وقتی انتظاری حرف می زند؛ فضا آرام می شود و فرصت فکرکردن مهیا میشود
حسام الدین آشنا در بخشی از گفتگوی طولانی خود با اندیشه پویا به موضوع فیس بوک و فیلترینگ فیس بوک اشاره کرده که در ادامه سوال و جواب این بخش از این گفتگو می آید:
س.شما بارها دربارۀ سانسور موضع گرفته و با آن مخالفت کرده اید. آن چنان که برخی حتی ایدۀ حذف سانسور در وزارت ارشاد را به شما نسبت دادند. اکنون هم بحث فیلترینگ اینترنت بحث روز است. آیا در برداشتن فیلترینگ دولت به تنهایی مؤثر است یا نهادهای دیگری هم وجود دارد؟
این هم از همان قفل هایی است که به چند کلید نیاز دارد. دولت ابتدا می خواهد نهاد مسئول را مشخص کند. در مورد شورای عالی فضای مجازی اولین اقدام این بود که دبیر شورا فرد متخصص و جاافتاده ای انتخاب شود. آقای مهندس انتظاری که از قدیمی ترین افراد فعال در حوزۀ فناوری ارتباطات است، به عنوان دبیر شورا انتخاب شد. وقتی ایشان حرف می زند دیگران راحت دور ایشان جمع می شوند و فضا آرام می شود و وقتی فضا آرام بشود فرصت فکرکردن مهیا می شود. دربارۀ فیس بوک عمدۀ کسانی که می گویند باید فیلتر باشد همان کسانی هستند که بلد نیستند یک اس. ام. اس. بزنند. بحث مهم دربارۀ فیس بوک نقش آن در رویدادهای 88 است. فیس بوک در ایران به اشتباه با 88 گره خورده است. زیرنظر من پایان نامه در این باره دفاع شده. با دستگیرشدگان و دستگیرکنندگان مصاحبه شده. نهایتاً هم مشخص شده که فیس بوک در 88 نقش بسیار فرعی داشته است. به این دلیل که اینترنت قطع بود. از دو روز قبل انتخابات تا یک هفته بعد از انتخابات اینترنت قطع بود. بعد کمی باز شد و خیلی زود دوباره سفت تر بسته شد. فیس بوک برای این مهم شد که توانست برای امریکایی ها جا بیندازد که نقش مؤثری در ایران داشته است. ما نباید در دام این بازی بیفتیم.
س: شما به عنوان مشاور فرهنگی دولت بفرمایید که اصلاً منطقی است فیس بوک در ایران فیلتر باشد اما وزرای دولت فیس بوک داشته باشند؟
شخصاً مخالف این تعارض هستم.
س: اما درنهایت مخالف فیلترینگ فیس بوک و رسانه های جمعی از این دست هستید؟
اصلاً مگر فیس بوک در ایران فیلتر است؟ اگر فیلتر است پس معنای فیلتر چیست؟ این که همه دارند از فیس بوک استفاده می کنند که توهین به فیلترینگ است. ما آش نخورده و دهن سوخته ایم. از نظر من فیلتر یک معنا بیش تر ندارد؛ فیلتر یعنی نظارت. شما باید بدانید که وقتی داخل فیس بوک می شوید سه نفر شما را می بینند؛ صاحب فیس بوک، دوست شما و کسی که خط ارتباطی شما را تا فیس بوک فراهم کرده است. درواقع سیستم فیلترینگ ما فقط دولت را از این که شما را ببیند محروم می کند.
س: فیلترینگ در ایران چقدر مسئلۀ فرهنگی است و چقدر تجارت اقتصادی؟
این تجارت به نسبت بسیاری تجارت ها عددی نیست. فیلتر مسئلۀ جدی ای است. شما برای دورزدن فیلتر از فری گیت استفاده می کنید. مطمئن باشید فری گیت کامپیوتر شما را بسیار آسیب پذیر می کند. چه کسی از این آسیب می تواند استفاده کند؟ فقط امریکا. تمام حرف من این است که وقتی فیلتر می کنید باید بتوانید باز هم سوار ماجرا بشوید.
س: یعنی در ماجرای ماهواره چون می شود با پارازیت به نتیجه رسید اشکال ندارد اما در ماجرای اینترنت چون نتیجه نمی دهد کنارش باید بگذاریم. اما مدافعان پارازیت و فیلترینگ معتقد به تکلیف اند نه سود و نتیجه؟
مهندس انتظاری که از قدیمی ترین افراد فعال در حوزۀ فناوری ارتباطات است، به عنوان دبیر شورا انتخاب شد. وقتی ایشان حرف می زند دیگران راحت دور ایشان جمع می شوند و فضا آرام می شود و وقتی فضا آرام بشود فرصت فکرکردن مهیا می شود. دربارۀ فیس بوک عمدۀ کسانی که می گویند باید فیلتر باشد همان کسانی هستند که بلد نیستند یک اس. ام. اس. بزنند.
در جریان انتخابات یکی از دوستان ما به بندر لنگه رفته بود. بحث ما این بود که تهران و شهرستان ها چه تفاوتی با هم دارند. او گفت یک تفاوت دارند. شهرستانی ها برنامه های ماهواره را کامل می بینند اما تهرانی ها به علت پارازیت نمی بینند. این چه سیاستی است؟ برای همین روستاها در این انتخابات با شهر آشتی کردند (با خنده). مگر می شود سی استان کشور را پارازیت کرد. می دانید چه بودجه ای می خواهد؟ می دانید مصرف برق اش چقدر است؟ این پروژه برای این که ملی شود هزینه اش بر فایده اش می چربد. درواقع اگر قرار باشد پارازیت انجام دهیم باید ماهواره ها را بزنیم نه دیش ها را. به محض این که بخواهیم ماهواره را بزنیم با ما مقابله می کنند. همین الآن هم تقریباً همۀ ماهواره های فعال مان را از دست داده ایم. این درحالی است که ماهواره ها را هدف نگرفتیم و فقط دیش ها را هدف گرفتیم. به صورت خیلی دیپلماتیک به ما می گویند پارازیت بکنی ماهواره را از دست می دهی. این یک محاسبه است که باید ببینیم به هزینه اش می ارزد یا نه. نهایتش این می شود که ما می گوییم خودمان می رویم ماهوارۀ مخابراتی می سازیم. آن ها هم می گویند بروید و هزینه اش را بدهید.