با تصوری کمرنگ هم میتوان دریافت که نوآوریها چطور ممکن است اقتصاد یک کشور را متحول کنند. اما این گزاره درباره جدیدترین ابزارهای هوش مصنوعی صادق نیست. هر چند از دیدگاه یک نویسنده ناخوشایند است، اما فکر کردن به این ساده است که چیزی شبیه به ChatGPT میتواند هم بهطور چشمگیری بهرهوری کارمندان را تقویت کند و هم آشکارا جایگزین آنها شود؛ چتباتی هوشمند که از زمان عرضهاش در ماه نوامبر گذشته توفانی در فضای مجازی به راه انداخته است.
عنوان GPT برای این چتبات – که نوعی الگوی زبانی خاص است- از سرواژههای «مبدل از پیش آموزشدیده مولد» (generative pre-trained transformer) برگرفته شده؛ ابزاری که درست مثل ماشینهای بخار، برق و پردازش کامپیوتری، به خوبی به عنوان تکنولوژی در جهت عامالمنفعه عمل میکند؛ یک نوآوری انقلابی که بهرهوری تمام صنایع و مشاغل را افزایش میدهد. انقلابهای اقتصادی که به کمک GPTهای اولیه پا گرفتند، ایدههایی درباره میزان قدرت و نفوذ هوش مصنوعی به ما میدهند که این تکنولوژی چطور ممکن است در سالهای پیشرو، اقتصاد کشورها را متحول کند.
«تیموتی برسنان» از دانشگاه استنفورد و «مانال تراجنبرگ» از دانشگاه تلآویو، در مقالهای که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد، به ویژگیهای یک تکنولوژی عامالمنفعه اشاره کردند؛ تکنولوژی که باید در صنایع مختلفی مورد استفاده قرار بگیرد، پتانسیلی درونی برای بهبود و ارتقای مداوم داشته باشند و به مکملهای نوآورانه امکان بروز بدهد؛ تکنولوژی که نوآوری هدف را در صنایع ایجاد میکند تا بتوانند از آن بهره ببرند. به نظر میرسد هوش مصنوعی که این روزها بهطور گستردهای در جهان پذیرفته شده و به کار گرفته میشود، هر روز بهبود یافته و در زمینههای تحقیق و توسعه بیشتری به کار برده میشود. با این اوصاف انقلاب اقتصادی آن، چه زمانی آغاز میشود؟
نخستین درس از تاریخ این است که حتی قدرتمندترین تکنولوژیهای جدید هم برای ایجاد تحولات اقتصادی به زمان نیاز دارند. «جیمز وات» اختراع ماشین بخار خود را در سال ۱۷۶۹ به ثبت رساند، اما در بریتانیا تا دهه ۱۸۳۰ و در آمریکا تا دهه ۱۸۶۰، انرژی بخار نتوانست بر آب به عنوان منبع ماشین بخار در صنایع غلبه کند. «نیکولاس کرافتز» از دانشگاه ساسکس میگوید که در بریتانیا کمک نیروی بخار به رشد بهرهوری تا پیش از دهه ۱۸۵۰ به اوج رسید؛ چیزی در حدود یک قرن بعد از ثبت اختراع جیمز وات. در مورد استفاده از برق، تمام پیشرفتهای فنی کلیدی تا پیش از سال ۱۸۸۰ به نتیجه رسیدند، با این حال اما رشد بهرهوری در آمریکا بین سالهای ۱۸۸۸ تا ۱۹۰۷ کند شد. نزدیک به سه دهه بعد از به کارگیری نخستین سیلیکون در مدار، «رابرت سولو» اقتصاددان برنده جایزه نوبل همچنان مشاهده میکرد که عصر کامپیوتر در همهجا جریان دارد؛ به جز در آمارهای مربوط به بهرهوری. در اواسط دهه ۱۹۹۰ بود که بالاخره بهرهوری ناشی از نفوذ کامپیوترها به زندگی و صنایع، در آمریکا احساس شد.
شکاف میان نوآوری و تاثیر اقتصادی آن تا حدودی به دلیل نگرش و به کارگیری دقیق آن است. ماشینهای بخار اولیه بهطور گسترده ناکارآمد بودند و مصرف زغال برای آنها بسیار هزینهبر بود. بهطور مشابهی، عملکرد خوب و خیرهکننده ابزارهای جدید هوش مصنوعی نشان از پیشرفت بزرگی برای آن دسته از کسبوکارهایی دارد که نخستین رونقهای کوتاهمدت ناشی از استفاده از آنها را در حدود یک دهه پیش تجربه کردند. برای مثال، دستیار مجازی سیری شرکت اپل در سال ۲۰۱۱ عرضه شد. «رابرت آلن» از دانشگاه نیویورک در ابوظبی، با تاکید بر اینکه محدودیتهای سرمایه میتواند روند پذیرش این ابزارها را کند کند، به این موضوع اشاره میکند که در جریان صنعتیسازی بریتانیا، تاثیر سست و ضعیف نوآوریها در رشد بهرهوری، نشان از کمبود سرمایه برای ساخت کارخانهها و ماشینها داشت که به تدریج و با سرمایهگذاری مجدد سودهای کلان سرمایهداران، مرتفع شد.
اقدامات اخیر بر این موضوع تاکید دارند که برای جمعآوری آنچه به عنوان سرمایه ناملموس شناخته میشود، زمان لازم است یا دانش اولیهای برای استفاده موثر از تکنولوژیهای جدید. در واقع «اریک برینجولفسان» از دانشگاه استنفورد، «دنبل راک» از دانشگاه MIT و «چاد سیورسان» از دانشگاه شیکاگو توصیه میکنند که یک تکنولوژی انقلابی جدید ممکن است با یک منحنی بهرهوری ادغام شود. در واقع امکان دارد در طول چند سال یا چند دهه بعد از ظهور یک تکنولوژی جدید که شرکتها و کارمندان مشغول اختصاص زمان و منابعشان به مطالعه درباره آن تکنولوژی و طراحی فرآیندهای کاری بر اساس آن هستند، سنجش رشد بهرهوری روند کاهشی داشته باشد. تنها بعد از این است که با قرار گرفتن منحنی بهرهوری در مسیر صعود، سرمایهگذاریهای انجام شده به نتیجه میرسند. این نویسندگان و محققان تخمین میزنند که سرمایهگذاریهای مرتبط با هوش مصنوعی به شکل سرمایه ناملموس، ممکن است در حال حاضر رشد بهرهوری کمی داشته باشند.
البته برای بسیاری از افراد سوالها و ابهاماتی درباره تاثیرات هوش مصنوعی بر رشد اقتصادی، بعد از نگرانیهای مربوط به عواقب این ابزارهای جدید بر اشتغال کارمندان، در درجه دوم اهمیت قرار میگیرند. خبر خوب اینکه صرفنظر از تغییرات اقتصادی و تکنولوژیک تاریخی، نگرانیهای مربوط به بیکاری گسترده ناشی از تکنولوژیهای جدید هرگز تا به این حد نبوده است. آسیب تکنولوژی به مشاغل افراد به گونهای است که میتواند به عنوان یک اختلال اجتماعی در نظر گرفته شود. در اوایل انقلاب صنعتی، روند خودکارسازی بهطور چشمگیری تقاضا برای کارمندان نسبتا بیمهارت را افزایش داد، اما درآمدهای صنعتگرانی را کاهش داد که تا پیش از آن، بیشتر کارها را انجام میدادند و به همین دلیل بود که بعضی از این صنعتگران به جنبشهای لادیسم پیوستند که طی آن و برای اعتراض به تغییرات جدید، به تخریب ماشینآلات دست میزدند. همچنین در سالهای دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، خودکارسازی کارها و امور روزمره در کارخانه و دفاتر، در کنار تاثیر مثبتی که بر افزایش استخدام کارمندان و کارگران بامهارت و کممهارت گذاشت، اما درآمد کارگران زیادی را کاهش داد.