نحوه کنترل و برخورد با شرکتهای بزرگ فناوری اطلاعات و پلتفرمهای فضای مجازی که نقشی تعیینکننده در تحولات کلان جهان ایفا میکنند، به محل بحث میان سیاستگذاران جهان تبدیل شده است.
رسانههای اجتماعی در سالهای اخیر و با ایجاد تحول در ماهیت اطلاع رسانی و فعالیت رسانهای به بخشی جدایی ناپذیر از سیاست جهان بدل شده اند. این روزها شبکههای اجتماعی نقشی تعیین کننده در تحولات کلان جهان ایفا میکنند. از همین روی، نحوه کنترل و برخورد با شرکتهای بزرگ جهان به محل بحث میان سیاست گذاران جهان، خصوصاً قانونگذاران ایالات متحده آمریکا بدل شده است.
جاناتان آسکوناس، استاد دانشگاه کاتولیک آمریکا و آری شولمن، مقاله نویس وبگاه آتلانتیس، اخیراً در مقاله ای به مسئله چالش میان طیفهای مختلف سیاست گذاران و کارشناسان حوزه فناوری آمریکا در مورد نحوه برخورد با پلتفرمهای آنلاین بزرگ، پرداخته اند.
سیاستمداران متمایل به چپ در ایالات متحده آمریکا، معتقدند که شرکتهای فناوری باید اطلاعات غلط و سخنان اشاعه دهنده نفرت را در بسترهای آنلاین خود محدود کنند. این در حالی است که طیف راست، همواره با تاکید بر مفهوم آزادی بیان، مدعی هستند که این پلتفرمها قدرت سانسور خود را به طور عادلانه اعمال نمیکنند.
در این مقاله به بررسی رویکرد هر دو طیف خواهیم پرداخت.
واقعیت امر این است که هر یک از مواضع اعلام شده، تنها بخشی از حقایق و استدلالهای صحیح را در بر دارند و عموماً بخشی جزئی از مسئله را پوشش میدهند.
به عقیده بسیاری از کارشناسان، هیچیک از دو رویکرد یاد شده، به تنهایی نخواهند توانست ضامن تداوم ثبات در فضای مجازی و حفظ آزادی بیان در عین پایبندی و حرکت در چارچوبهای مشخص باشد.
آسکوناس و شولمن، در همین راستا قصد دارند به بررسی راهکارهای مختلف و ارائه طریقی جهت خروج از بن بست پیش روی سیاست گذاران و شرکتهای فناوری بپردازند. نخستین نکته در این بحث، این است که دو دیدگاه یاد شده، چنان که به نظر می رسند از هم دور نیستند و حل و فصل بحث گفتار آنلاین در رسانههای اجتماعی، مستلزم ایجاد درک مشترک میان طرفین است. نکته دیگر آنکه سیاستمداران و کاربران باید بپذیرند که برای کاهش قدرت سیاسی پلتفرمهای آنلاین، در وهله نخست، نیازمند پذیرش اصل سیاسی بودن ماهیت بخش عمده از گفتگوهای موجود در رسانههای اجتماعی، هستند.
اوج گیری اختلافات پیرامون حکمرانی پلتفرمها
در ماه آگوست سال ۲۰۱۸، بسیاری از پلتفرمهای مطرح جهان، به صورت هماهنگ اقدام به حذف حساب کاربری الکس جونز، میزبان تاک شوی رادیویی، نویسنده، مستندساز و تئوری پرداز توطئه اهل ایالات متحده از بستر خود کردند.
ابتدا اپ استور، سپس فیسبوک، اسپاتیفای، این فرآیند را آغاز کردند و توئیتر و پی پال نیز اندکی بعد به جمع تحریم کنندگان جونز پرداختند. این اتفاق، واکنشی بود به برخی مواضع و دیدگاههای وی مانند دست داشتن دولت آمریکا در حملات یازده سپتامبر، ساختگی بودن پروژه آپولو ۱۱ و فرود روی ماه، انفجار اکلاهاما سیتی و…
تداوم چرخه یاد شده در میان پلتفرمها، در آن مقطع زمانی بسیار قابل پیش بینی بود و بحثهای عمیقی میان طیفهای مختلف سیاستمداران آمریکایی، آغاز کرد. دموکراتهای متمایل به چپ در آمریکا (با مفهوم چپ سوسیالیست متفاوت است)، استدلال کردند که شرکتهای فناوری باید اطلاعات غلط و سخنان نفرت را در رسانههای آنلاین خود محدود کنند. این در حالی است که سیاستمداران دست راستی، مدعی شدند که محدودیت حضور جونز در پلتفرمها، آزادی بیان را نقض میکند و شرکتها هرگز نمیتوانند قدرت محدودسازی خود را عادلانه اعمال کنند.
شبکههای اجتماعی بستر ستایش رذائل اخلاقی و خشونت اجتماعی
مشکل امروز رسانههای اجتماعی بسیار بزرگتر از مثال ارائه شده در مورد وضعیت الکس جونز است. عده بسیار قلیلی از کارشناسان هستند که پلتفرمهای اجتماعی شاخص مانند توئیتر، فیسبوک، یوتیوب و گوگل را نعمتی برای دموکراسی آمریکایی در نظر بگیرند. به عقیده بسیاری از متخصصان، شبکههای اجتماعی یاد شده، در مقطع کنونی به بستری جهت ستایش رذائل اخلاقی، ایجاد خشم و عصبانیت و خشونت اجتماعی بدل شده است.
رسانههای طیف دموکرات و طرفدار محدودیت پلتفرمها در این شرایط، مارک زاکربرگ و جک دورسی را به اعمال کنترل بر پلتفرم و بهره گیری بیشتر از یادگیری ماشینی برای حل مشکل یاد شده دعوت میکنند.
۲ خطای مهم در برخورد با پلتفرمها
به عقیده آسکوناس و شولمن، این برخورد با پلتفرمها دو مشکل اساسی را در بر دارد. نخست اینکه طیف یاد شده از طرفی مدیران شرکتهای فناوری را آماج حملات قرار میدهند و از سوی دیگر از آنها اعمال قدرت بیشتر برای مدیریت پلتفرم را طلب میکنند. اشتباه دوم نیز این است که منتقدان مسائل به وجود آمده را عوارض جانبی محدود یک محصول فناورانه کاملاً سالم میدانند.
به عبارت دیگر، با وجود همه معایب یاد شده، منتقدان پلتفرمهای آنلاین، هنوز این پدیده نوآورانه را مانند دیگر محصولات موجود در بازار بررسی کرده و از همین روی معتقدند که مشکل با نظارت و استفاده از ابزار هوشمند، مانند یادگیری ماشینی، قطعاً حل میشود.
این در حالی است که رویکرد مدیران پلتفرمها تفاوت فاحشی با دیدگاه غالب دولتمردان و قانونگذاران آمریکایی دارد. پلتفرمهایی چون توئیتر، فیسبوک و یوتیوب، از ماهیت رسانهای خود عبور کرده و به اجتماعات انسانی مجزا از مرزبندیهای سیاسی، بدل شده اند.
مارک زاکربرگ در سخنرانیهای خود، مدام در مورد ایجاد جامعه جهانی در بستر فیسبوک سخن میگوید.
رهبران دنیای فناوری تنظیمگری مجازی را درک کرده اند
به نظر میرسد که رهبران جهان فناوری و مدیران پلتفرمها موقعیت خطیر پیش رو را درک کرده اند. اگر در بحث تنظیم گری محتوا و گفتار بر بستر رسانه خود از رویکرد مینیمالیستی و دست راستی استفاده کنند، اطلاعات غلط، اخبار جعلی، نفرت پراکنی و اشاعه خشونت همچنان رو به افزایش خواهد بود و آنها دیر یا زود با فشار شدید بازیگران سیاسی طیف مقابل برای تشدید قوانین مواجه خواهند شد. از سوی دیگر، اگر در ابتدای کار مواضع سخت طیف چپ را در دستور کار قرار دهند، متهم به سانسور محتوا و محدودیت فعالیت کاربران میشوند.
با توجه به اینکه فشار از سمت هر دو طیف بر پلتفرمها وارد میشود، میتوان دریافت که موضوع تا چه اندازه بغرنج است. از همین روی، مدیران شرکتهای فناوری، برای خروج از شرایط یاد شده، بر تحول فرایندها تمرکز کرده اند.
وضع سیاستهای جدید، تجدید نظر در قوانین و تدوین قواعد جدید و ایجاد نهادهای داخلی شبیه به دادگاه جهت بررسی پروندهها به صورت داخلی، از جمله این اقدامات به شمار میرود. علاوه بر این، اکثر پلتفرمها در حال تقویت قدرت نظارت خود بر محتوا جهت جداسازی و شناسایی مطالب مخرب با سرعت بالا هستند.
بی شک بهبود فرایند حکمرانی و قاعده مند ساختن فعالیت پلتفرمها در فضای مجازی به صورت همگانی و عادلانه، میتواند به مرور باعث بهبود شرایط موجود در حوزه حکمرانی محتوا شود.
راهکارهای بالا، به علاوه توسعه سیاستهای کلان، افزایش تعداد ناظران محتوا در پلتفرمها، توسعه فرایندهای بررسی و تجدید نظر، خودکارسازی نظارت با استفاده از یادگیری ماشینی و برون سپاری بخشی از اعتبارسنجی محتوا، میتواند شرایط موجود را به صورت محسوسی بهبود بخشیده و کارآمدی شبکه های اجتماعی را افزایش دهد.