کدام یکی اول به وجود آمد؟ شخص خوشبین به بازیهای تراز اول یا شخص بدبین به بازیهای تراز اول؟ جواب هرکدام که باشد، اکنون هردو گروه با تناسبی بینقص با هم ترکیب شدهاند. در ازای هر شخص که هایپ و ذوق و شوق غیرقابلتوجیه ایجادشده سر هر بازی تراز اول را میکوبد، شخصی با ذوق و شوق وجود دارد که سعی دارد انرژی منفی و بدبینانهای را که در حال غرق کردن این دنیا در خودش است کاهش دهد.
در حالت عادی، دیدگاه من نسبت به این مسئله بسیار خلاصه و مفید قابلبیان است: «اوه، خدای جنگ جدید منتشر شد. چه باحال.» در چنین شرایطی من خونسردی خود را حفظ میکنم و پیشفرض خاصی ندارم. ولی هر از گاهی یاد تراژدی بازیهای تراز اول میافتم و بیتفاوتیام به چالش کشیده میشود.
در این حالت، به این نتیجه میرسم که ما به بازیهای تراز اول نیاز داریم. ما نیاز داریم که بازیهای تراز اول نوآوری کنند، گسترش پیدا کنند و اکنون، بیشتر از هر موقع دیگری، نیاز داریم که بازیهای تراز اول بابت سیاستهای مزخرفشان مسئول شناخته شوند.
بازی تراز اول باعث خلق صنعت بازی نشد. اولین کامپیوترهای دیجیتالی و الکترونیکی در جریان جنگ جهانی دوم ابداع شدند تا کمکحال جناح متحدین باشند. برای همین ریشهی فرهنگ گیمینگ را میتوان به مردی با سبیل بامزه نسبت داد. برای همین در این مطلب دغدغهی ما تعیین ریشههای صنعت بازیهای تراز اول نیست.
همچنین لازم به ذکر است که بازیهای تراز اول انحصار استعداد، نوآوری و ذوقوشوق بازیسازی را در اختیار ندارند. این صنعت صرفاً مثل قیفی میماند که اشخاص بااستعداد، نوآور و دارای ذوقوشوق میتوانند قابلیتهای خود را در آن بریزند تا به نتیجه برسد.
یک بازی کوچک به نام جنگ فضایی (Space War) در سال ۱۹۶۲ الهامبخش ساخته شدن بازی فضای کامپیوتری (Computer Space) در سال ۱۹۷۱ شد.
فضای کامپیوتری زمینه را برای ساخته شدن پانگ (Pong) در سال ۱۹۷۲ فراهم کرد.
من اسم سه بازی را آوردم که هر سه از لحاظ کیفی تقریباً در یک سطح قرار دارند، ولی از بین آنها شناختهشدهترینشان بازیای است که بیشترین موفقیت تجاری را داشت و یک استودیوی تراز اول در آن زمان (آتاری) پشت ساخته شدنش بود.
ناشر تراز اول مثل خاندان مدیچی (Medici) در ایتالیای دوران رنسانس است که هرجا نشانی از ذوق و شوق و استعداد یافت شود، میتوان ردپای حساب بانکی آنها را پیدا کرد.
کلاً هر چیزی که هزینهی سنگین برای ساخته شدن نداشته باشد، توجه کافی دریافت نمیکند، مگر اینکه یک آدم کلهگنده برای آن قیمت تعیین کند و وزن خود را پشت آن بیندازد. حتی این روزها که بازیسازان مستقل (مثل سوپرجاینت گیمز (Supergiant Games)) پشتسر هم بازیهای درجهیک منتشر میکنند، پیدا کردن بازیای که هیچیک از دستاندرکاران آن به شرکتهای کلهگننده متصل نباشند، تقریباً غیرممکن است. چون ما به صنعت بازیهای تراز اول بهعنوان یک پاتوق مرکزی نیاز داریم.
صنعت بازیسازی تراز اول مثل دانشگاه شده است. هرکس که در دانشگاه بازیهای تراز اول فارغالتحصیل شود، آنقدر به تکنولوژیها، ارتباطات انسانی و آموختههای سطحبالا دسترسی دارد که میتواند با استفاده از آنها بازیهای عالی بسازد، حتی خارج از صنعت بازیهای تراز اول.
بسیاری از این تکنولوژیها و آموختهها نیز روز به روز بیشتر در دسترس عموم مردم قرار میگیرند. این روزها وضعیت طوری شده که حتی یک نفر مثل من میتواند با استفاده از ابزاری که در اختیار بازسازان سطحبالا نیز هست، در عرض یک آخرهفته، بازیهای چهل سال پیش را بازسازی کند. (البته اگر افرادی مثل من استعداد، اشتیاق یا انگیزهی این را داشتند تا ابزار بازیسازی را دانلود کنند و بعد از پنج دقیقه ور رفتن با آنها دلسرد نشوند).
اما اکنون بهلطف صنعت بازیسازی تراز اول، شکست من در این زمینه تقصیر کسی نیست جز خودم. چون این صنعت، بازیسازی را به بیزنسی پرسود و شغلی آبرومند تبدیل کرده است. این روزها دیگر بازیهای ویدئویی فعالیتی وقتتلفکن مخصوص کودکان شناخته نمیشوند. دیگر نیازی نیست تخصص خود در بازیسازی را پشت مدرک مهندسی کامپیوترتان پنهان کنید.
این روزها علاوه بر بازیساز، صداپیشه، منتقد بازی، سازندهی محتوای مربوط به بازیها و حتی گیمر حرفهای نیز شغلهایی درآمدزا هستند. شاید من نوعی استعداد، جنم و شانس کافی برای فعالیت در این حوزه را نداشته باشم، ولی نکته اینجاست که فعالیت در این صنعت دیگر یک بنبست کاری به حساب نمیآید. دلیلش هم این است که صنعت بازیهای تراز اول مخاطبانی را که گیمر نیستند، با محتوای تبلیغاتی خاص خود بمباران کرده، طوریکه حتی سلبریتیهایی چون آل پاچینو (Al Pacino) و سیاستمدارانی چون الکساندرو اوکازیو کورتز (Alexandria Ocasio-Cortez) نیز در مناسبات مربوط به گیم شرکت میکنند و گروههای موسیقی برای بازیها آهنگ اجرا میکنند. صنعت بازی به درجهای رسیده که میتواند به دیگران اعتبار ببخشد.
با این حال، این سکهی زیبا روی دیگری هم دارد. شکایتهای قضایی، سیاستهای سوءاستفادهگرایانه، تبدیل کردن همهی جنبههای بازی به ابزار پول درآوردن، حکایتهایی مبنی بر محیط کاری ناخوشایند و… انگار که هر گوشه و کنار را که نگاه میکنید، حکایتهایی از وضعیت ناجور صنعت بازی میشنوید.
طمع سیریناپذیر صنعت بازیهای تراز اول برای رشد و گسترش باعث شده که نوآوری در نطفه خفه شود. استعدادهای نوشکفته زیر سایهی ماهیهای بزرگتر در دریا قرار میگیرند و خود این استعدادها هم به ماهیهای بزرگی تبدیل میشوند که ماهیهای کوچکتر را میبلعند.
هر از گاهی اخباری میشنوم مبنی بر اینکه یک استودیوی بازیسازی کوچک مثل هوپو گیمز (Hopoo Games) به استودیویی بزرگتر مثل گیرباکس (Gearbox) ملحق میشود. شنیدن این اخبار برای من هم خوشحالکننده است، هم نگرانکننده. خوشحالکننده از این لحاظ که شاید دسترسی به منابع استودیویی بزرگتر فرصت رشد و شکوفایی آنها را فراهم کند؛ ناراحتکننده از این لحاظ که شاید این هم یکی از ادغام شدنهای بیروحی است که صرفاً روحیهی خلاقیت و ذوق و اشتیاق را در شرکت کوچکتر کور میکند و صرفاً بخشی از فرآیند طبیعی صنعت بازی است که در آن یک ماهی بزرگ به قدر کافی منابع جمع کرده تا یک ماهی کوچکتر را بخورد و فضای بیشتری از صنعت را اشغال کند.
بسیاری از بازیسازان در حال فرار کردن از صنعت بازیهای تراز اول هستند تا مبادا قربانی فرهنگ کرانچ (Crunch = اضافهکار ایستادن) شوند. بسیاری از مدیرعاملان در تلاشاند تا سرمایهگذاران را راضی نگه دارند و در این مسیر، مشکل سهامداران را به مشکل بازیسازان تبدیل میکنند. گاهی پیش میآید که غاز تخمطلاکن دیگر بهقدر کافی برای صنعت بازی تخم طلا نمیگذارد، ولی به جای اینکه مثل قصهی اصلی، صنعت بازی این غاز را بکشد، شکم او را تا خرخره پر از ذرت و هورمونهای رشد میکند. حال تخمی که غاز میگذارد، شکل و شمایل عجیبی دارد و کمتر میدرخشد. صاحب غاز در حال کسب سودی بیسابقه است، ولی با این اوصاف مجبور میشود یکی از دستیاران مزرعه را اخراج کند، چون بر این باور است که در حال پشتسر گذاشتن دورانی سخت است.
دوست دارید یک راز مهم را بشنوید؟ میخواهید بدانید که چگونه میتوان در یک قدم ساده ۴۰،۰۰۰ دلار پول در این صنعت به جیب زد؟ کافی است یکی از کارکنان تماموقتتان را اخراج کنید. این کثیفترین حقهی صنعت بازیهای تراز اول برای سرپا نگه داشتن خودش است: سوءاستفاده از زحمت کارکنان و سپس دور انداختن آنها. این صنعت آنقدر با زندگی بازیسازان، گیمرها و مخاطبان جریان اصلی گره خورده که تقریباً موفق شده از تمام کارهای ناشایستی که انجام داده قسر در برود.
جالب اینجاست که بزرگترین دشمن صنعت بازی تراز اول خودش است. بزرگترین ضربه به یک شرکت بازیسازی تراز اول را یک شرکت بازیسازی تراز اول دیگر میزند؛ از راه رقابت ناجوانمردانه و شکایتهای قضایی سنگین.
ولی اکنون وقتش رسیده که این صنعت بابت کارهایی که انجام میدهد، واکنش منفی مناسب را دریافت کند. بابت هر شکایت قضاییای که شما دربارهاش میشنوید، یک پروندهی قضایی علیه شرکتهای کوچکتر در جریان است که در آن زندگی افراد بااستعداد و باذوق بهشکلی بیسروصدا نابود میشود.
تمام کارهایی که ناشران تراز اول انجام میدهند، الگویی غلط در صنعت جا میاندازند که بر اثر آن دیر یا زود همه قربانی میشوند. بنابراین میتوان گفت که حق با کسانی است که نسبت به صنعت بازی تراز اول بدبین هستند. اگر جلوی این صنعت گرفته نشود، کلاً صنعت بازی را به فنا میدهد.
ولی با این حال، اگر شما جزو کسانی هستید که به این صنعت خوشبین هستید، برایتان کورسوی امیدی وجود دارد. اعتماد به نفس و آگاهی افرادی که در این صنعت کار میکنند، رو به افزایش است. بازیسازان در حال دفاع از حق خود و همکارانشان هستند. بازیسازان مستقل به بالاترین حد توانایی دست پیدا کردهاند و توانایی این را دارند تا مستقل باقی بمانند یا حداقل با استودیوهای مستقل دیگر همکاری کنند.
با اینکه صنعت بازی تراز اول روز به روز در حال بزرگتر شدن است، استودیوهای کوچکتر در حال کسب موفقیت بیشتر هستند و قدرتشان در حدی شده که میتوانند با استودیوهای تراز اول رقابت کنند. این صحنهی رقابتی است که بهشخصه میتوانم از آن طرفداری کنم. امیدوارم این صحنهی رقابت طوری توسعه پیدا کند که کل دغدغهی آن پی بردن به ارقام کارت اعتباری من نباشد.
این حرف نهایی من است: صنعت بازی تراز اول نه خیلی خوب است، نه خیلی بد. نه به آیندهی این صنعت امیدوارم، نه از آن ناامیدم. بهعنوان یک مرکزگرا این موضعی است که اکنون میتوان از شخصی چون من انتظار داشت، مگر اینکه شرایط خیلی بدتر شود.