بازی

فحش می‌دهم پس هستـم!

بررسی پدیده «فحاشی مجازی»؛ ریشه‌ها، عواقب و راهكارها

پگاه شفتی - همشهری : آزاده از سر کار برمی‌گردد. ساعت۴‌بعدازظهر است و او هنوز ناهار نخورده.
 
 بارداری ندانسته، هوس نان سنگك را چندبرابر می‌كند؛ می‌خرد و لذت خوردن نان سنگك گرم را با یك فیلم كوتاه با شرحی در صفحه اینستاگرامش به اشتراك می‌گذارد: «ساعت 4بعدازظهر است و من هنوز ناهار نخورده‌ام. نان سنگك خالی خوشمزه است!» چند روز می‌گذرد و حالا آزاده می‌داند كه باردار است. جمعه شب او و همسرش در مهمانی، سر میز شام هستند. همه‌چیز دلپذیر است و ناگهان چندین پیامك خصوصی از طرف دوستان: یك فیلم با شرح (كپشن) غیر اخلاقی و یك سؤال مشترك: این تویی؟! آزاده فیلم را باز می‌كند و همان صحنه آشنای نان سنگك را می‌بیند. همه‌چیز همان است به ‌غیر از آن شرح غیر اخلاقی كه یك صفحه پردنبال‌كننده در اینستاگرام، آن را به اشتراك گذاشته است. از اینجا به بعد نظرهای وحشتناك كاربران آغاز می‌شود! نظرها یا بهتر بگوییم فحاشی‌ها و شوخی‌های غیر اخلاقی!
 
ومینوی شرح خشونت برای یك ویدئوی معمولی به راه می‌افتد و صفحه‌های پرمخاطب اینستاگرام یكی پس از دیگری این ویدئو را با همان شرح به اشتراك می‌گذارند. همه‌چیز به هم می‌ریزد. دوست‌ها و آشنایان مدام این فیلم را با آن نظرهای وحشتناك زیرش برای آزاده و همسرش می‌فرستند. فشار عصبی بسیار بالاست؛ آنقدر كه در یكی از همین روزها، قلب سالم جنین از كار می‌افتد و حالا دیگر همه‌چیز عوض می‌شود. این فعال اجتماعی و رسانه‌ای، مدرس دانشگاه و نامزد یك دوره شورای شهر قیمت گزافی بابت آزارگری مجازی یا آزار كلامی (Cyber Bully)پرداخته؛ او فرزند به‌دنیانیامده‌اش را از دست داده است! با این بهانه تلخ پای صحبت‌های آزاده نشسته‌ایم تا ردپای دردناك آزارگری مجازی را در دنیای واقعی دنبال كنیم.
 
یك لقمه نان سنگك
تا قبل از این ماجرا، خودتان در فضای مجازی با كسی درگیری لفظی پیدا كرده ‌بودید؟
من از سال‌های 88-87 در فضای مجازی فعال بوده‌ام؛ به ‌همین دلیل همیشه آماج سرزنش‌ها و انتقادها قرار می‌گرفتم؛ البته در موارد سیاسی؛ چون من فعال رسانه‌ای بودم و اخبار را پیش از اینكه در رسانه‌ها منتشر كنیم در صفحه‌های شخصی در فضای مجازی منتشر می‌كردیم و نقد یا تحلیل می‌نوشتیم. در این موارد از لحاظ سیاسی و اجتماعی مورد برخورد تند آدم‌ها قرار گرفته‌ بودم اما درباره ظاهرم و درباره زن‌بودنم تابه‌حال چنین اتفاقی با این شدت نیفتاده بود.
 
با ادمین صفحه منتشركننده صحبت كردید؟
صلاح ندانستم كه با او صحبت كنم ولی در همان شب اول با سلبریتی‌های بسیار زیادی صحبت كردم و از آنها كمك خواستم؛ آدم‌های سرشناسی كه بیش از 400 یا 500هزار دنبال‌كننده دارند. آنها گفتند بهتر است وانمود كنی به ندانستن و هیچ واكنشی نشان ندهی؛ چون تحلیل‌گرها معتقد بودند من هر كامنتی كه بگذارم ـ حتی اگر باعث دفاع مردم شود ـ باعث می‌شود اعتبار صفحه او در اینستاگرام بالا برود و اینها هم فقط دنبال جذب كامنت و بالابردن بازدید صفحه هستند.
 
از سوی نزدیكان‌تان بابت فیلم‌گذاشتن روی شبكه‌های مجازی سرزنش نشدید؟
وقتی نامزد شورای شهر شدم چند نفر از دوستان و همكاران مرا سرزنش كردند كه این كار، آخر عاقبت ندارد و دقیقا همان آدم‌ها وقتی این اتفاق افتاد مرا سرزنش كردند و گفتند چون زن هستی و فعال اجتماعی، با تو با موارد اخلاقی درگیر می‌شوند. از طرف اقوام و خانواده‌ام اصلا ملامت نشدم و حاضر نشدند نه ویدئو را ببینند و نه كامنت‌ها را بخوانند. اما همسرم حال بسیار بدی پیدا كرده بود و هم خودش و هم مرا سرزنش می‌كرد. شاید اگر من هم جای او بودم با خودم می‌گفتم ای‌كاش اصلا اینستاگرامی نبود؛ چون ما شرایط معمولی نداشتیم و پای جان نفر سومی هم وسط بود كه موضوع را خیلی سخت‌تر می‌كرد.
 
آزاردهنده‌ترین بخش این ماجرا برای شما چیست؟
این كه من یك زن هستم. اگر یك مرد این كار را می‌كرد در جامعه سنتی ما تا این حد مورد هجمه قرار نمی‌گرفت؛ هجمه‌ای چه‌بسا بدتر از تهاجم فیزیكی. بخش دیگر ماجرا كه من را خیلی اذیت كرد این بود كه من متاهل هستم... (بغض بیشتر از این به آزاده مجال نمی‌دهد. جمله بریده‌بریده بعدی با هق‌هق گریه ادا می‌شود.) كسی كه بعد از یك عشق، ازدواج می‌كند، هیچ‌وقت نمی‌خواهد كسی كه دوستش دارد چنین الفاظی را ببیند. یكی از سخت‌ترین لحظه‌ها اما برای من لحظه دیدن لباس‌های بچه بود.
 
به پلیس فتا شكایت بردید؟
بله، همان موقع به پلیس فتا و فاتب مراجعه كردم و با یك پرونده قطور، هنوز هم در حال پیگیری شكایتم هستم.
 
اگر به عقب برگردیم باز هم این ویدئو را به اشتراك می‌گذارید؟
بله، چون من خطایی نكرده‌ام؛ مثل ماشینی كه كنار خیابان متوقف بوده و ماشین دیگری در حال حركت با آن برخورد كرده است. ما كه نمی‌توانیم به آن ماشین متوقف بگوییم هیچ‌وقت به خیابان نیا تا كسی با تو برخورد نكند. در آن دوران به باورهای معنوی خودم رجوع كردم و از خدا خواستم به من صبر بدهد.
 
آموزش و باز هم آموزش
 
بهاره مهرجویی ـ روانشناس ـ درباره پدیده فحاشی مجازی می‌گوید: «آدم‌ها در فضای مجازی بخشی از شخصیت و هویت پنهان‌شده خودشان را به شكل رفتارهای پرخاشگرانه و نامتعارف و در قالب یك هویت جعلی نشان می‌دهند و عقده‌گشایی می‌كنند. این رفتارها در گذشته هم وجود داشته و تازه نیست؛ مثل مزاحمت تلفنی با تغییر صدا یا هر مزاحمت دیگری كه در یك فضای مجازی با هویت غیرواقعی اتفاق می‌افتاده است.
 
آیا یك فحاش مجازی الزاما در فضای واقعی هم فحاشی می‌كند؟
نه! این آدم‌ها ممكن است در جامعه، افراد بسیار موجهی باشند كه نقاب به چهره زده‌اند و همین باعث می‌شود در دنیای واقعی كمتر فحاشی كنند.
 
ریشه‌های فحاشی مجازی، تا چه حد جنسیتی است؟
فكر می‌كنم در این مورد، جنسیت خیلی تاثیرگذار نباشد؛ هرچند مردها سابقه تاریخی بیشتری در زمینه فحاشی‌كردن دارند و این كار همیشه در تاریخ ما برای زن‌ها بد بوده است. اما در این سال‌ها بعضی جریان‌های فمینیستی تلاش كرده‌اند كه بین زن و مرد یكسان‌سازی كنند و به‌همین دلیل می‌بینیم كه برخی زن‌ها هم به‌راحتی از واژگان اهانت‌آمیز استفاده می‌كنند.
 
تا حالا برای خود شما پیش آمده كه در دنیای مجازی هدف فحاش‌ها قرار بگیرید؟ این‌طور وقت‌ها باید چه‌كار كرد؟
بله ولی اگر رویكرد فردی و شخصی داشته‌باشیم، «بلاك» یك ‌نوع راه ‌حل است؛ هرچند فحاشان مثل غده‌های سرطانی دوباره با پروفایل‌های جدید سر می‌رسند. اما اگر نگاه‌مان كل‌نگر باشد، بلاك فقط یك جور راه فرار است. در مقام یك جامعه‌شناس، روانشناس و مقام مسئول، به ‌جای بلاك باید با این پدیده روبه‌رو شویم و آن را ریشه‌یابی كنیم. متأسفانه یكی از دلایل این فحاشی‌ها دیده‌نشدن است؛ پس یك كارشناس باید آنها را ببیند و ریشه‌یابی كند.
 
چطور یك ‌كاربر، تبدیل به فحاش مجازی می‌شود؟
عوامل، زیاد است. یكی از این دلایل، نقاب‌داشتن دائمی برخی افراد است. بالاخره یك جایی باید این جریان منفی زیر نقاب، برون‌ریزی شود و فحاشی مجازی، یكی از این برون‌ریزی‌هاست. دومین دلیل، نبود عدالت در جامعه است. در این جامعه وقتی فردی احساس كند به حقش نرسیده، دچار خشم می‌شود اما به‌طور بدوی شروع به غرش می‌كند تا حقش را بگیرد. آموزش می‌تواند این مشكل را تا حد زیادی برطرف كند.
 
دلیل دیگر، نبود آموزش درباره حوزه فردی و حوزه عمومی است. مثلا من خشمی دارم و درخواستی اما كسی راه مدیریت آن را به من آموزش نداده ‌است. یك دلیل دیگر هم خشونت موجود در جامعه ماست. از اركان یك جامعه خشن هم این است كه به‌جای صحبت، فحاشی را انتخاب می‌كنند.
 
رسانه های ناكافی، شرایط جرم زا!
 
اگرچه بهاره مهرجویی راه ‌حل این پدیده را بیشتر در آموزش می‌جوید، گویی در دنیای قضا هم مجازات‌هایی برای این‌ قبیل فحاشی‌ها در نظر گرفته شده است. پرسش‌هایمان را در این باره با كامبیز نوروزی ـ حقوق‌دان ـ در میان گذاشته‌ایم:
 
چه قوانینی برای برخورد با فحاشان مجازی وجود دارد؟
از نظر حقوقی، مسئله روشن است؛ هر نوع توهین یا افترا به ‌هر كسی و به هر طریقی، جرم و قابل تعقیب كیفری است. در واقع مجازی‌بودن فضای مجازی به این معنا نیست كه همه آنچه در آن می‌گذرد «مجاز» است. اما نكته مهم این است كه اگرچه قوانین در این مورد مكفی است، قانون همیشه قابل اجرا نیست؛ درست مثل جاده‌ای كه ترافیك بالایی داشته باشد و پلیس قادر نباشد به همه تخلف‌ها رسیدگی كند. مشكل، قوانینی است كه با واقعیت‌ها سازگار نیست. فضای مجازی اما به ‌نوعی بازتاب فضای واقعی است و نوعی كاتالیزور است.
 
تا چه حد می‌توان جرائم غیر اخلاقی را به شبكه‌های اجتماعی مربوط دانست؟
در طول 3-2 دهه اخیر، جرائم غیر اخلاقی از مهم‌ترین جرائمی بوده كه در ایران اتفاق می‌افتد. البته آمارها منتشر نمی‌شود و اطلاعات، پراكنده است. همیشه كه تلگرام، فیس‌بوك و واتس‌اپ نبوده است! اینكه ما یك واقعه مجرمانه را تك‌عاملی ببینیم و آن را به یك شبكه اجتماعی منتسب كنیم از نظر علمی باطل است.
 
تخلف در دنیای واقعی با فضای مجازی چه فرقی دارد؟
یكی از دلایلی كه ما در دنیای واقعی تخلف نمی‌كنیم ترس از تنبیه است اما در فضای مجازی امكان تخلف وجود دارد؛ چون شخص می‌تواند با پنهان‌كاری، در چهارچوب همان فضا دست به هر كاری بزند.بر اساس اطلاعات من، پیداكردن متخلفان مجازی خیلی سخت است.
 
از لحاظ كیفری چه كاری می‌شود انجام داد؟
امكاناتی وجود دارد؛ مسیر اول شكایت به دادسراست و دادسرا هم به ضابط قضایی یا همان نیروی انتظامی و پلیس فتا ارجاع می‌دهد و... ولی این همه راه حل نیست. وقتی شرایط جرم‌زا فراهم باشد جرم هم رخ می‌دهد. در این شرایط مواجهه كیفری باعث ازبین‌رفتن جرم نمی‌شود و مجازات بازدارنده‌ای نیست؛ حداقل اینكه كم‌اثر است. یكی از معضلات در این زمینه محدودیت‌ فعالیت‌های رسانه‌ای در كشور و پرداختن به اتفاق‌های روز برای روشن‌شدن واقعیت ماجراها و حذف شایعات است. در ایران سهم رادیو و تلویزیون از مصرف رسانه‌ای بسیار كاهش پیدا كرده است؛ در حالی كه مخاطب از طریق ارتباط با تلویزیون، بخش مهمی از وقتش را می‌گذراند و انرژی روانی‌اش را تخلیه می‌كند. تلویزیون باید تولیدات مورد علاقه مخاطب را به جامعه عرضه كند. جامعه دوست دارد با رسانه چیزهایی بگوید و بشنود اما این گفت‌وشنود از محل‌های دیگر تغذیه می‌شود.
 
فضای مجازی دنباله فضای واقعی است!
 
پرسش‌های بعدی را از احمد میرعابدینی، استاد دانشگاه و كارشناس رسانه می‌پرسیم:
 
آیا این بداخلاقی‌های مجازی روزی تمام می‌شود؟
امیدواریم و امیدواریم اما تا وقتی كشمكش بین گروه‌های مختلف وجود دارد، فحاشی هم به عنوان یك جور واكنش وجود دارد؛ چون ما بلد نیستیم چگونه با هم برخورد كنیم. پس می‌توانیم آرزو كنیم كه با كاهش تنش میان گروه‌ها و افراد مختلف و شناخت بیشتر آنها از هم، نوع برخوردها هم بهبود پیدا كند.
 
به آینده فضای مجازی خوش‌بین هستید؟
بله، جامعه به‌هرحال این مسائل را تحمل نخواهد كرد. از لحاظ ارتباطی باید بین آدم‌ها فاصله‌هایی رعایت شود و حریم خصوصی ـ حتی میان زن و شوهر ـ در نظر گرفته شود. فرهنگ، امری است كه آهسته تغییر می‌كند و ما هم به تغییر آن امیدواریم. در هر حال فحاشی مجازی بازتاب مشكلات دنیای واقعی است و این مسئله در هر دو جنسیت دیده می‌شود؛ حتی در رانندگی.
 
راهكار رفتار با یك فحاش مجازی چیست؟
برخورد مودبانه و توضیح‌دادن و اطلاعات‌دادن به فحاش. البته از طریق آموزش و توضیح، تا حدی وضع بهتر می‌شود؛ حتی تا حدودی بهتر هم شده. ما می‌بینیم پست‌هایی كه در شبكه‌های اجتماعی گذاشته می‌شود، مودبانه‌تر و سنجیده‌تر شده است.
 
آیا با كمرنگ‌تركردن حضور در شبكه‌های اجتماعی می‌توان از اینگونه آسیب‌ها در امان بود؟
جامعه ما آموزش ندیده است و برخی از مردها مثلا فكر می‌كنند تعارف به نان ممكن است به معنای تعارف به چیز دیگری باشد؛ این سوءبرداشت از سر نادانی و جهل به وجود می‌آید. این بیشتر به ‌علت ‌آموزش‌ندیدن مخاطب است. اما وقتی یك فیلم صمیمی روی شبكه اجتماعی می‌گذاریم و شاید پشت آن فقط یك حس خواهرانه باشد، ممكن است این معنی متبادر شود كه من با شما فاصله‌ای ندارم و آدمی كه نادان است و این مسئله را نمی‌فهمد، مشكل‌ساز شود. پس بهتر است قبل از اینكه این فاصله را كم كنیم، آن را بیشتر بسنجیم.
 
یك فعال رسانه یا یك چهره بهتر است صفحه شخصی‌اش به روی عموم بسته باشد؟
نه، ولی باید با احتیاط پست‌ها را به اشتراك گذاشت. در یك فضای باز مثل اینستاگرام یك نسیم می‌تواند یك سونامی ایجاد كند؛ هرچند این سونامی می‌تواند كاملا تصادفی هم باشد و نمی‌شود با اقدامات تصادفی، یك پدیده را قاعده‌مند كرد. به‌ نظر من بهتر است حضور چهره‌ها در شبكه‌های اجتماعی سنجیده‌تر باشد تا یك خطای كوچك باعث ایجاد یك موج نشود.
 
آیا باید نحوه حضور مجازی زنان با مردان متفاوت باشد؟
من فكر می‌كنم هر دو باید حریم را رعایت كنند اما جامعه واقعی ما و به تبع آن جامعه مجازی، ظرفیت این را كه زنان بی‌مهابا و یكباره به درون جامعه پرتاب شوند را ندارد. مسئله، فرهنگی است و بی‌پروایی ممكن است آسیب‌هایی در پی داشته باشد. باید جست‌وجو كرد و دید كه برای این برابری در جامعه واقعی و مجازی چه راه‌های بهتری می‌توان در پیش گرفت. دنیای مجازی دنباله دنیای واقعی است و بهتر است آنچه را در دنیای واقعی مراعات می‌كنیم در دنیای مجازی هم رعایت كنیم.
 
فحاشی در آن سو!
 
«بریدن ماتیجكا» كه یك كانادایی جان‌به‌‌دربرده از حمله لاس‌وگاس است، هفته گذشته حساب كاربری‌اش را در شبكه‌های اجتماعی تعلیق كرد. او كه در این حمله تیر خورده و زخمی شده بود، بناگاه مورد هجوم كاربرانی قرار گرفت كه معتقد به توهم توطئه بودند و حملات لاس‌وگاس در ماه‌ گذشته را یك دروغ و توطئه دولت می‌دانستند. یكی از آنها در صفحه شخصی او در فیس‌بوك نوشته است: «تو یك دروغگوی ... هستی و امیدوارم یك تیر واقعی در مغزت بخورد»!
 
در این حمله، یك تروریست آمریكایی 63ساله در جشنواره موسیقی لاس‌وگاس، از طبقه سی‌و‌دوم به روی جمعیت آتش گشود و 58 نفر را كشت. یكی دیگر از كاربران برای «بریدن» نوشته است: «روح تو نفرت‌انگیز و تاریك است. جزایش را خواهی گرفت».
 
شاید فحاشی و تهدید به مرگ در كانادا به‌ شدت ایران نباشد اما حتی در آنجا هم كاربرانی نادان یا متوهم، به كاربران دیگر با بهانه‌های واهی حمله می‌كنند؛ با همان روش آشنا: آزارگری كلامی (Cyber Bully). بحث را با بخشی از نوشته دكتر فردین علیخواه ـ جامعه‌شناس ـ پایان می‌بریم: «ویكتور فرانكل ـ متخصص مغز و اعصاب و روانپزشك اتریشی ـ بر‌اساس خاطرات خود از دوران سخت و طاقت‌فرسای اسارت در اردوگاه‌های كار اجباری نازی‌ها، در كتابی می‌نویسد كه باید مراقب كسانی كه پس از اسارتی طولانی‌مدت آزاد می‌شوند، بود. آثار تلخ محرومیت سختی كه آنان تجربه كرده‌اند به‌آسانی برطرف نخواهد شد و به همین دلیل احتمال می‌رود كه آنان بی‌مهابا دست به هر كاری بزنند؛ مثلا آن‌قدر غذا بخورند كه بمیرند! باید زمانی سپری شود تا آنان به زندگی عادی بازگردند.
 
شبكه‌های اجتماعی فرصت‌های جدیدی فراهم كرده‌اند كه یافتن نام و ارسال پیام به جنس مخالف یكی از آنهاست. جامعه ما درخصوص ارتباط با جنس مخالف، آدم‌های محروم بسیاری داشته است؛ به ‌همین دلیل برخی از هموطنان اساسا یاد نگرفته‌اند كه امكان آسان ارسال پیام به افراد نمی‌تواند موجب فرصت‌طلبی و مزاحمت شود. متأسفانه در این خصوص فرایند اجتماعی‌شدن ما نیز ضعف‌هایی دارد؛ یعنی نه در كودكی بلكه در بزرگسالی باید یاد بگیریم كه ارتباط محترمانه چگونه است، حفظ شأن آدم‌ها یعنی چه، حقوق طبیعی هر آدم چیست، چه هنجارهایی را باید در ارتباط با دیگران رعایت كرد... آزمایش و خطا؛ به‌تدریج یاد بگیرند كه چه هنجارهایی را باید در ارتباطات اجتماعی رعایت كنند. ولی دراین ‌بین قطعا مشكلات و آسیب‌هایی بروز خواهد یافت كه باید نسبت به آنها آگاه بود. این آسیب‌ها در جاهایی بیشتر است كه در آنها فاصله بین زندگی واقعی و آنچه در شبكه‌های اجتماعی جریان دارد بسیار زیاد است».

​​