گفتوگو با سیدمحمد غرضی: موبایل با دلبری توسعه یافت
سیدمحمد غرضی، متولد بیست و سوم بهمنماه ۱۳۲۰ در اصفهان و دانشآموخته مهندسی برق، چهارمین وزیر پست و تلگراف و تلفن بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در سالهای 1364 تا 1376 بوده است.
توسعه شرکت مخابرات ایران قدیمی و تشکیل بزرگترین اپراتور تلفن همراه در روزگار وزارت او کلید خورد و اولین سیمکارت تلفن همراه در ایران در این دوره ارائه شد و در آن زمان هزینه اشتراک، نصب و بهای گوشی 500 هزار تومان بود.
مدیران باقیمانده در وزارت ارتباطات از زمان او بهترین دوران کاری خود را همکاری با غرضی توصیف میکنند و در سوی دیگر ماجرا برخی او را بداخلاقترین مدیر توصیف میکنند. با همه این تفاسیر او در رقابتهای انتخاباتی یازدهمین دوره ریاستجمهوری کشور وجههای از خود باقی گذاشت که شاید هیچکس شایعههای بداخلاقی او در دوران جوانی در وزارت ارتباطات را باور نکند. او به همین دلیل هم ما را به حسن خلق دعوت کرد و با خواندن یک بیت از شعرهای حافظ مصاحبهاش را با ما خاتمه داد. متن خواندنی ذیل حاصل گفتوگوی ما با او درباره وقایعنگاری راهاندازی اولین شبکه تلفن همراه در کشور در زمان وزارت او است.
—
زمانی که شما وزیر وقت پست، تلگراف و تلفن در دولت سازندگی بودید، نسبت به ورود موبایل به کشور اقدام کردید. چه شد که چنین تصمیمی گرفتید؟
وقتی در سال 64 وارد وزارت ارتباطات شدم، تکنولوژیها قدیمی بود. من در آن زمان مهندس برق بودم و با حوزه کاریام آشنایی داشتم و تلاش کردیم موانع توسعه را برداریم.
موانع برای سرویسی غیر از موبایل؟
برای آوردن فاکس در کشور هم مقاومت میکردند. به من میگفتند غرضی، این همه آدم بیکار در کشور است، بیا دست آنها را بگیر و بده نامه ببرند. هم وزارت اطلاعات و هم وزارت ارتباطات با آن مخالف بودند. زمان زیادی برد تا فاکس را بیاوریم. نیروهای قدیمی وزارتخانه خودمان هم با ورود تکنولوژیهای جدید مقاومت میکردند. چهار، پنج سال مقاومت شد تا آشنایی با تکنولوژی انجام شود. چون سیستم از شانگهای تا انگلیس قابل استفاده بود، فیالفور وارد کردن آن به کشور را پذیرفتم و از سال 65 تا 68 که موبایل وارد شد، تا سال 70 مقاومتهای زیادی وجود داشت.
چگونه شرایط را تسهیل کردید؟
10 هزار شماره اول که واگذار شد، آشنایی جزئی فراهم شد و کار را راحت کرد، اما مجلس و دولت همچنان مقاومت میکردند، بهخصوص که بهعنوان ابزار تشریفاتی به آن نگاه میکردند. اما در کل سختیهای آن به پیشبینیهای انجامشده و اتفاقهایی که افتاد، میارزید. بهخاطر سختیهایی که همکارانم متحمل شدند، از خدا آمرزش میخواهم، اما الان بیش از صد میلیون موبایل در بازار وجود دارد و انحصار قیمت و سیاست شکسته شد. در اولین دور واگذاری توجهی به اتفاقاتی که بعدها در بازار افتاد، نداشتیم و تنها ثبتنام کردیم، اما بعدها شنیدم برخی شمارهها گران خرید و فروش میشود. بعدها قیمت یک میلیون و 500 هزار تومان برای تلفن همراه باعث تاسفم شد، چون موجب رانت و تورم بود.
میگویند روی شبکه تلفن همراه اولین صدایی که ضبط شد، صدای شما بود…
اتهام است، من علاقهای به این کارها ندارم. یک کسی یک چیزی گفته است؛ بگذارید حرفش را بزند اما حرف من را هم بشنوید که این اتهام است.
شما اولین بار کجا با مفهوم موبایل آشنا شدید؟
من در سال 61 که وزیر نفت بودم، در امارات دیدم که دستگاهی پشت ماشینی نصب است که علامت اطلاعاتی میدهد. سوال کردم، گفتند یک نوع تلفن موبایل است و در ایران هم هست. پرسیدم در ایران چگونه هست؟ گفتند پشت جیپهای ارتشی دستگاههایی دارید که با هم ارتباط میگیرند، اما آنتنی که از جیپ بیرون میآمد خیلی بلند بود و شاید تا چند متر میرسید. آنچه در امارات دیدم نوع پیشرفته آن چیزی بود که در ایران داشتیم و بهتر عمل میکرد. کلمه موبایل را آنجا در امارات از زبان یک مسئول نفتی که با آن جلسه داشتیم، شنیدم. من سال 64 به وزارت پست، تلگراف و تلفن آمدم و این کلمه در ذهنم بود و جویا بودم تا وقتی که در سال 66 در ژاپن، وزیر ژاپنی من را برای تشریح توسعه ارتباطی دعوت کرده بود. او به من گفت تو قبلا کجا بودی، گفتم من وزیر نفت بودم و الان در وزارت پست، تلگراف و تلفن هستم. ایشان به من گفت تو بر دو بال تمدن سوار هستی؛ یکی انرژی و یکی ارتباطات؛ این حرف جانداری برای اداره کشور است. آنجا من انواع پیشرفتهتری از سیستمهای موبایل را دیدم اما هنوز ژاپنیها GSM را قبول نکرده بودند. در همان سال 66، GSM را در منطقه آسیا و اروپا بهعنوان اصلیترین واحدی که میتواند میلیاردها تلفن را به هم متصل کند، پذیرفته بودند.
شما همزمان با توسعه تکنولوژی موبایل در دنیا نسبت به راهاندازی و عرضه آن در ایران اقدام کردید…
ما بحمدا… در وقت مناسبی این کار را انجام دادیم و درست هم از آب درآمد. من یکبار به سوییس رفته بودم و در خارج از شهر آنجا موبایل سوییس را تست کردم. دیدم آنتن نمیدهد و گفتم اینکه آنتن ندارد، گفتند همهجا که ایران نیست، اینجا سوییس است و هنوز سرمایهگذاری نشده است. در این حد هم اختلاف میان توسعه و سرمایهگذاری بین کشور ما با دیگر کشورها بود؛ چون مردم ایران بهشدت نوگرا هستند و بهدنبال اینکه ببینند در عالم چه میگذرد. طبق کلام پیامبر (ص) هم اگر علم در ثریا باشد، عجم یا همان ایران بهدنبال آن میرود. من این موضوع را با گوشت و پوست و استخوانم درک کردم که مردم به دنبال نوگرایی هستند. من در تمام عمرم توسعه را از طریق مردم هم در برق، هم در گاز و هم در مخابرات و نظام مهندسی یاد گرفتم. مردم دنبال چیزهای نو هستند و من هم چیزهای نو ارائه کردم و مردم همت کردند و سرمایههایشان را در اختیار دولت گذاشتند و این کار به نحو بسیار مطلوبی انجام شد.
در زمان برگزاری انتخابات شما مرتبا میگفتید نسل سوم و چهارم تلفن همراه نیامده است و یکی از برنامههای توسعهای خودتان را روی این بخش گذاشته بودید. نسل سوم را اپراتور سوم قرار است ارائه کند، منظورتان از نیامدن…
تعداد مشترکان اپراتور سوم در حدود 500 هزار نفر است و نتوانستند توسعه بدهند. من کاری به اینکه چه کسی و چه وقتی این کار را میکند، ندارم. مدنظر من توسعه نیروی انسانی است. اگر نسلی را که امروز در سنین بلوغ هستند با این وسایل آشنا نکنیم، در سنین میانسالی و کهنسالی موفق نمیشوند زندگیشان را درست اداره کنند. شما باید جوانها را بهسرعت وارد نسلهای جدید توسعهای در همه زمینهها بکنید؛ یعنی در زمینه ساختوساز، در زمینه اقتصاد، در زمینه شبکه مخابراتی، در زمینه شبکه تجارت و در زمینه دولت الکترونیکی، هرچه دیرتر شود، یک نسل را از دست میدهید و بعد نسلی که از دست برود، یعنی نسل 40 ساله و 50 ساله به بعد نمیتواند اینها را استفاده کند و از معادل نسل خودش در اروپا و آمریکا و آسیا عقب میافتد. من تاکیدم بیشتر این است که خیلی سریعتر مردم را با مبانی توسعهای آشنا کنیم و اگر رسانهها موفق شوند مسئولان را مجاب کنند، کار امروز را به فردا نیندازند، صواب دنیا و آخرت را میبرند.
فکر میکنید این تعویقی که افتاده چقدر به بخش توسعه خسارت وارد میکند؟
در بخش توسعه بهصورت فیزیکی قابل حساب نیست، یعنی من حداقل کسانی را نمیشناسم که آن را بهصورت فیزیکی حساب کنند. من بهصورت انسانی میبینم که نسلی نسبت به نسل معادلش در ژاپن، آمریکا، کره جنوبی، در چین یا سنگاپور عقبافتاده است، یعنی آموزش شما خیلی عقب است. یک آدم در اروپا و آمریکا به سن 18 سالگی که میرسد، مهارتی دارد که میتواند وارد بازار کار شود. اما در اینجا جوانانی را میبینید که در 27 سالگی نهتنها مهارتی ندارند، بلکه باید تازه آموزش ببینند. این خسارات قابل محاسبه نیست و عواقب آن خیلی سنگین است. این مسائل ملت را از توسعه بازمیدارند.
یکی از بزرگترین و اولین طرحهای بازاریابی در زمان شما اتفاق افتاد، همان طرح یک مساوی با 55. این اولین مدل بازاریابی در زمان شما است. در این مدت که از این بازار کنار نشسته بودید و حوزه را رصد میکردید یا بهعنوان یک مشتری بودید، نظرتان در مورد مدلهای بازاریابی چیست؟ آیا تلهکام توانست به آن سطح طبیعی در دنیا برسد؟
هر روز یک مساوی با 55 است. این را من اختراع نکردم. بزرگی در وزارت پست و تلگراف و تلفن در بخش ارتباطات و روابط عمومی به نام آقای ابوالفضلی کار میکرد که وقتی دید ظرف یکسال معادل 55 سال کار شده، از استعداد شخصیتی خود استفاده کرد و این طرح را درست کرد و به ما نشان داد و ما هم عمل کردیم. واقعا یک سال معادل 55 است. شما دنیا را میشناسید و میدانید مثلا زمانی در ایران هر خانهای یک تلفن داشت، صدرالاشراف بود و بهتدریج این صدرالاشرافی نزول کرد و امروز 100 میلیون تا 120 میلیون تلفن در بازار وجود دارد. هر روز باید یک مساوی با 55 باشد و هر روز اتفاقی در دنیا میافتد که شما از آن عقب میافتید. هر روز منفعتی از شما سلب میشود. بازاریابی نتیحه یک کلمه است، شما باید نیاز مردم را برآورده کنید. بازار خود حرکت میکند، ولی اگر خواستید تبلیغ کنید، مردم نسبت به تبلیغ عکسالعمل نشان میدهند. آنچه امروز گوگول را به این سطح رسانده، شبکه مخابراتی را به اینجا رسانده و دهها میلیون جوان فعال در سطح ایران شرکتهای متنوع درست کردند، نتیجه تبلیغات نیست؛ نتیجه برآورده کردن نیازهای عامه مردم است که به دست گروههای مردم انجام میشود. لذا از نظر من بازاریابی بهصورت غربی فقط برای تبلیغ اجناس منفور است، ولی برطرفکردن نیاز عامه بهطوریکه بتواند تکنولوژی زندگی را راحت کند و هزینه را پایین بیاورد، مطلوب عام و خاص است.
در زمان شما تنها سرویسهای ارزش افزوده بازار انتظار و انتقال مکالمه بود، اما بعد از آن تحولات عظیمی رخ داد. آیا در مورد بازار ارزش افزوده هم همین نظر را دارید؟
من از اتفاقاتی که بعدا افتاد خبر ندارم، اما آن چیزی که با گوشت و پوست و استخوانم لمس کردم، این است که بهترین تبلیغ رفع نیازهای مردم برای زندگی بهتر و هزینه کمتر است.
بعد از پایان دوره وزارت شما در وزارت پست، تلگراف و تلفن نقدهایی از طرف مدیران بعدی به شبکه ارتباطات سیاری که شما راهاندازی کردید، وارد شد. از جمله اینکه شما شبکه را برای حدود 10 هزار مشترک طراحی کردید، اما بعد از آن اصلا بیزینسپلنی که برای شبکه نوشته شده بود….
اختلاف نظر بین تکنوکراتهای مختلف در سیستمهای دنیا بسیار وسیع است. بعضی وقتها یک گروه از طرفین بهقدرت میرسند و گاهی طرف مقابل، گاهی با هم تعامل میکنند و نفع همدیگر را درنظر میگیرند. در نفت و برق و سدسازی هم همینطور است و در مخابرات هم حتما این اتفاق افتاده است. اینکه من بهعنوان وزیر گروهی را انتخاب میکنم و آنها کاری را انجام میدهند با اینکه وزیر دیگری گروه دیگری را انتخاب میکند، طبیعی است که تفاوت نظر وجود داشته باشد. در همه جای دنیا هم همین شرایط وجود دارد و باید این قضایا را از آن مسئولان فنی پیگیری کنید.
آیا در کل شما پای آن چیزی که شروع کردید و اشتباهات و اشکالاتش ایستادهاید؟
محکم ایستادیم. اگر شما بخواهید در تصمیمگیری دچار تفرقه بشوید، میدان جنگ را از دست میدهید. بالاخره باید بر مبنایی حرکت کنید. آن مبنا جواب مردم را میداد و درست هم بود. عرض میکنم بعضیها ایراد بعد از اجرا را آوردند و گفتند آنها اگر شخصیتهای خیلی معتبری بودند، قبل از اجرا میگفتند چون همه آنها در وزارت پست، تلگراف و تلفن بودند. ما داشتیم تصمیم میگرفتیم و تصمیم عام هم میگرفتیم و همه هم مطلع بودند. مثلا بعضیها بعد از 10 سال آمدند گفتند تصمیم 10 سال پیش غلط بوده است که این گفتهها به عهده تکنوکراتهایی است که با هم معارض هستند و البته این روند در هر سیستمی هم وجود دارد.
در زمان وزارت شما دو پروانه اپراتوری استانی، یکی در کیش و یکی هم در اصفهان واگذار شد که در اواخر دولت آقای هاشمی اتفاق افتاد. بعد از آن صدور پروانههای اپراتوری استانی متوقف شد و فقط آن دو تا باقی ماندند. علت اینکه آنها را استانی واگذار کردید چه بود؟ هیچوقت هیچکس درباره دلیل واگذاری استانی پروانه اپراتوری آنها توضیحی نداد و اینکه چه طرح تجاری درخصوص آن وجود داشت؟
من اصلا اعتقادم نسبت به اداره کشور این است که استانها را براساس ضوابطی مستقل از تصمیمهای سراسری اداره کنیم. معتقدم که مجلس باید قانون بنویسد و وزیر باید قانون را اجرا کند، قانون باید حاکم باشد اما مخالف این هستم که همه کارها باید بهصورت متمرکز و بنابر دستور وزیر انجام شود. من وقتی قانون شرکتهای مخابرات، گاز و توسعه نظاممهندسی را مینوشتم، آن را طوری تنظیم کردم که استانها خودشان بتوانند تصمیم بگیرند؛ بهطوریکه استانهایی که دارای قابلیت بالاتری بودند و زودتر تصمیم میگرفتند بقیه هم تبعیت میکردند.
در آن صورت جزیرههای مدیریتی استانی بهوجود نمیآمد که شاید خودمختار رفتار میکردند.
چون تابع قانون هستند، قانون فصلالخطاب است. قانون به آنها اجازه میدهد تصمیم بگیرند. من بهعنوان کسی که کاندیدای ریاستجمهوری بودم، عرض کردم که استاندارها را مردم استانها انتخاب کنند. برای اینکه استانها آباد شوند، نه اینکه یک دولت بیاید یک استاندار را آنجا بگذارد که حالا بتواند یا نتواند کار کند. من در توسعه کشور معتقد به تصمیمگیریهای مرحلهای و محلی بیشتر هستم. قانون باید عام باشد و مدیران بتوانند تصمیم بگیرند.
الان تالیا بهعنوان پیمانکار مخابرات در بازار حضور دارد، ایرانسل بهعنوان اپراتور دوم تلفن همراه بازار انحصاری را از بین برد و اپراتور سوم که هنوز بهصورت گسترده کار نکرده است، برای توسعه بازار فعالیت میکند. فعالیت آنها را چگونه تحلیل میکنید؟
من خیلی به وقایع بعد از خودم نپرداختم. هر کجا رفتم، گذاشتم در اختیار آنها باشد. وقایع بعد از خودم را دنبال نکردم و مدیران را برای تصمیمگیری آزاد میگذارم و دخالت نمیکنم.
چرا همه کسانی که در زمان شما مدیر بودند و کار میکردند، میگفتند شما بداخلاق بودید؟ این خصیصه مدیریتی شما هنوز هم وجود دارد؟
وا… نمیدانم. به خودم زیاد نمیگفتند یا جرات نمیکردند.
از قندان پرتکردن در جلسه شورای معاونان گرفته تا سیاستهای مدیریتی خودتان؟
به نظرم باید گوینده این حرفها را پیدا کنید. اینکه من قندان پرت کردهام یا مشابه آن، احتمالا کسانی از من ناراضی بودهاند که چنین حرفهایی زدهاند. بداخلاقی هم مربوط به این بوده است که من تمامی زمینههای کار را فراهم میکردم، پول، قانون، امکانات و بعد سهشنبهها در مخابرت و پنجشنبهها در پست از صبح ساعت 7 مینشستیم تا ظهر و گزارشکارهای انجام شده را میخواستم. میگفتم پول که دارید، تکنولوژی که دارید، امکانات که دارید، چرا کار را انجام نمیدهید؟ بعضیها کار برایشان سخت بود. بعد وقتی گزارش نمیدادند و میگفتیم چه مسئلهای دارید، بیرون که میرفتند میگفتند من بداخلاق هستم. اگر بداخلاقی کار را به نتیجه میرساند و واگذاری 60 هزار تلفن در سال به یک میلیون میرسید، بگذارید بگویند من بداخلاقم. ولی با بداخلاقی هیچ کاری پیش نمیرود. حافظ هم شعر خوبی دارد که: به لطف خلق توان کرد صید اهل نظر/ به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را!
اگر کار انجام شده است، با زور، بداخلاقی و دعوا نبوده است. وقتی کار انجام میشود که به لطف و با حسن خلق و با امکانات و به دلبری انجام شود. چون کار انجام شده است، این خصوصیات در آن بوده است.
چه کاری کردید که مدیران دوره شما وقتی عنوان مدیران غرضی را به آنها میدهند، چشمانشان از این توصیف برق میزند؟
خیلی حرفهای مثبتی زده میشود، اما چون در مورد من است، خیلی گوش نمیکنم و خدا را خوش نمیآید که آدم از زبان دیگران خوبیهای خودش را بشنود. ما اصفهانیها خصوصیتی داریم که اگر کسی کار خوبی کرد، صلوات میفرستیم ولی هرگز تعریف اشخاص را در حضورشان نمیکنیم. شما هم این را فراموش کنید. ولی اجازه بدهید آنهایی که میگویند قندان پرت کرد یا بداخلاق بود، با خودشان همچنان این تصور را داشته باشند. مانند این است که میگویند اولین پیغامهای روی شبکه موبایل با صدای خود من است. البته کسی که 20 یا 25 سال در این کشور دارای سمت بوده است، میخواهید 10، 20 یا 100 نفر معارض نداشته باشد؟ بگذارید جامعه آزادی خودش را داشته باشد.
توصیهتان برای وزیر بعدی که قرار است در این حوزه شروع به کار کند، چیست؟
توصیه من این است که تمدن امروز بر دو بال انرژی و ارتباطات سوار است و انشاءا… بال ارتباطات توسط وزیر ارتباطات بعدی توسعه بسیار خوبی داشته باشد.