صنعت بانکداری که همیشه ثروتمندترین صنعت در چند قرن اخیر بوده است، رهبران معدودی دارد که بتوان آنها را «قهرمان» یا «بت» خواند. بیشتر آنها بخشی از گروهی هستند که سعی دارند راهشان را به سیاست یا مدیریت بانکهای دیگر باز کنند؛ سیلیکونولی در مقابل، بر اسطوره گیکهای قهرمان استوار شده است، قهرمانهای فناوری از استیو جابز در اپل تا بیلگیتس در مایکروسافت و لری پیج و سرگی برین در گوگل تا زاکربرگ در فیسبوک، رویای آمریکایی را مجسم میکنند.
به نقل از نیویورکتایمز،آنها آدمهایی معمولی و جوانانی از طبقه متوسط و گاه خانوادههای مهاجر بودند که فناوری جدیدشان دنیا را تغییر داده و خودشان را ثروتمند کردهاست. همچنان که کسب و کارهای این قهرمانها بیشتر رشد میکند، اخبار منتشر شده از سوی رسانهها از متحول کردن صنعت توسط آنها سخن میگویند. وضعیت به جایی رسیده که اگر مثلاً موسس گوگل عطسه کند، سریعاً مقالهای در گوگل در مورد اینکه آیا گوگل میتواند عطسه کردن را به نوع دیگری تعریف کند، پیدا میشود! منتقدان در مورد مشکلات و انحصار هشدارهایی دادهاند، اما صدایشان چندان بلند نیست.
با استارتآپهایی که در تقریباً دو دهه اخیر تاسیس شدهاند و هر کدام دهها میلیارد دلار ارزش دارند، قابل فهم است که چرا بسیاری از تاجران میخواهند ردای «قهرمان فناوری» را بر تن کنند. ایلان ماسک، مدیر اجرایی تسلا و SpaceX در توییتر حضور پیدا کرده، تراویس کالانیک شهرت و سرمایه خود را از اپلیکیشن اوبر به دست آورده و غیره. موفقترین فرد در پوشیدن این ردا آدام نویمان است که از سال ۲۰۱۰، WeWork را تاسیس کرده و فضای اداری را به کسب و کارهای کوچک و استارتآپها ارائه میدهد و توانسته ارزش ۴۷ میلیارد دلاری را به دست آورد. تفاوت WeWork با املاک و مستغلات سنتی در افرادی است که فضا را اجاره میکنند و به عنوان عضو به رسمیت شناخته میشوند، نه مستاجر. این امر فضای سنتی خستهکننده و قابل پیشبینی را به فضایی برای نوآوری بدل میکند.
از سوی دیگر در سال ۲۰۱۶ انتقادهای جدی به غولهای فناوری مطرح شد. فیسبوک به دلیل نشر اخبار کذب، متهم به تاثیر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شد و گوگل نیز به دلیل اقدامات انحصارطلبانه در کشورهای مختلف جریمه شد. به نظر میرسد عصر طلایی پرستش فناوری به پایان رسیده است.
وقتی صحبت از پول درآوردن میشود، تلاش بر پوشیدن ردای قهرمان فناوری و در عین حال از دست رفتن درخشش فناوری، به دو بخش، مجزا میشوند. از زمانی که مایکروسافت به بزرگترین غول نرمافزاری بدل شده، فرضیه بنیادینش در زمینه سرمایهگذاری این بوده که ریسکهای بزرگ را برای موفقیت عظیم انجام دهید. ویندوز مایکروسافت همین کار را در زمینه سیستمعاملها انجام داد؛ گوگل نیز در زمینه جستوجو و فیسبوک در زمینه شبکه اجتماعی با اتکا به همین بنیان جلو رفتند. همین امر است که یکی از دلایل گسترش و رشد بیوقفه اوبر محسوب میشود.
حالا بیایید به بانکدارها فکر کنیم؛ فوقالعاده قدرتمند و سودآور با دسترسی ویژه به مهمترین جریانهای اطلاعاتی که اقتصاد را به حرکت درمیآورند. به نظر میرسد بانکها و بزرگترین غولهای فناوری از این نظر کاملاً شبیه هم هستند. اما یکی از تفاوتهای آشکار تا حداقل همین اواخر، احساس عمومی نسبت به این دو بخش است. بانکداران بارها به دلیل داشتن ثروت گسترده و دسترسی آسان به اهرمهای قدرت، فارغ از رفتار واقعیشان، مورد نفرت مردم بودهاند.
تفاوت دیگر این است که شرکتها یا موسسههای بزرگ بخش مالی مقررات سفتوسختی دارند، اما انحصارشان به هیچ وجه شبیه انحصار غولهای فناوری نیست. پنج شرکت بزرگ جهان تا نیمه اول سال ۲۰۱۹ از نظر ارزش بازار، مایکروسافت، آمازون، اپل، آلفابت (شرکت مادر گوگل) و فیسبوک بودهاند. فقط یک بانک- JPMorgan Chase ـ در بین ۱۰ شرکت بزرگ جهان از نظر ارزش بازار در رتبه آخر قرار دارد.
آیا قهرمانهای فناوری بدل به بانکدارها خواهند شد؟ میزان تشابهها واضح است. از سوی دیگر، بانکها تحت نظارت دقیق رگولاتورها در زمینه حریم خصوصی دادهها، شیوههای وامدهی، بررسی اعتبار و معیارهای تصمیمگیری قرار دارند، در حالی که اینترنت هنوز بسیار وحشی است.
تنظیم این انحصارها، خواه از طریق تقسیم شرکتها خواه از راه حمایت از حقوق مصرفکننده یا دیگر رویکردها، ادامه دارد و زمان آن رسیده که شرکتهای فناوری بزرگ را همانطور بررسی کنیم که بانکهای بزرگ را بررسی میکنیم. و البته، زمان از کار افتادگی ردای قهرمانی فناوری فرا رسیده است.