چهار سال پس از درگذشت استیو جابز، تیم کوک، اپل را دوباره تبدیل به موفقترین شرکت فناوری در جهان کرده است.
ژانویه ۲۰۱۱ برای طرفداران برند اپل، شروعی نگرانکننده داشت. استیو جابز با انتشار بیانیهای اعلام کرد که به دلایل پزشکی برای مدتی از وظایف روزمرهاش به عنوان ارشدترین فرد در اپل کنارهگیری خواهد کرد و هر چند که هنوز سمتش را حفظ کرده بود؛ ولی اختیارات اجراییاش را به فرد دیگری واگذار کرد.
تیم کوک حالا مسوولیتی عظیم را بر شانههایش احساس میکرد. استیو جابز به طرز غیرمنتظرهای بازگشت و از پروژه icloud هم رونمایی کرد. ولی این آخرین باری بود که استیو روی صحنه یک محصول از اپل را معرفی میکرد.
او بود که اپل را از ورشکستگی و نابودی نجات داد و سرمایهگذاران را دوباره نسبت به جذابیت محصولات این کمپانی علاقهمند کرد.
هنگام فوت جابز، اپل تبدیل به ارزشمندترین برند تجاری در جهان شده بود. حتی در برههای از سال ۲۰۱۱ ذخیره مالی این شرکت از دولت آمریکا هم فراتر رفته بود. با مرگ جابز، نگرانیها درباره آینده اپل افزایش پیدا کرد.
رقبایی مثل گوگل، مایکروسافت و سامسونگ که میلی به عقبنشینی نداشتند، حالا با از دست رفتن چهرهای کاریزماتیک مانند جابز، فرصت خوبی برای پایین کشیدن قدرت اصلی بازار پیدا کرده بودند.
استیو در آخرین روزهای حیاتش گفته بود که به نظرش، تیم کوک بهترین فردی است که بعد از وی توان هدایت اپل را دارد. با این حال هیچکس نمیتوانست از آینده مطمئن باشد.
سرمایههای مالی و انسانی اپل به سادگی میتوانست در همان روزها نابود شده و کل کمپانی روندی نزولی را در پیش بگیرد. درست مانند اتفاقی که برای بلکبری و نوکیا رخ داده بود، اما تیم کوک تبدیل به آخرین محصول جذابی شد که استیو جابز برای اپلیها به یادگار گذاشت؛ جانشینی شایسته برای میراثی که دنیای فناوری تا مدتها آن را فراموش نخواهد کرد.
از همان روزهای اول مشخص بود که استیو نمیتواند به تنهایی اپل را از سراشیبی سقوط نجات دهد. ساختن یک تیم قدرتمند و فرهنگ شرکتی پیشرو، از هر چیزی واجبتر بود.
استخدام افراد اهمیت زیادی پیدا کرده بود. در جمع افراد مختلفی که با اپل مصاحبههای استخدامی انجام میدادند، تیم کوک یک استثنا بود. تحصیلات دانشگاهی و مدرک MBA البته همه چیزش نبود.
تجربه فعالیتش در IBM و Compaq هم او را تبدیل به انتخابی جذاب کرده بود. ترکیب خصوصیات شخصی و دانستههای تحصیلی و تجربههای کاریاش باعث شد اپل تصمیم آسانی برای استخدام او بگیرد.
هرچند هنوز هم خودش از این بابت شوکه باشد؛ «کار کردن برای اپل اصلا در برنامههایم نبود، اما وقتی فرصتش پیش آمد و برنامههای بلندپروازانه این گروه را دیدم، بیهیچ تردیدی به جمعشان پیوستم. این مهمترین و بهترین تصمیم زندگیام بود.»
چطور کوک شدم؟
تیم کوک به عضوی از گروه نابغههای اپل تبدیل شد؛ گروهی برگزیده که استیو جابز دستچینشان کرده بود: کوک به عنوان یک نابغه در زنجیره تأمین و تولید قطعات، فیل شیلر در بازاریابی و جانی آیو در بخش طراحی. در راس این مجموعه هم استیو جابز غیرممکنها را تبدیل به واقعیت میکرد.
حالاپس از مرگ او مدیر جدید باید نشان میداد که چه چیزی در چنته دارد؛ «من مشتاقانه منتظرم تا از این فرصت برای خدمت در پست مدیرعامل نوآورترین و خلاقترین شرکت جهان استفاده کنم.
افتخار من این است که بیش از ۱۳ سال از سالهای عمرم را در این شرکت و در کنار استیو جابز کار کردهام. من از شما میخواهم اعتماد به نفس خود را از دست ندهید؛ زیرا تغییراتی در روند فعالیت شرکت صورت نمیگیرد.
ما همچنان به تولید بهترین محصولات جهان ادامه خواهیم داد. من عاشق اپل هستم و مشتاقانه و با تمام نیرو وظایف جدیدم را انجام خواهم داد.
مطمئن هستم بهترین سالها را پیش رو خواهیم داشت و با هم برای ساختن اپل به عنوان یک مکان خاص برای تولید محصولات جادویی ادامه خواهیم داد.»
تیم کوک میخواست فرهنگ روزمره اپلیها در ساختن بهترین محصولات را حفظ کند، اما ناگزیر به عنوان رئیس یک مجموعه، بسیاری از ریزهکاریهای شخصیتیاش را هم به روابط و دورنمای این کمپانی اضافه میکرد؛ چیزهایی که باعث شدند یک کودک لاغراندام از آلاباما به ریاست مهمترین شرکت تکنولوژیک جهان برسد.
در اهمیت یکشنبهها
برای تیم کوک یکشنبه مهمترین روز در تمام هفته است. در سختترین و فشردهترین هفتههای کاری هم باید حداقل یکشنبهها با والدینش تماس بگیرد. فرقی ندارد در کدام قاره یا در حال حاضر شدن برای کدام جلسه باشد.
یک تماس تلفنی با مادر و پدر برایش از هر چیزی مهمتر است. بعد از آن است که او میتواند ذهنیتش را بر کارها متمرکز کند؛ کارهایی که تمام کردنشان برای او یک مسأله حیاتی است.
هر کاری برایش یک عملیات جنگی است؛ عملیاتی که او در کمال آرامش و مداومت بر تمام کردنشان متمرکز میشود. برخلاف جابز که گاهی اوقات از کوره در میرفت، تیم کوک اغلب بیصدا و آرام کارهایش را به پیش میبرد.
مناقشههای اخیر اپل با گوگل و سامسونگ به خوبی این مسأله را نشان داد. حتی سروصداهای استیو بالمر هم نتوانست کاری کند که تیم کوک روشهایش را تغییر دهد.
آرامش ذاتی مدیر جدید باعث شده کارمندان هم با آرامش بیشتری کار کنند؛ به خصوص آنهایی که خاطره برخوردهای آتشین استیو جابز را هنوز از یاد نبردهاند. البته این دلیل نمیشود که تیم کوک در برابر نقطهضعفها و مشکلات عقبنشینی کند.
اسکات فورستال، بزرگترین قربانی تغییرات در اپل بود. افتضاح اپلیکیشن نقشه اپل فرصتی را در اختیار کوک قرار داد تا نشان دهد که به وقتش میتواند بسیار بیرحم هم باشد. با این حال بیشتر تصمیمهای او بعد از بررسیها و بحثها گرفته میشوند.
میانهروی و اعتدال تیم کوک در انتخاب برنامههای آینده اپل یک اصل مسلم است.
نقطه سرخط
جابز در آخرین روزهای حضورش در اپل یک جنگ خونین را با اندرویدیها شروع کرده بود. استیو گفته بود که از تمام منابع اپل برای به زانو در آوردن این سیستمعامل استفاده خواهد کرد.
تیم کوک این روند را ادامه نداد و بیشتر به قدرتمندتر کردن خود مجموعه پرداخت. تخصص و مهارت تیم کوک در طراحی زنجیرههای تولید و تأمین منابع، در اینجا به کمک اپل آمد.
هزینههای تولید یک آیپد حتی میتواند به پنج هزار دلار هم برسد؛ اما در سامانهای که توسط تیم کوک طراحی شده، اپل بیشترین حاشیه سود ناشی از تولید تبلتها را به جیب میزند.
گروه بازاریابی و تبلیغات اپل توسط او تقویت شد، تصمیمی که باعث شد او اطلاعات بیشتر و گرانبهاتری به دست آورد؛ اطلاعاتی که در یک مورد به او نشان داد بازار چقدر تشنه یک آیفون با صفحهنمایشی بزرگتر است.
او مثل جابز لجباز نبود و به زبان اعداد توجه میکرد. سود و سیل پولهایی که اپل از فروش آیفونهای جدید به دست آورد، به خوبی درستی تصمیم تیم کوک را نشان میدهد.
فقط متمرکز بمان
شرکتی که برای کوک به ارث رسید، مجموعهای از جزایر قدرتمند و مستقل بود که هر کدام برای بقای بخش خود کار میکردند. تیم کوک فاقد کاریزما و قدرت جابز بود که بتواند چنین ساختاری را هدایت کند.
ادغام واحدها در یکدیگر و طراحی یک ساختار هماهنگتر برای او اجتنابناپذیر بود. به عنوان یک نابغه در زمینه زنجیره تأمین مواد، تیم کوک به خوبی با قدرت همافزایی و همکاری آشنا بود. چنین رویکردی حتی در طراحی نرمافزارهای داخلی اپل هم دیده میشود.
تمرکز کوپرتینوییها برای هماهنگی بین ios و mac os نشانهای واضح از این نگرش است. با این حال، عده بسیاری نگران بودند که دیگر خبری از خلاقیت در محصولات جدید اپل نباشد.
«هر فردی که از ساختمان اپل خارج میشود به خوبی متوجه میشود که خلاقیت هنوز در اینجا هنوز زنده است. هر کسی هم که در این باره تردید دارد، برای اظهارنظر در این مورد بیش از حد کوچک است.» تیم کوک پاسخ محکمی برای این انتقادها کنار گذاشته.
او جانی آیو را به عنوان ارشدترین طراح کمپانی در کنار خود قرار داده و با معرفی محصولاتی مثل ساعت اپل و سیستم پرداخت جالبی به نام Apple Pay، دلیلی نمیبیند که شرکتش را متهم به بحران خلاقیت کند.
او چهره جدیدی به اپل بخشیده و مسوولیتهای اجتماعی شرکتش را جدی میگیرد. خودش شخصا به خیریههای مختلف کمک میکند و در پروژههای اپل مسائل زیستمحیطی را در اولویت قرار میدهد.
حتی در مسائل کوچکی مثل ارتباط با توسعهدهندگان اپلیکیشنها هم اپل رویکرد بازتری را در پیش گرفته؛ اتفاقاتی که نشان میدهد تیم کوک در مدیریت اپل به ثبات رسیده و در حال انجام تغییرات آرام در DNA این شرکت است.
آنها دوباره تبدیل به یک دسته از یاغیهای دنیای تکنولوژی شدهاند؛ همان چیزی که استیو جابز میخواست و به آن رسید، همان برچسبی که دوباره تیم کوک در حال چسباندنش روی لوگوی اپل است.