یادداشت سردبیر عصر ارتباط
خب راستش را بخواهید، کار کردن در یک رسانه معتبر فناوری اطلاعات، علاوه بر جنبههای مثبت و هیجانانگیز و بامزهای که دارد، یک روی تلخ و ناراحتکننده هم گاهی به خود میگیرد که منشا آن چیزی بیرون از رسانه است.
برای اینکه بهتر درک کنید، مثال واضح و دمدستی برایتان میزنم از آنچه در چند روز اخیر برای جیمیل و مجموعه سایتهای گوگل اتفاق افتاده و باز انگار پای کسی روی سیم است و این فرآیند دلیلاش هرچه باشد، نتیجه یکسان است.
گروه اول، دوستانی که با خبرنگاران حوزه ICT در این دست از روزها برخورد میکنند، کمی فنی هستند و دفعات قبل بنا به انگیزههای مختلف اخبار مربوط به قطعی و کندی اینترنت را پیگیری کردهاند و شما را که میبینند با لبخند میپرسند، باز لنگر کجاتون رو قطع کرده؟ و به شیوه مالکان روم باستان از کنارتان میگذرند.
گروه دوم، دوستان همیشه نگرانی هستند که شبها معمولا خانه همسایه مشغول تماشای تلویزیونهایی هستند که اینجا حتی اسمشان را هم نمیشود گفت و به محض اینکه لاگین جیمیلشان کند میشود یا گوگل با اولین اینتر باز نمیشود زنگ میزنند به ما که: کار خودتون رو کردین؟ ملیاش کردین رفت؟ و معمولا نمیآیند تا قیافه شبیه علامت تعجب شما را ببینند و به خیال اینکه جملهشان یک مبارزه مدنی تمامعیار بوده و توانستهاند شمشیر اعتراض را در دل جماعت مشوق سانسور کنند، پی ماجرا را نمیگیرند.
گروه سوم، کاربران سیاسیخوان اینترنت هستند که موضوع استفادهشان از اینترنت سایتهای مغربی و مشرقی اینترنتی است که پر هستند از قصههای آرسنلوپنی راجع به سیاستمداران طیف مخالف و اینها معمولا در روزهای کندی اینترنت ممکن است خبرنگار ICT را به کناری بکشانند و آرام درِ گوشاش بگویند که قرار است اتفاقی بیفتد و این بازیها (گلاب به رویتان، ولی اینجا مراد از بازی همان قطعی و اختلال اینترنت است) برای این است که کسی صدایش در نیاید. حالا شما اگر کمی کنجکاوی کنید و از اتفاق مذکور سوال کنید، موارد متعددی مثل مذاکره با آمریکا و تصمیمات جدید ارزی و موضوعات روز دیگر سیاست کشور را خواهید شنید که بهترین و بیشترین منبعاش همان شرقنیوز و غربنا و لامپناک است که اخبارشان استانداردهای رسانهای را که هیچ، مبانی گسترش شایعه را هم درست رعایت نمیکنند.
گروه چهارم اما دردناکترین معاشران خبرنگاران فاوا هستند؛ کارشناسها و فعالان حوزه ICT! همانها که با شلکن سفتکنهای اینترنت تمام کسبوکارشان به هم میریزد و تا یکی پایش را محکمتر از قبل فشار میدهد روی شلنگ اینترنت مملکت، یاد آیسیتیژورنالیستها میافتند که آقا! شما چرا ساکتاید؟ چرا نمینویسید که چه بلایی دارد سر ما و بیزینسمان میآید؟ تحریم و وضع اقتصاد و ارز و اینها بس نیست حالا باید با بیاینترنتی و کماینترنتی هم سروکله بزنیم؟
گروه پنجم، بامزهترین گروه مرتبطان با قضیه کندی و اختلال هستند؛ مسئولان! کافی است در روزی که هفتاد درصد بستههای اینترنتی شما گم میشوند و گرفتن رد فنی این بستهها نشان میدهد این اتفاق جایی غیر از ISP شما حادث میشود، زنگ بزنید به یکی از مسئولان عزیزتر از جان مرتبط با اینترنت مملکت؛ اگر شانس بیاورید و پیدایشان کنید در چنین روزهای عزیزی، اولین جملاتی که میشنوید بسیار شبیه آن لطیفه معروف خواهد بود با مضمونی شبیه به این: کی؟ اینترنت؟ کند؟ اختلال؟ من؟
بعد حالا شما باید با قسم و آیه (و اگر طرف کمی فنیتر بود؛ مستندات فنی) ثابت کنید که این اختلالی که تکذیباش میکنید وجود دارد و چند روز است خودش و تبعاتاش و معاشرات مرتبطاش دارد پدرتان را در میآورد تا برسید به نقاط و حرفها و مشکلات و حتی ارگانهای مگو! به اینکه گویا جایی دارند تنظیمات جدیدی بر روی لایه دسترسی انجام میدهند و حالا شما ننویس، اما داریم رایزنی میکنیم که درست شود و… چند روز بعد بخش کثیری از همین گروه بامزه آخری پیدا میشوند و منم منم میکنند که فلان مشکل را من حل کردم و فلان سایت را من باز کردم…. حالا فارغ از حرفهای جدیتری که کمی بعدتر میخواهم برایتان بگویم، همه این قصه را برایتان گفتم که اگر بیخبرید، بدانید ما دوباره چند روزی است که باز کردن ایمیلهایمان از فرستادن این فضاپیمایی که میمون فرستاد هوا و سالم برگرداند سختتر شده و از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان گاهی با پیغامهای عجیب و غریبی مثل این روبهرو میشویم که درخواست شما انتقال داده شد! یا سرور موردنظر منتقل شده و چیزهایی شبیه به این، که خود گوگلیها را هم از این حجم پیشرفت در اختلال در دسترسی و انتقال عامدانه ترافیک متعجب کرده است.
اینکه ما به گروههای مختلفی که در بالا به آنها اشاره شد چه پاسخی میدهیم، خود قصهای متفاوت و طولانی است، اما داستان امروز را تا به اینجا کشاندم که موارد ذیل را مجددا و با تاکید یادآوری کنیم، شاید این ناکجای قدرتمندی که گاهی گویا صلاح ما را بهتر از ما میداند، ما را به این روزها دچار نکند.
1.حرفزدن از حق دسترسی آزاد به اطلاعات، جز در مواقعی که به منافع ملی، حریم خصوصی و مواردی از این دست مربوط میشود، تکرار مکررات است.
مصوبههای حقوق بشری بینالمللی، قانون اساسی کشور، توصیههای بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و رهبر معظم انقلاب و نهایتا قوانین کشور، این حق را بهعنوان یکی از پذیرفتهشدهترین و بدیهیترین حقوق اساسی ملت تصریح کردهاند و طبیعی است که سلب این حق از مردم نیازمند انجام سازوکاری مدنی، دموکراتیک و حقوقی است و نمیتوان به بهانههای واهی و پیدرپی اینترنت را بهعنوان یک ابزار مدرن دسترسی به اطلاعات مختل کند.
2. حتی در آموزههای دینی و توصیههای معصومین بزرگوار علیهمالسلام، با چنان ظرافتی از پذیرش حقوق مردم سخن گفته است که رعایت نکردن آنها یا بدعتی در شریعت ما است، یا کجسلیقگی و بدفهمی از فرمایشات آن بزرگواران.
بهراستی امکان دارد که یک مقام تصمیمساز شیعه و ولایتمدار فراموش کرده باشد که امیر مومنان در نامه معروفاش به کارگزاران حکومت خود، حق باخبر بودن مردم از امور، جز مواردی که به امنیت مربوط میشود یا افشای آن کار عقلی نیست، بهعنوان حقوق اساسی مردم بر حاکمانشان مطرح فرمودند.
یا شاید موضوع این است که گوگل و جیمیل و اینترنت امروز موضوعشان امنیت است و ما خبر نداریم و مگر مردم نباید آشکارا بدانند که چرا و به چه دلیلی در حقشان تحدید و تحذیر صورت گرفته است؟
3. موضوع فقط انسداد و اختلال در دسترسی مردم به نامهها و اطلاعاتشان نیست، من این روزها کم نمیشنوم از دوستانی که حوزه پروتکلهای اینترنتی و بحث امنیت را خوب میشناسند و معتقدند این اختلالها هیچ بعید نیست بهدلیل تلاش برای شنود و مانیتورکردن دادههای شخصی کاربران صورت بگیرد و وای بر ما اگر حاکمیت از وجود چنین عزمی باخبر است و با آن مقابله نمیکند و به وظیفه خودش در قبال حفظ حریم و حقوق شهروندان عمل نمیکند.
اگر چنین رویکردی، یک نگاه مصلحتاندیشانه بر اساس مصالح کشور و در مقام مقابله و دفاع در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی است، چرا شفاف به مردم اعلام نمیشود؟ مگر نه اینکه دولتی مثل ایالات متحده به بهانههای واهی در حال شنود مکالمات حتی تلفن شهروندان خود است و این اقدام را درست بعد از تصویب و پذیرش رضایت عمومی مردم انجام داده است؟ پس چرا اگر چنین لزومی وجود دارد، ما که بر اساس آموزههای دینیمان مکلف هم هستیم، لزوم اجرای چنین روندی را تبدیل به فرآیندی حقوقی نمیکنیم و به مردم اطلاع نمیدهیم؟
یا اصلا همانطور که تا به حال بارها تاکید شده، چنین نگاهی در میان تصمیمسازان کلان کشور وجود ندارد؟ پس چطور است که احساس خطر نمیکنیم از وجود چنین شایعات و امکاناتی و حواسمان نیست که تامین امنیت فضای تبادل اطلاعات کشور به معنای عام آن، خود یک حق اساسی شهروندی است؟
این یادداشت با نگاه به تمام استراتژیها، بیانات و توصیههای بزرگان کشور نوشته شده است و من عمیقا معتقدم برخوردها و رفتارهای محدودکننده ناظر بر اینترنت ارتباطی با خواستههای قلبی رهبر معظم انقلاب و دیگر سیاستگذاران کلان کشور ندارد و آنچه اتفاق میافتد،
متاسفانه یا محصول ناهماهنگی میان نهادهای ذیربط است یا برخورد سلیقهای و آنی با مسائلی که نیازمند تدابیر بلندمدت هستند.