فیلترینگ یعنی نابودی بخش مهم زندگی
سعید ارکانزاده یزدی – روزنامه اعتماد: اینترنت ایران در این روزها یکی از بدترین دورههای خود را میگذراند و عجبا که نظام سیاسی حتی برای صلاح و ایمنی خودش هم به فکر اصلاح وضعیت ارتباطات نیست. این اشتباه بزرگی است که سیاستگذاران و متولیان امور میکنند و اینترنت را یک رسانه معمولی همعرض روزنامه و تلویزیون در نظر میگیرند و تصور میکنند همچنان که میتوانستند مطبوعات را توقیف کنند و تلویزیون را با انحصار و محدودیت محتوایی بچرخانند، اکنون میتوانند هر بلایی بخواهند بر سر اینترنت بیاورند. اما فیلترینگ و اختلال در اینترنت فقط سانسور یک رسانه نیست؛ بلکه نابودی یک جهان است و تخریب آمال و زیستههای یک جهان تاوان و عواقبی دارد که بسیار فراتر از سانسور یک رسانه خواهد بود. جهان مردم ما خاصه نسل جوان امروز تا اعماق اینترنت امتداد یافته است. شخصیت و هویت آنان در اینترنت بالیده و رشد کرده است و افراد بخشی از معنای زندگی خود را در اینترنت میسازند و بازمییابند. با اینکه گاهی به اینترنت فضای مجازی هم گفته میشود، اما چنین نامگذاریای نباید این اشتباه را پیش بیاورد که اینترنت فضایی مجازی است؛ در مقابل فضایی است واقعی و مادی و ملموس. کاری که جوانان امروز در سرتاسر جهان در اینترنت میکنند، گاهی و حتی اغلب میتواند بسیار عمیقتر و موثرتر و مهمتر و معنادارتر از فعالیتهای روزمره و ملموس آنان در خانه و خیابان باشد. شاید انتشار یک عکس و گرفتن بازخوردهایش برای یک جوان در شبکههای اجتماعی اینترنت بسیار مهمتر از طرز لباس پوشیدن او در کوچه و معابر عمومی باشد. خوب یا بد، نوجوانان و جوانان امروز بدون اینترنت اصلا نمیتوانند زندگی کنند. اینترنت بخش مهم از جهانی است که در آن زندگی میکنند. البته میتوان گفت برای میانسالان و سالخوردگان هم اینترنت نقش پررنگی در زندگی روزمره پیدا کرده است، اما با توجه به اینکه جوانان از ابتدای عمر خود با اینترنت بزرگ شدهاند، میتوان گفت اینترنت برای آنها بسیار حیاتیتر و بدیهیتر از نسلهای قبلی است. فیلترینگ و اختلال نابخردانه در اینترنت که این روزها همه مردم با آن مواجهند، بخشی از زندگی و جهان شخصی افراد را نابود کرده است.
شاید در وهله اول، فیلترینگ نوعی سانسور رسانهای به چشم بیاید؛ مثل سانسور کتابها یا توقیف مطبوعات و فیلمها یا پارازیت انداختن بر امواج شبکههای ماهوارهای. انسانها در یک جامعه بسته با سیاستهای واپسگرا شاید بتوانند رنج سانسور را تحمل کنند و تا حدودی با دور زدن آن به محتواهای مطلوب خود به شکلی غیررسمی دست پیدا کنند. مثل کتابهای ممنوعه که خوانده میشدند یا فیلمهای ویدیویی که با هزار زحمت دیده میشدند. اما فیلترینگ اینترنت و کاهش سرعت و اختلال در ارتباطات آن فقط به محدودیت در دسترسی به محتواهای رسانهای محدود نمیشود و بخشی از جهان کاربران را از بین میبرد. فیلترشکنها میتوانند تاحدی مانع قطع اتصال با این جهان شوند، اما زندگی با اعمال شاقه و غیررسمی هرگز جایگزین یک زندگی معمولی و بهنجار نخواهد شد. نابود کردن بخشی از جهانی که مردم در آن زندگی میکنند و ایجاد رنج و آزار برای اعضای یک جامعه و ایجاد روزمره احساس تحقیر و تبعیض در اقشار وسیع مردم در نهایت به خودتخریبی میانجامد. شگفتآور است که نظام سیاسی و مقامات و متولیان امور کشور با فیلترینگ و اختلال در اینترنت این طور ساده و سطحی برخورد میکنند. باز هم باید تأکید کرد: فیلترینگ اینترنت با محدودیتهای قبلیای که در رسانهها ایجاد میشد، برای نمونه با توقیف مطبوعات، زمین تا آسمان متفاوت است. اگر قبلا آنها مطبوعات را دستهجمعی توقیف میکردند و میتوانستند عواقبش را بپذیرند – بگذریم از اینکه هنوز به نوعی داریم تبعات آن توقیفها و بنبست توسعه سیاسی و فرهنگی و اجتماعی را تحمل میکنیم – هیچ تضمینی نیست که بتوانند واکنش جامعه به فیلترینگ را هم تاب بیاورند. جامعه ایران با اینکه تاحدودی اهل مدارا است و با سختگیریها تا حدی و تا جایی کنار میآید، اما نشان داده است که با گرفتن زندگیاش مخالفت میکند. اگر سیاستهای ارتباطی و رسانهای به اینجا منجر شود که زندگی مردم یا بخش مهمی از زندگیشان ناممکن شود، جامعه واکنش نشان خواهد داد. فیلترینگ کنونی اینترنت باعث شده که بخش مهمی از زندگی مردم در حد گستردهای تخریب شود و آنها ببینند که بخشی از جهانشان را از دست دادهاند. بحث و دامنه تأثیر فیلترینگ بسیار فراتر از دسترسی به محتواهای فرهنگی و رسانهای از طریق شبکههای دیجیتالی است. عجیب است سیاستگذارانی که زیرساختهایی مثل برق یا آب را به هر ترتیبی، حتی به قیمت نابودی صنایع و محیطزیست، برای مردم فراهم میکنند چون میدانند نباید این بخش حیاتی از زندگی مردم را از آنها گرفت وگرنه تبعات سختی برای خودشان دارد، این طور سهل و بیخیال با تخریب اینترنت برخورد میکنند.