اگر گوگل کاربران را ابلهتر میکند، شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک ممکن است باعث شوند افراد زیرکتر به نظر رسند، بدون اینکه واقعا زیرکتر شده باشند.
به گزارش لایو ساینس این نتیجهگیری بررسی جدیدی است که یافتههای آن در چهارم فوریه در Journal of the Royal Scociety Interface منتشر شده است.
این پژوهشگران دریافتند که افراد اغلب پاسخهای درست از راه کپیکردن از طریق یک شبکه اجتماعی به دست میآورند، اما فرآیند تحلیلی مورد نیاز برای رسیدن به این پاسخها در آنان پرورش نمییابد.
لیاد راهوان، پژوهشگر عرصه علوم اطلاعاتی و محاسباتی در انستیتو مصدر در امارات متحده عربی، که یکی از این پژوهشگران بوده است، میگوید: هنگامی که ما با مشاهده آنچه دیگران انجام میدهند، میآموزیم، در واقع داریم اطلاعات و رفتارهای درست را از این طریق بازمیشناسیم و برمیگزینیم، اما این وضعیت باعث نمیشود که ما با احتمال بیشتری به طور مستقل بتوانیم به همین به نوع اطلاعات و رفتارها برسیم.
ماشینهای کپی کردن
اثرات اینترنت بر یادگیری انسان موضوع بحثهای داغی بوده است. پژوهشهای گذشته نشان دادهاند که گرایش به «گوگل کردن» اطلاعات باعث کاستن از زیرکی افراد میشود، یا دست کم توانایی آنان برای تمرکز و به یاد داشتن اطلاعات را میکاهد. اما اثرات شبکههای اجتماعی بر یادگیری کمتر شناخته شده است.
کاربران اینترنت زیرکتر میشوند یا ابلهتر؟
گرچه کپی کردن صرف گفتههای دیگران مورد سرزنش قرار گرفته است، اما این کار نسبت به یادگیری متفکرانه کارآیی بسیار بیشتری دارد.
یادگیری اجتماعی ممکن است در گذشته تکاملی به انسانها کمک کرده باشد که سریعتر تکنولوژیها و راهبردهای جدید را برگزینند.
برای مثال کپی کردن بدون فکر همه اجزای یک تیر و کمان راه سادهتر و سریعتری برای شکار حیوانات بوده است. به گفته رهوان، بر عکس دریافتن اینکه آیا رنگ، ابعاد یا مواد لازم برای ساخت کمان در کارکرد کمان نقشی حساس دارند یا نه، باعث دردسر بسیار بیشتری میشود و کار به عقب میاندازد.
اما کپی کردن نقطه ضعف خاص خودش را هم دارد، زیرا انسانها اغلب حتی در هنگامی که میتوانند با استفاده از تفکر آرام و با تامل درسهایی عمیقتر را بیاموزند، باز هم بر تقلید ساده اجتماعی تکیه میکنند.
پاسخهای درست
رهوان و همکارانش برای بررسی چگونگی تاثیر شبکههای اجتماعی بر یادگیری از گروهی از افراد خواستند به سه پرسش که پاسخی شهودی- اما نادرست – داشتند، پاسخ دهند.
یک پرسش معمول از این نوع این بود: «یک راکت و یک توپ در مجموع ۱.۱۰ دلار قیمت دارند. قیمت راکت یک دلار بیشتر از قیمت توپ است. قیمت توپ چقدر است؟»
فکر کردن شتابزده افراد را وا میدارد که بگویند قیمت راکت یک دلار است و قیمت توپ ۱۰ سنت، اما این پاسخ نادرست است. اگر افراد یک محاسبه (بسیار ساده) ریاضی انجام میدادند، به سرعت درمییافتند که قیمت راکت ۱.۰۵ دلار و قیمت توپ ۵ سنت است.
در مرحله ابتدایی این بررسی، مشارکتکنندگان به حال خود واگذاشته میشدند تا خودشان از این مسایل سردربیاورند. اما در بررسیهای پیگیری در مرحله بعدی، این افراد میتوانستند ببینند که دیگر مشارکتکنندگان چگونه در دورهای پیشین به این پرسشها پاسخ دادهاند، البته بدون اینکه بدانند آیا آن پاسخها درست هستند یا نه.
مشاهده اینکه دیگر افراد چگونه به همین پرسشها پاسخ داده بودند، باعث میشد که افراد به آن پرسش معین به درستی پاسخ دهند. اما این درست پاسخ دادن هنگامی که پرسشهای متفاوتی مطرح میشد، تکرار نمیشد. این نتایج بیانگر آن است که افراد صرفا پاسخهایشان را از روی پاسخهای دیگران کپی میکردند، و از طریق فرآیند فکری تدریجی مورد نیاز به پاسخ نمیرسیدند.
تاثیر شبکه اجتماعی
این یافتهها نشان میدهد که شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و توییتر ممکن است ابزارهای فوقالعاده قدرتمندی در انتشار ایدههای خوب باشند.
رهوان در این باره میگوید: «این شبکهها فرصتهای ما برای یادگیری اجتماعی را تقویت میکنند.» و در صورتی که افراد به دنبال منابع متنوع و قابلاعتماد اطلاعات بروند، از این شبکهها سود میبرند.
اما به گفته او مشکل این است که این روند باعث میشود ما زیرکتر به نظر برسیم، بدون اینکه واقعا زیرکتر شده باشیم، بنابراین جامعه در مجموع متفکرتر به نظر میرسد، بدون اینکه افراد واقعا متفکرتر شده باشند.