گزارش میدانی از وضعیت بازار موبایل
سایه جنگ بر کشور افتاده و معلوم نیست ترکشهای آن تا کی ادامه دارد، بازار موبایل در این زمان در چه وضعیت به سر میبرد؟
بهجای اینکه درباره قیمت دلار و ویژگیهای موبایلها صحبت کنند، درباره اتفاقات و تنشهای این روزهای ایران حرف میزنند. آنها در قلب تپنده بازار موبایل کشور فعالیت دارند؛ فروشندگان بازار موبایل علادین که تقریبا چندی پیش مغازههای خود را بسته بودند، حالا به قول خودشان دوباره ویترینهایشان را چیدند.
ظهر دوم تیر ماه است، چند ساعت مانده به موشک باران سر ظهری که همه اهالی پایتخت را غافلگیر کرد. راننده ماشینی که با آن به سمت علادین در حرکت هستم میداند که خبرنگارم و قصد تهیه گزارش از وضعیت بازار برای زومیت را دارم. میپرسد: مگر بازار باز است؟ میگویم: دنبال همین آمدهام. وقتی به تقاطع حافظ و جمهوری میرسیم میگوید: میبینی که باز هستند؛ بیا همین را بنویس و برگردیم. اما واقعیت اینجاست وضعیت بازار علادین زیر موشک باران تهران برایم جذابتر از اینست که به دیدنش از دور اکتفا کنم.
تازه ویترینها را چیدیم
بهجای یک مامور امنیتی، چهار مامور امنیتی دم در علادین هستند. تنها یک در از پاساژ باز است و سایر درهای این مجتمع بسته شده است. ماموران بهدقت به مردم نگاه میکنند و معدود بازدیدکنندگان را زیرنظر دارند و آنهایی که کیفی به دوش دارند را با احتیاط بیشتری راه میدهند.
مغازهها در حال چیدن ویترینهایشان هستند و البته بسیاری از طبقات ویترینها خالی است. علی، یکی از این فروشندگان به زومیت میگوید: «فقط یک طبقه از ویترین خودم را چیدم. تا دیروز کل ویترین را برداشته بودم. الان هم تمام این یک طبقه را موجودی ندارم اما گوشیهای پرفروش را گذاشتم تا شاید بتوانم جور کنم.» از او میپرسم اینکه گوشیها احتکار شده راست است؟ میخندد و جوابی نمیدهد. توقعی هم نداشتم که جوابم را بدهد.
ناصر جوان کم سن و سالی است که احتمالا با پایان یافتن امتحاناتش در مغازهای مشغول به کار است. او میگوید: «قیمتها دائم در حال رشد هستند. بهترین وقت خرید الان است.» همکارش که زومیت را میشناسد هم میگوید: «بازار بهشدت کساد است. از زمان کرونا کسادتر است. هیچکس بهدنبال خرید گوشی نمیآید. کسی هم وارد پاساژ شود به دنبال تعمیر یا خرید لوازم جانبی است.»
قیمت گوشی با قیمت فروشگاههای اینترنتی تخصصی مثل دیجیکالا تقریبا برابر است؛ البته کمی گرانتر، مثل همیشه. ناصر درباره نرخ گوشیها میگوید: «از هفته پیش تا حالا هم توی بازار هم توی سایتها یکی دو میلیون تومان روی قیمت گوشیهای متوسط کشیده شده و گوشیهای پرچمدار هم تا پنج میلیون تومان افزایش قیمت داشتند.»
او معتقد است اگر وضعیت جنگی ادامه پیدا کند، بازار موبایل به یک کمای عجیب و غریب فرو میرود: «نه اینکه جنس تامین نشود، اتفاقا جنس از طریق دیگر مثل بازار زمینی و دریایی تامین میشود، بحث اینست که احتمالا شاهد رشد نرخ دلار باشیم و موبایلها تبدیل به یک کالای فوق لوکس شوند.»
کرکرههای بسته، فروشندگان خسته
در همان طبقه اول علادین، خیلی از کرکرهها پایین است و این موضوع در طبقههای فوقانی بیشتر هم به چشم میآید. بسیاری از مغازهداران هنوز به وضعیت بازار و اوضاع پایتخت اعتماد نکردند و کاسبی خودشان را خواباندهاند. میتوان گفت تقریبا از هر چهار مغازه، یکی تعطیل است. مردمی که وارد پاساژ شدند عمدتا جزو فروشندگان و فعالین خود پاساژ هستند و عدهای نیز بهدنبال تعمیرات و خرید لوازم جانبی آمدند.
طبق مشاهدات من و پرسش از مغازهداران، طی یک ساعت و نیمی که در پاساژ چرخیدم، یک گوشی هم خرید و فروش نشد. علی در اینباره میگوید: «ما شده ۴۸ ساعت هم گوشی نفروشیم. بلکه بیشتر.» او درباره خرید گوشیها نیز به زومیت میگوید: «آمار مردمی که میخواهند گوشیهای خود را بفروشند به مراتب بیشتر از قبل شده. برای همین دم در که میایستیم تاکید میکنیم که خرید هم داریم. خیلی از افراد به دنبال فروش گوشیهای قدیمی خود و یا گوشیهای جدیدشان هستند تا سرمایه درون جیبشان را بیشتر کنند. برخی از آنها طلب وجه نقد هم میکنند!»
محمد یکی از مغازههای بزرگ طبقات بالا را در اختیار دارد و از فروشندگان عمده لوازم جانبی موبایل است. او به زومیت درباره وضعیت این نوع کالاها میگوید: «بازار ما هنوز بهتر از بازار موبایل است. اتفاقا فروش پاوربانک و کابل شارژ در همین چند روز خیلی زیاد شده طوری که نتوانستم برخی سفارشها را فاکتور کنم چون موجودی نداشتم.»
محمد باور دارد بازار موبایل همین الان هم در یک کما به سر میبرد و مغازهداران نصف گوشیهایی که در ویترین خود گذاشتهاند را موجود ندارند. برای صحت سنجی حرف محمد تصمیم میگیرم در نقش خریدار به دنبال گوشی پرفروشی مثل redmi note 14 از برند شیائومی بگردم. جعبه آن در همه ویترینها است اما تقریبا پنجاه درصد فروشندگان اذعان دارند که این گوشی را ندارند. محمد در این باره میگوید: «خیلیهایشان واقعا موجودی ندارند و بعضیهایشان هم موجودی دارند اما نمیفروشند. قیمتها میتواند با تداوم جنگ در هفتههای آینده دو برابر بشود. من هم داشتم نمیفروختم.» این جمله را آنقدر راحت درباره احتکار میگوید که تصور میکنم اگر روزی من هم خردهفروش موبایل بودم، باید این کار را میکردم.
بازار گرمی یا واقعیت؟ کسی نمیداند
از زوجی که برای خرید آیفون به پاساژ آمدهاند میپرسم چرا الان را برای خرید گوشی انتخاب کردند. آنها تاکید دارند فروشندگان به آنها هشدارهای متفاوتی دادند: «زمان خریدن همین الان است. آیفونها معلوم نیست پس از جنگ با آمریکا وضعیتشان چطور شود. ممکن است دوباره ممنوع شوند.» همینها را به عنوان دلایلی برای خرید آیفون در این روزهای شلوغ معرفی میکنند. ماجراها آنقدر سریع و غیرقابل پیشبینی پیش میرود که نمیتوانم صد در صد ادعای فروشندگان را رد کنم و آن را یک بازار گرمی بدانم؛ به قول محمد که سالهاست در اینجا فروشنده است: «هیچکس نمیتواند چند دقیقه آینده را پیشبینی کند.»
از همین صحبتهای محمد «چند دقیقهای» بیشتر نگذشته که صدای موشک باران از بیرون و از سطح شهر میآید. اخبار را که میخوانی میبینی چندین نقطه مورد حمله بیرحمانه قرار گرفته است. برخی فروشندگان شروع به جمع کردن ویترینهای لاغر و ناقص خود میکنند و دیگر کسی پاسخگوی هیچکس نیست. تنش آنقدر زیاد شده که علیرغم میل باطنیام نمیتوانم به قلب دوم این بازار یعنی پاساژ چارسو سر بزنم؛ پاساژی که از دور زنده و سرحال به نظر میرسد اما با یک نگاه اجمالی به درون آن میتوانم ببینم همانند علادین خالی از بازدیدکننده و پر از کرکرههای بسته است.
من سالم به خانه رسیدم؛ اما نمیدانم دوستداران تکنولوژی و فناوری در آینده نزدیک چه سرنوشتی دارند. آیا هشدارها درباره گران شدن، ممنوع شدن، نایاب شدن و… گوشیها را باید بازارگرمی دانست یا اینکه بدون توجه به این هشدارها باید در موقعیت زمانی مناسبتری بهدنبال خرید گوشی بود. تنها باری است که تقریبا هیچ پاسخی برای این پرسش ندارم؛ نه من و نه هر فروشنده دیگری که مستقیما این سوال را از آنها پرسیدم. همه ما شبیه علامت سوالهایی هستیم که زیر موشکها، هیچ پاسخی جز علامت تعجب به این سوالات نداریم.