امروز وارد دومین هفته از خاموشی اینترنت بینالملل در ایران شدیم. این قطعی دو روی سکه داشت. یک روی خوش که نصیب تنها برخی کسبوکارهای ایرانی شد و روی بد سکه که نه تنها شامل حال کسبوکارها و پلتفرمها شد، بلکه کاربرانی که سبک زندگیشان به معنای واقعی با هوشمندی و دیجیتالی شدن گره خورده بود را نیز به سختی انداخت.
اردیبهشت امسال مصادف با روز جهانی ارتباطات همه مسئولان از اقتصاد دیجیتال صحبت کردند. رئیس جمهوری، معاون اول و وزیر ارتباطات از تحول دیجیتال گفتند و لزوم کمک به کسب و کارهای نوپا را تشریح کردند. مردادماه امسال در سالن اجلاس سران و کتابخانه ملی، از طرحهای ایران هوشمند و نوآفرین (حمایت از کسبوکارهای نوپا) رونمایی شد. وزیر ارتباطات در آن مراسم اعلام کرد: ما ایده ایران هوشمند را جلوی خودمان گذاشتهایم و برای روشن شدن ایران هوشمند نیاز به فوتونهایی داریم که این فوتونها شرکتهای استارتآپی هستند.
در این مراسم صاحبان تعدادی از کسب وکارها آمدند و از امکانات و زیرساختهایی صحبت کردند که جهت همراهی برای تحقق اقتصاد دیجیتال در کشور به آن نیاز است. یک هفته قطعی اینترنت شاید برای کاربران عادی، صرفا بیخبری و پیچیدگی به دنبال داشت، اما کسب و کارها؛ بسیاری از کسبوکارها در گفتوگوهای متفاوت اعلام کردند حال و روزشان هیچ خوش نیست.
خصوصا آنهایی که به درگاه بانکی متصل هستند و بر اساس اعلام خودشان از هر ۱۰۰تراکنششان، شاید ۳۰درصد به موفقیت ختم شود. در آستانه اتصال دوباره کشور به اینترنت گزارشی تهیه کردیم از اینکه محدودیت اینترنت چه تاثیری بر زندگی هوشمندانه شهروندان ایران دارد.
سعی داریم نگاهی بیاندازیم به وضعیت یک هفته خاموشی اینترنت بینالملل در کشور و تاثیری که بر فضای کسبوکارها داشته است. آسیبهایی که در این بین وارد شده، نشان میدهد چقدر زیرساختهایی که طی این سالها با کمک مسئولین برای اتصال به اینترنت در کشور مهیا شده، مهم و حیاتی هستند.
کوچ اینترنت از کجا آغاز شد
ساعت حدود ۴ عصر شنبه گذشته ۲۵ آبان، اینترنت بینالملل ابتدا از سیمکارتهای تلفن همراه کوچ کرد و پس از آن این قطعی به وایفایهای خانگی رسید. قطع اینترنت زمانی اتفاق افتاد که خبر گرانی بنزین نیمه شب پنجشنبه گذشتهاش به اطلاع مردم رسید. به همین واسطه مسئولان برای حفظ امنیت کشور، اینطور صلاح دیدند که دسترسی به اینترنت با محدودیت رو به رو شود.
در ساعتهای ابتدایی حتی خبرگزاریهای ایران هم تا روز بعد اینترنت نداشتند و تقریبا خبر خاصی روی خروجیها قرار نگرفت. تاکسیهای اینترنتی در دسترس نبودند و کاری از پیش نمیرفت. اما رفته رفته تعدادی از این مشکلات مرتفع شد.
از روز ۲۶ آبانماه که کلیه شهرهای ایران با محدودیت اینترنت رو به رو شدند، تلاشها برای اتصال خبرگزاریها به اینترنت آغاز شد. با گذشت تقریبا ۲۴ ساعت بالاخره خبرگزاریهای ایران به اینترنت متصل شدند.
پس از آن طی دو سه روز گذشته برخی شهرها، دانشگاهها، بخشهای تجاری و… نیز اتصال دوباره به اینترنت را تجربه کردند. اما کسب و کارها؟ اغلبشان خیر. کسب و کارهایی که تامین معاش کارمندان و تامین خدمت و کالای کاربران برعهده آنها بود یا متصل نبودند، یا اتصالشان خیلی گرهای از کارشان باز نمیکرد.
نقشههای بومی؟ پرقدرت
مسیریابهای بومی در این یک هفته توانستند ثابت کنند، هر آنچه که در گذشته راجع به توانایی، ظرفیت و سرویسدهی خود میگفتند بیاغراق بوده و شاید به همین دلیل است که توانستند کنار رقیب خارجی قدرتمند خود به نام «ویز» به خوبی عمل کنند.
آنها بارها اعلام کردند برای پیشرفت نیازی به فیلتر شدن پلتفرمهای مشابه ندارند و میدانند چطور در مسیر موفقیت قرار بگیرند. مسیریابهایی مانند «نشان» و «بلد» که به گفته مدیرانش تمام زیرساختها و نقشههایی که دارند مبتنی بر تکنولوژیهای بومی است، در این چند روز به یاری کاربران و رانندگان تاکسیهای اینترنتی پرداختند و سنگر را حفظ کردند.
محتوا و سرگرمی؟ صفر و صد
یکی از اتفاقاتی که در این چند روز قطعی اینترنت رخ داد، استفاده کاربران از پلتفرمهای سرگرم کننده مانند فیلیمو، آپارات و نماوا بود. استقبال از سریالها و فیلمهای سینمایی که در این پلتفرمها وجود داشت طی این مدت چند برابر افزایش یافت و توانست توقع مخاطب را برآورده کند. دوبله فیلمها و سریالهای روز دنیا برای کسانی که دوست ندارند قسمتهای جدید سریال مورد نظرشان را با فاصله ببینند هوشمندی بود که پلتفرمهای پخش سریال و فیلم از خود نشان دادند. آنها شاید توانستند نمره صد بگیرند.
چیزی که در این میان خیلی خود را به رخ میکشید، نبود یک شبکه اجتماعی بومی بود. شبکهای که افراد بتوانند محتوای موردنظرشان را در آن دنبال کنند یا دقایقی را سرگرم شوند. خلاصه اینکه در بخش محتوا خیلی چیز دندانگیری وجود نداشت.
تاکسیهای اینترنتی؟ موفق
شرکتهای تاکسیهای اینترنتی فعال در ایران جزو بازیگرانی بودند که در زمان قطعی اینترنت خوش درخشیدند. البته آنها نیز در ساعات ابتدایی قطع اینترنت با اختلال رو به رو بودند، اما طولی نکشید که اتصال آنها برقرار شد و توانستند مسافران را در سطح شهر جا به جا کنند. البته اختلال در GPS گاهی منجر به این میشد که لوکیشن به شکل درستی برای راننده نمایش داده نشود. اما این مسئله خللی در کار آنها وارد نکرد.
پیامرسانها؟ پیامی خاصی را منتقل نکردند
پس از محدودیت اینترنت، برای کارهای روزانه نیاز به یک پیامرسان بود. با نصب هر پیامرسان بومی میتوانستی تعداد کاربرانی که به آن پیوستهاند را ببینی و هر چند ساعت یکبار هم پیغامی میآمد که یک نفر دیگر از لیست مخاطبان به این پیامرسان پیوستند.
اما آیا میشد با این پیامرسانها که حتی اپراتورها برای تسهیل کارشان، به آنها ترافیک رایگان داده بودند پیامی رد و بدل کرد؟ پاسخ با کمی اغراق «خیر» است، چرا که در این بین شاید از هر۱۰پیام، دو تا به مخاطب میرسید آنهم به کندی. ارسال عکس حتی تا ساعتها هم طول میکشید.
زمانی که پیامی از طریق پیامرسانهای بومی ارسال میشود، معمولا یا پیامرسان از همان ابتدا متصل نمیشود، یا پیغام برای شخص مقابل نمیرود، یا طرف مقابل نمیتواند آن را دریافت کند. به همین دلیل است که پیامرسانها حتی در زمان نبود اینترنت بینالملل و رقبای قدرتمند خودشان، آنطور که انتظار میرفت نتوانستند در جذب مخاطب خوب عمل کنند.
فینتکها؟ کارشان پیش نمیرود
فینتکها و کسب و کارهایی که زندگیشان وابسته به فناوری است، با محدودیت اینترنت دچار مشکلات زیادی شدند. ارسال پیامهای گروهی به مخاطبان که از طریق سیستمهای ایمیل خارجی انجام میشد، کاملا از کار افتادند.
اغلب کاربران آنها، از طریق سرچ در گوگل به سایتشان متصل میشدند زمانی که دسترسی به سرچ گوگل محدود شد، آنها نیز با ریزش کاربر مواجه شدند.
برنامهنویسان راه اتصالی به اینترنت نداشتند تا بتوانند کارشان را پیش ببرند. کاربران بامحدودیت اینترنت نمیتوانستند به سایتها متصل شوند تا خدمت یا محصول مورد نظرشان را سفارش دهند.
در نهایت اغلب کسب وکارها، روزهای بدون درآمدی را گذراندند تا جایی که به گفته رضا الفت نسب، عضو هیات مدیره اتحادیه کشوری کسبوکارهای مجازی قطعی اینترنت ۹۰۰ میلیارد تومان به کسب و کارهای فضای مجازی ضرر زده است.
کاربران؟ از همه طرف مانده
تا حتی ۱۰سال قبل زندگی شهروندان ایران به این شکل نبود که همه چیزمان وابسته به اینترنت باشد. وسط خیابان اگر آدرس را گم میکردیم، از همدیگر میپرسیدیم. ارتباطمان بیشتر دیداری بود. زمانی هم که شکل ارتباطمان دیداری نبود، با تماس تلفنی و پیامک کارمان را راه میانداختیم.
اما پس از مدتی سبک زندگی شهروندان تغییر کرد. همه چیزمان به سمت هوشمند شدن رفت و در این مسیر با سرعت زیادی پیش رفتیم. زیرساختهای کشور مهیا شد و نهادهای حاکمیتی مربوطه برای رشد استارتاپها که آن زمان خیلی شناخته شده نبودند تمام تلاششان را به کار گرفتند.
در این هشت روز کاربران برای ادامه زندگی هوشمندی که تجربهاش را داشتند به سختی افتادند. آنها برای سرچ کردن یک آدرس ساده، پیدا کردن شماره، خبر، عکس و… به سختی افتادند. اتفاقا اینترنت داخلی سرعت خوبی هم داشت، اما برای پیدا کردن جستجو درباره چیزی که مدنظرشان بود، باید آدرس کامل سایت را میدانستند که تقریبا غیر از چند سایت معروف، کسی آدرس مشخصی را نمیدانست و جستجوها به این شکل به بنبست میرسیدند.
جویشگر بومی؟ بسیار کند
از پروژهای که به گفته مسئولانش به مدت دو سال است هیچ بودجهای دریافت نکرده است، توقعی نمیرود که خیلی سرپا باشد. اما آنها هنوز هم سایتشان را بالا نگه داشتهاند. اگر کاربری آدرس دقیق یکی از جویشگران بومی را بداند و آن را در مرورگر خود سرچ کند، به سرعت به صفحه اصلی منتقل میشود. صفحهای که میتواند کلمه مورد نظرش را سرچ کند. اوقات شرعی و هواشناسی هم در صفحه اول جویشگرها در دسترس است.
اما سرچ کلمه مورد نظر و رسیدن به لینکهای دسترسی، کند است. تعداد کاربران با در دسترس نبودن گوگل به جویشگرها هجوم بردهاند و سرورهایی که در دسترس جویشگرها هستند، برای پاسخ دادن به نیاز این تعداد کاربر بسیار اندک است.