سال 2009 را به خاطر آورید؛ زمانی که دولت اوباما دست دوستی را به سوی ایران دراز کرد. در همان دورانی که وی ویدیوهای صمیمانه خود را برای نمایش در ایران آماده میکرد، در حال تقویت جنگ سایبری علیه ایران بود.
وزارت اطلاعات، در گزارشی به بیان ابعاد جنگ سایبری دشمنان علیه جمهوری اسلامی ایران با استفاده از پیشرفتهترین بدافزارها علیه تکنولوژهای ایرانی پرداخت.
به گزارش ایلنا، در این گزارش آمده است: به دنبال موفقیتهای چشمگیر جوانان ایرانی در عرصه هستهای و سایر تکنولوژیهای پیشرفته، استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و رژیم صهیونستی تلاش دارد با بهرهگیری از تمامی امکانات و ابزارهای در اختیار، ایران را تهدید کند.
هرچند این نوع اقدامات استکبار علیه انقلاب اسلامی ایران و دستآوردهای آن امری تازه و جدید در طی سی و چند سال پس از پیروزی انقلاب نبوده و برای این کارشان تاکنون بارها تمامی قواعد و اصول بینالمللی پذیرفته شده را زیر پا گذاشتهاند، اما رویکرد جدید مبارزه آنها علیه انقلاب اسلامی ایران وارد عرصه جدیدی شده است که در این عرصه نیز با نقض تمامی قواعد بینالمللی نشان دادهاند برای رسیدن به اهداف ناپاکشان به هیچ اصول اخلاقی پذیرفته شده پایبند نیستند. یکی از این عرصهها، راهاندازی جنگ سایبری با استفاده از پیشرفتهترین بدافزارها علیه تکنولوژهای ایرانی است.
گزارش زیر که توسط چند نویسنده غربی تهیه شده است به مواردی از اقدامات استکبار در زیر پا گذاشتن اصولی که در جنگ سایبری علیه ایران راه انداختهاند، میپردازد.
نامشروع بودن جنگ سایبری
یلنا چرنی ینکو، خبرنگار روزنامه غربگرای کامرسانت چاپ مسکو، در مقاله کوتاه مورخ 31 می این روزنامه با عنوان «اعلامیه جنگ سایبری علیه ایران» به تحلیل جنگ سایبری دولتهای غربی علیه کشورمان میپردازد. وی با استناد به بررسیهای کارشناسان روس میگوید که در حملات سایبری علیه برنامه هستهای ایران از پیشرفتهترین بدافزارها استفاده شده است. همین امر نشان میدهد که به طور غیرمستقیم دولتهایی مانند اسراییل و آمریکا در آن دست داشتهاند تا از این طریق علاوه بر اخلال در برنامه هستهای ایران به سرقت اطلاعات نیز مبادرت ورزند.
وب سایت تحلیلی آتلانتیک در مطلبی به قلم پاتریک لین مدیر گروه اخلاقیات و علوم نوظهور دانشکده فلسفه دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا، فریتز الهوف استاد فلسفه دانشگاه میشیگان غربی و نیل راو استاد علوم کامپیوتری دانشگاه نیروی دریایی آمریکا، با اشاره به مواردی مانند احتمال هدایت حملات استاکس نت به مراکز هستهای ایران توسط دولت آمریکا، شیوع بدافزار جاسوسی Flame (شعله) با هدف ضربه زدن به زیر ساختهای دیجیتال ایران و خطر احتمالی چین برای شبکههای کامپیوتری صنعتی و نظامی آمریکا، مینویسند: امروزه بسیاری از کشورهای جهان، قدرت لازم را برای آغاز جنگ سایبر دارند، اما هیچ توافق، مرجع یا نظامی برای کنترل یا تشخیص مشروعیت و عادلانه بودن این نوع جنگ وجود ندارد.
به علاوه، همان حداقلهای اخلاقی و عرفی درباره مشروعیت بخشیدن به جنگ نظامی متعارف در مورد جنگ سایبری هنوز جانیفتاده است.
نویسندگان در ادامه به ابهاماتی در این حوزه اشاره میکنند که به شرح زیر هستند: تجاوز طبق تعاریف فقط جنگی عادلانه است که در برابر تجاوز یک نیروی خارجی انجام شود، اما در جنگ سایبر چون تلفات انسانی در کار نیست، مفهوم تجاوز مبهم میشود. همچنین مرز روشنی بین جاسوسی، خرابکاری یا مختل کردن تاسیسات وجود ندارد که همه این موارد لزوما با واکنش نظامی روبهرو نمیشوند. پس چون تلفات جانی و مالی جنگ هویدا نیست، نمیتوان تشخیص داد که متجاوز کیست و میزان تجاوز چه حدی است.
تفکیک اهداف نظامی و غیرنظامی طبق قوانین جنگی حمله به غیرنظامیان ممنوع است؛ هرچند در اکثر موارد این اصل رعایت نمیشود یا غیرنظامیان غیرمستقیم آسیب میبینند، اما رعایت یا تشخیص عواقب جنگ سایبر در این زمینه ساده نیست.
هر حمله سایبر برای بسیاری از غیرنظامیان که به شبکه اینترنت متصلاند میتواند پیامدهای زیانباری داشته باشد (مانند حمله استاکس نت به ایران در 2010). تناسب در جنگ عادلانه قاعدتا نباید از سلاحهایی استفاده کرد که میزان تخریبشان بیش از حملهای است که قرار است با آن مقابله شود. (موشک علیه موشک) اما در اکثر موارد اگر جنگ سایبر اتفاق بیفتد، تشخیص دامنه آسیب بسیار مشکل است و بنابراین طرف مقابل نیز میتواند بدون رعایت اصل تناسب در ابزارهای جنگی از هر روش گستردهای در جنگ سایبر استفاده کند.
به همین دلیل، ضد حمله که در جنگ سایبر عاملی مهم برای پیشگیری از حمله طرف مقابل است، از هیچ قاعده و اصل اخلاقی تبعیت نمیکند. تعیین مسوولیت جنگ عادلانه هر طرف باید مسوولیت حملات خود را برعهده گیرد؛ اما در جنگ سایبر هر گروه، فرد یا کشوری میتواند چهره خود را بپوشاند و از قبول مسوولیت شانه خالی کند. پذیرش مسوولیت در جنگ فقط یک اصل اخلاقی نیست، بلکه از نظر حقوقی و جزایی نیز اهمیت دارد. بنابراین در جنگ سایبر نیز باید مراجع و موازینی برای تشخیص هویت مسوولان حملات و جرایم وجود داشته باشد.
نویسندگان به حمله استاکس نت علیه ایران اشاره میکنند و میگویند چون ایران نمیتواند عامل حمله را دقیق شناسایی کند و ضد حملهای علیه او ترتیب دهد، ممکن است به اقدامات افراطیتر متوسل شود.
کنوانسیونهای ژنو و لاهه درباره قوانین دوران جنگ، فریبکاری را ممنوع کردهاند و طرفهای درگیر جنگ موظفاند از روشهای فریبکارانه مانند استفاده از لباس امدادرسانها یا غیرنظامیان پرهیز کنند، اما در جنگ سایبر بخش زیادی از موفقیت حمله به تغییر چهره مهاجم و استفاده از پوششها و مجاری فریبکارانه بستگی دارد.
استیون والت، نظریه پرداز سرشناس آمریکایی در امور بینالملل، در یادداشت «شکستن قانون طلایی» مندرج در نشریه فارین پالیسی (اول ژوئن 2012) با اشاره به ضربالمثل هرچه برای خود نمیپسندی برای دیگران مپسند، به نقد سیاستهای دولت اوباما در حمله با القاعده و نیز جنگ سایبری علیه ایران میپردازد. به نظر والت، آنچه در این سیاستها دردسر ساز است، نهانکاری غیرقابل اجتناب و حیلهای است که در آن وجود دارد. وی مینویسد: «مساله فقط این نیست که میکوشیم دشمنان خود را فریب دهیم، بلکه مشکل این است که خودمان را نیز فریب میدهیم. زمانی که دولت آمریکا طیفی از عملیات خصمانه را علیه دشمنان خود در سراسر جهان انجام میدهد و افکار عمومی فقط پس از گذشت مدتی طولانی از آن باخبر میشود، راهی برای درک خشم و دشمنی آشکار در رفتار کشورهای هدف قدرت آمریکا باقی نمیماند. درنتیجه، ما رفتار آنها را به دیگر انگیزههای وخیمتر ارتباط میدهیم.»
وی در ادامه میگوید: «سال 2009 را به خاطر آورید؛ زمانی که دولت اوباما دست دوستی را به سوی ایران دراز کرد. در همان دورانی که وی ویدیوهای صمیمانه خود را برای نمایش در ایران آماده میکرد، در حال تقویت جنگ سایبری علیه ایران بود. زمانی که رهبر جمهوری اسلامی به پیشنهاد آمریکا واکنش سردی نشان داده و گفت رفتار آمریکا بررسی و قضاوت میشود و در صورتی که رویکرد ایالات متحده تغییر کرده باشد، رفتار ایران نیز تغییر میکند، آمریکاییها نیز برداشت کردند که پاسخ ایران برای فشردن دست دوستی منفی است.
این در حالی است که رهبر ایران دلایل زیادی برای تردید در مورد این پیشنهاد داشت و اکنون روشن شد بستر لازم برای غیرقابل اعتماد بودن دولت اوباما فراهم بوده است. به این ترتیب، میتوان گفت تناقضهای ذاتی در رویکرد آمریکا آن را در آستانه شکست قرار داده است».
والت اضافه میکند: «ما از این تعجب میکنیم که چرا آنها (ایرانیان) از ما تنفر دارند! اما موضوع این است که اقداماتی علیه ایران انجام شده که اگر علیه آمریکا انجام میشد ما آن را خصمانه ارزیابی میکردیم. البته اینکه آمریکا از قدرت خود بسیار آزادانه استفاده کند، برای من تعجببرانگیز نیست؛ چرا که اغلب قدرتهای بزرگ چنین میکنند، اما در عین حال گمان نمیکنم که آمریکاییها نیز در مقابل باید از خشم دیگران شگفتزده شوند؛ چرا که علیه آنها اقداماتی انجام شده که در صورتی که علیه آمریکاییها انجام میشد آن را دشمنی و عداوت میدانستند. حال در صورتی که به رفتار خود در این راستا ادامه دهیم، زمانی نخواهد گذشت که دیگران نیز این رفتار را در مورد ما انجام میدهند».