تا پیش از ظهور و فراگیر شدن فضای مجازی، مدیریت بحران در فضایی اتفاق میافتاد که از قابلیت شناسایی، کنترل و اتخاذ سیاستهای مقتضی برخوردار باشد. اما فضای مجازی، نه تنها به جهت غیر ملموس بودن، پویایی و تغییر دائمی قواعد در آن، بلکه همچنین به جهت دگرگونی جدی در عنصر زمان و مکان، تحقق مدیریت بحران به شکل مرسوم آن را عملا خالی از فایده کرده است.
به نظر میرسد در زمان بحران، حسن شهرت و توانایی جلب اعتماد مردم از جمله مهمترین عوامل در ارتباطات مؤثر بحران هستند. با وجود اعتماد مردم به سازمانها، نهادها یا افراد است که سیاستمداران میتوانند وخیمترین شرایط را از سر بگذرانند در حالی که بدون آن حتی سادهترین مسائل هم دشوار شده و تبدیل به دستاویزی میشود برای نقد رسانهها و سایر گروههای مخالف. اما اعتماد به خودی خود نمیتواند منجر به ارتباطات بحران کارآمد شود، چرا که در زمان بحران تمامی اقدامات و برنامههای گذشته مورد واکاوی و بررسی قرار میگیرد تا مقصر اصلی در رخداد پیش آمده پیدا شود. ارتباطات بحران در عصر رسانههای مجازی یک رابطه مثلث گونه میان بازیگران سیاسی (دولتی و غیردولتی)، رسانههای جمعی (سازمانهای خبری، روزنامهنگاران و خبرنگاران) و شهروندان (شامل همه افراد و گروههای جامعه) را شکل میدهد و مبتنی بر آن معنا پیدا میکند. در این خصوص، رابط اصلی میان مردم و سیاستمدارن، رسانههای جمعی هستند و در همان حال گروههای مخالف نظیر گروههای فشار، اتحادیهها، شرکتها و… سعی دارند با دسترسی به رسانههای جمعی، اطلاعات و عقاید خود را به مردم منتقل کنند.
امروزه شاهد بازگشت گسترده قوانین و مقررات مرتبط با رسانهها هستیم که البته این امر موضوع جدیدی نیست؛ هر محیط و فضای جدیدی که برای انتقال اطلاعات ایجاد میشود، موجب واکنشهایی از سوی کسانی خواهد شد که در برابر آن احساس خطر میکنند. به همان اندازه که اکنون اینترنت به عنوان یک پدیده تاثیرگذار و فراگیر، تهدیدی برای حاکمیت ملی تلقی میشود، رادیو نیز از همان ابتدای معرفی، چنین تلقی میشد؛ زمانی که پانصد سال پیش، انقلابی در صنعت چاپ رخ داد، نیز موجب واکنش از سوی حاکمیت شد. حتی زمانی که کبوترهای خانگی یک فناوری اولیه برای حمل یک پیام بودند، نمونههایی از واکنشها و کنترلها وجود داشت! بنابراین، در طول تاریخ، هر شیوه جمعآوری یا انتقال اطلاعات جدید، موجب واکنش خاص خود از سوی حاکمیت شده است. دولتها و صاحبان قدرت، همواره در پی آن هستند که کنترل خود را بر این بازار حفظ کنند و بنابراین، این بازار در همهجا و در همه زمانها وجود داشته است. اما آنچه بازار امروز را متفاوت کرده است، دامنه شرکتکنندگان، وسعت مرزهای آن و ماهیت نهادهای نظارتی به ایجاد و اجرای قوانین برای مشارکت و ممانعت از مشارکت شرکتکنندگان است؛ به بیان بهتر، در عصر دیجیتال هر شخص یک شبکه تلویزیونی بالقوه و هر پلتفرم یک بستر چندرسانهای هوشمند محسوب میشود. بنابراین، استراتژی مؤثر مدیریت بحران در چنین شرایطی هرگز مقرراتگذاری و صدور بیانیه نیست. در عوض، آنچه اکنون در مواجهه با بحران اپیدمیک کرونا شاهد آن هستیم کمک گرفتن نهادهای تنظیمگر صوت و تصویر در سطح بینالمللی از فناوریهای تحول آفرین نوظهور همچون هوش مصنوعی، کلان داده، بلاکچین و … برای اتخاذ تصمیمات بهنگام، روزآمد و اثربخش است. این موضوع میتواند ضمن حفظ منافع اقتصادی رسانههای فعال در عرصه صوت و تصویر، در چارچوبی همکارانه یکپارچگی و وحدت رویه در سیاست مدیریت بحران کشورها را به نمایش بگذارد. برچسب زنی بهنگام محتوای جعلی، استفاده از سیستم شناسایی و محدودکردن آنی اطلاعات نادرست، هدفمند کردن آموزشهای پیشگیرانه بر اساس ویژگیهای مخاطبان و نظایر آن تنها بخشی از مهمترین خدماتی است که میتواند در تعامل سازنده میان پلتفرمهای دیجیتال، نهادهای تنظیمگر و ستاد مدیریت بحران ارائه بر بستر فضای مجازی ارائه شود.