؟! منشی شرکت لبخندی می زند می گوید: «نه!…نگفته بودی!»
به جای شماره تلفن شرکت، اسم نامزدتان روی صفحه گوشی نمایان شده بود.
منشی شرکت خانم خوبی است و در عین حال همسر خوبی هم برای مدیر عامل شرکت.
•••
یک دوست بی ادب دارید. پیامی حاوی تعداد قابل توجهی الفاظ رکیک برایتان ارسال می کند. شما هم کم نمی آورید و جوابش را می دهید. در مرکز ارسال (SMS) پیام شما اشتباهی برای شخص دیگری ارسال می شود. گنده لات زندان در بند شماست. چون مثل پشه خون مردم را می مکیده، او را «ابرام وزوز» صدا می زنند.
•••
بهتر بود به جای این که بگوییم خودکفا هستیم، ازهمان ابتدا مشاور خارجی دعوت می کردیم . نه حالا! روزانه وقت مان در ترافیک هدر می رود. بسیاری از موقعیت ها و فرصت ها را هم که به خاطر سیستم ارتباطی مان از دست می دهیم. صاحبنظران معتقدند که اگر همین جوری پیش برویم در آینده ای بسیار نزدیک ژاپن را در جیب مان خواهیم گذاشت. ( از همه نظر!) ان شاءالله ….
چند وقت پیش یک شرکت خصوصی با استفاده از یک رانت مخابراتی شروع به ارائه سرویس ارسال پیام تبلیغاتی برای مشترکین موبایل با استفاده از SMS کرده … چند روز پیش هم پیام تبلیغاتی یک شرکت تولید کننده شامپو را برای هزاران مشترک ارسال کرد… در زیر قصه در این باب میخوانید (دیگه مدیریت شرکت مخابرات و وضعیت سرویس هاش به جایی رسیده که به جایی حرص خوردن و اعتراض فقط میتونیم قصه های طنزش رو بخونیم و بخندیم !!!)
در جلسه هستید. برایتان یک پیام (SMS) می رسد و گوشی تان با صدای گوشخراشی زنگ می زند. رئیس جلسه عصبانی می شود و می گوید: «هنوز یاد نگرفته ایم که در طول جلسه موبایلمان باید خاموش باشد.» رئیس جلسه رو به شما میکند و می گوید: «شما که غرب گرا هستید چرا چیزهای خوب فرهنگ غرب را یادتان نداده اند؟!…» همه حاضرین به شما زل می زنند. سرتان را پائین می اندازید و از اتاق جلسه خارج می شوید. پس از رفتن شما همه با هم پچ پچ می کنند. رئیس جلسه ضربه ای روی میز می زند و می گوید: «خانم ها و آقایان! لطفا ساکت تا به جلسه ادامه بدهیم…»
در تاکسی پیام رسیده را چک می کنید. یک پیام تبلیغاتی است: «sareto ba chi mishoori?» گوشی مسافر بغل دستی تان زنگ می زند، شما پوزخندی می زنید و می گوئید: «چیز خاصی نیست. پرسیده که سرتان را با چی می شویید؟!» آن خانم اهمیتی به حرف شما نمی دهد و پیام را می خواند. مادر آن خانم در حمام با تعداد زیادی شامپو مواجه شده و حالا می خواهد شامپوهای بلااستفاده را بردارد. به دخترش (SMS) زده و پرسیده که سرش را با چی می شوید؟! دختر خانم از تعجب دهانش باز می ماند و می گوید که همیشه به دنبال یک غیب گو می گشته و حالا تا نگویید که از کجا می شود علم غیب دان شد رهایتان نمی کند.
•••
دانشجویی به استاد ادبیات خود پیشنهاد می کند که از طریق (SMS) با یکدیگر مشاعره کنند. استاد قبول می کند و چون از موهای بلند و ژولیده آن دانشجو متنفر است می نویسد: «موهایت خیلی بلند است به گمانم مد روز گوسفند است». سپس پیام را ارسال می کند و منتظر جواب آن می ماند. بلافاصله جواب می گیرد: «سرت را با چی می شوری؟!…» استاد کله طاس فکر می کند که پیام از طرف دانشجو آمده و دیگر به شماره فرستنده نگاه نمی کند.
•••
دختری با خودش فکر می کند چقدر قیافه مسافری که بغل دستش نشسته به آدم های خلافکار شبیه است. می خواهد به راننده بگوید پیاده می شوم ولی در همین لحظه گوشی اش زنگ می زند. راننده و سرنشینان آن خودرو مسافرکش زورگیر هستند و با دیدن گوشی سیصد هزار تومانی وسوسه می شوند. دختر پیام را بلند می خواند: «… چه جالب…! سرت را با چی می شوری؟!» آقای بغل دستی دختر لبخندی می زند و به او می گوید: «عجله نکن! به زودی می فهمی…»
•••
آقایی از سوی عده ای ناشناس تهدید به ترور شده است و حالا در مکانی نامعلوم توسط نیروهای امنیتی تحت حفاظت شدید است. یکی از محافظ ها روی کاناپه دراز کشیده. گوشی اش زنگ می زند. پیام را می خواند: «سرت را با چی می شوری؟!» بلافاصله بی سیم را بر می دارد و فریاد می زند: «اینجا لو رفته… خودروها را بیاورید جلوی در پشتی…!»
آقای تحت حفاظت از داخل حمام فریاد می کشد: «حوله… !!!»
•••
رئیس جلسه برایتان (SMS) می فرستد و می گوید که بعد از رفتن شما از جلسه موبایل چندنفر دیگر از جمله خودش هم زنگ زده و آن پیام تبلیغاتی را دریافت کرده اند، سپس به خاطر برخورد تند و توهین آمیزش عذرخواهی می کند. خیالتان راحت می شود و برای این که ثابت کنید بامزه هستید همان پیام تبلیغات را برای رئیس جلسه می فرستید. کمی بعد یادتان می آید که آن پیام تبلیغاتی را پاک کرده بودید و چند لحظه پیش پیامی که دوست تان برایتان فرستاده بود را فرستاده اید. رئیس جلسه جواب شما را می خواند:
boro be jahannam
•••
در جلسه استیضاح وزیر موبایل دو نماینده از جناح های مختلف از طریق (SMS) با هم «Chat» می کنند:
!1. asl pls
2. Han
Mikham ye soal asasi az vazir beporsam
1. chi hast
2. sareto ba chi mishoori
1. ha ha alan miram payameto be raees neshoon midam
!2. namana