در تاریخ بازیهای ویدئویی چه سالی از همه درخشانتر بوده است؟ کدام بازه زمانی ۱۲ ماهه بهترین بازیها را به خود دیده است؟ در کدام سال بزرگترین و اثربخشترین بازیها منتشر شدهاند؟
به ۱۹۹۸ برمیگردیم. به سالی که به جز آن خاطره ملبورن و صعود تیم ملی به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه خاطرات بزرگ دیگری را هم دربر دارد. ۱۹۹۸ سال اولینها بود. سالی که اولین نسخه از بازی Half Life، معرف عصری جدید در بازیهای سبک اول شخص منتشر شد. سالی که زلدا و افسانههایش حالا دیگر در قالب بازیهای کلاسیک بازگو نمیشد و به صورت یک بازی سهبعدی عرضه شد. سال ۱۹۹۸ سالی بود که اثر قابل احترام هیدئو کوجیما با آن فضای منحصربهفرد و سینماتیک متولد شد و سالی که Bioware بازی نقشآفرینی را به بازار عرضه کرد که میتوان آن را نقطه شروع نقشآفرینیهای مدرنی مانند Mass Effect دانست.
۱۹۹۸ سال پیشرفت در جلوههای بصری و عزیمت از بازیهای کلاسیک به سمت طراحیهای سهبعدی بود. سالی که استودیو اپیک برای اولین بار موتور بازیسازی Unreal را خلق کرد و بازی تیراندازی اولشخصی را با اسم همین موتور روانه بازار کرد و سالها بعد با استفاده از نسلهای بعدی این موتور صدها بازی مانند Bioshock، Gears of War و Mass Effect ساخته شدند. اگر فکر میکنید تمام دستآوردهای این سال فقط همین موارد بودهاند باید بدانید ۱۹۹۸ سالی بود که استودیو بزرگ و نامآشنا راکاستار تاسیس شد و سالی که سگا، دلیل سرگرمیهای نوستالژی ما، راه خود را برای نسل بعدی و کوچ از سگاساترن به سمت سگا دریمکست آغاز کرد. فرقی نمیکند که در آن سال چه کنسولی داشتید و روی چه محیطی بازی میکردید، مهم این است که این سال یکی از سالهای بزرگ در تاریخ بازیهای ویدئویی است و گواه این امر هم بازیهایی است که در ادامه مقاله به آنها خواهیم پرداخت.
Half-Life | Valve
شاید یکی از بازیهایی که همواره ستایش شده و در اکثر لیستها و مقالات مختلف خودنمایی میکند، شاهکار اولششخص استودیو وَلو یعنی سری Half-Life باشد. درست مانند سال ۲۰۰۴ و عرضه دومین نسخه از این سری، شماره اول Half-Life هم در لیست حضور دارد تا دلیلی بر این باشد که چرا یک سال و محتویاتش میتواند یکی از بهترین سالها برای بازیهای ویدئویی باشد. وَلو با تغییر دیدگاه نسب به سبک اول شخص نشان داد که نحوه تعامل با گیمر در این سبک بازیها میتواند ورای گفتوگوها و میانپردهها باشد. آنها در Half-Life نشان دادند که میتوان در سبک اول شخص تعامل و توازنی بین محیط و شخصیت بازی ایجاد کرد، شخصیتی که هنوز هم با وجود این همه سال دوری، یکی از پرطرافدارترینها محسوب می شود. سال ۱۹۹۸ را تصور کنید، زمانی را که بازی شما را در عمق یک فاجعه و در راهروهای ترسناک و پراز التهاب یک تاسیسات زیرزمینی قرار میدهد و گیمپلی بازی را خاطر بیارید که چقدر پخته و کامل بود. همینها است که عطش ما برای دیدن شماره سوم این بازی بیشتر میکند، اینکه استودیو وَلو ۱۷ سال پیش و هنگام ساخت و توسعه این بازی هم دربالاترین نقطه قرار داشت.
The Legend of Zelda: The Ocarina of Time | Nintendo EAD
سونی اولین شرکتی بود که با کنسول خود پا به عرصه بازیهای سهبعدی گذاشت، این شرکت هیچ ایده و اطلاعاتی را با نینتندو درقبال نحوه ایجاد بازیهای سهبعدی در میان نگذاشت اما نینتندو خود بر این مشکل غلبه کرد و درست همانند ساخت بازی Super Mario 64 که سبک پلتفرمر را در محیطی سهبعدی تعریف کرد، این بار هم با بازگو کردن افسانه زلدا در محیطی سهبعدی، تعریفی جدید از این سبک و بازیهای سهبعدی را به همگان نشان داد. شاید بتوان شاخصترین ویژگی این بازی را حس ماجراجویی جاری در محیطهای بزرگش دانست، محیطهایی که با معماهای زیبایش این بازی را به یکی از فراموشنشدنیترین بازیهای سبک پلتفرمر تبدیل کرد.
Banjo-Kazooie | Rare
هرچند نینتندو با Super Mario 64 نشان داد که چگونه میتوان سبک پلتفرمر را در یک محیط سهبعدی تعمیم داد اما این استودیو Rare بود که به کمک بازی خود و تزریق فرمولها و راهکارهای جدید این سبک را گسترش داد. بازی که به قدری پر زرق و برق بود که کنسول نینتندو 64 را به چالش میکشید. شخصیتهای بازی در محیطی رنگارنگ و زیبا به قدری دوستداشتنی و جذاب بودند که تا آن زمان در بازیهای ویدئویی رقیبی نداشتند. بانجو و کازویی با آن دیالوگهای زیبا و طنازشان در ذهن بسیاری از طرفداران سبک پلتفرمر نقش بستند تا جایی که هنوز هم فراموش نشدهاند. این دو شخصیت قابلیتهای جالبی داشتند که به ترتیب و در خلال بازی به این قابلیتها اضافه میشد. اگر بخواهیم خیلی ساده این بازی را توصیف کنیم باید بگوییم این بازی حاصل بهترین عملکرد استودیو Rare است.
StarCraft: Brood War | Blizzard
اولین نسخه از سری پرآوازه Starcraft در سال ۱۹۹۸ عرضه شد و در همین سال هم بود که بسته الحاقی Brood War برای این بازی آمد. به همین دلیل ما هر دو اینها را به عنوان یک بازی واحد در نظر میگیریم. شاید عرضهی بسته الحاقی آن هم در عرض کمتر از یک سال عجیب به نظر بیاید اما عرضه این بسته الحاقی و معرفی نژادهای مختلف بود که این سری را به عنوان یکی از بازیهای اصلی در مسابقات بازیهای ویدئویی مطرح کرد. شاید اگر Starcraft و بسته الحاقی Brood War نبودند الان هم نمیتوانستیم شاهد حضور بازیهای ویدئویی در شاخهای از ورزش باشیم. Brood War را میتوان به شطرنج بازیهای ویدئویی تشبیه کرد، بازی که به حدی عمیق و در حین حال ساده و کاربردی بود که میتوان آن را منشا و سرآغاز مسابقات بزرگ بین گیمرهای حرفهای دنیا قلمداد کرد.
Grim Fandango | LucasArts
برخلاف این که بازی پرآوازه استودیو لوکاسآرت به طور مشخص در سبک اشاره و کلیک گنجانده نمیشد اما همه آن را یک ماجراجویی در این سبک قلمداد میکردند. در زمانی که سهبعدی کردن بازیها دغدغه اکثر توسعههندگان بود، Grim Fandango از این قائده مستثنی بود و همه این بازی را به خاطر جسارت در برداشتن همه رابطهای نمایشی روی صفحه و معادلسازی آن با چیزهایی در جهان واقعی مانند مدیریت منابع به خاطر دارند. در کنار این، فضای بازی، محتواهای مخصوص بزرگسالان و موسیقی متن بینظیر این بازی را به یکی از بهترین سفرنامهها به دنیای مردگان تبدیل کرد.
Thief: The Dark Project | Looking Glass Studios
این بازی را میتوانیم پیشتاز سبک مخفی کاری بدانیم که اکنون شاهد آن هستیم. Thief: The Dark Project یکی از اولین بازیهایی بود که از نور و سایه برای پنهان شدن در یک فضای سهبعدی بهره میبرد و این اجازه را به گیمر میداد تا با خاموش کردن مشعل خود به راحتی مخفی شود. راه رفتن روی سطوح مختلف صداهای متفاوتی را ایجاد میکرد و همین باعث میشد تا مخاطب هنگام بازی و راه رفتن بیشتر مراقب اطراف خود باشد. نظامیان و مردم عادی با واکنشهاب خود و داستان زیبا و همچنین و بسیاری از موارد دیگر باعث شد تا با گذشت این همه سال از عرضه بازی هنوز هم شاهده الهام گرفتن بازیهای اول شخص امروزی از Thief: The Dark Project باشیم.
Baldur’s Gate | BioWare
اینجا جایی است که تاریخ استودیو Bioware با سبک نقشآفرینی آغاز می شود، استودیویی که حال حاضر یکی از پیشتازان و قابل احترام ترین استودیوهایی به شمار میرود که به ساخت بازیهای نقشآفرینی مشغول است. این اولین ورود این استودیو به دنیای بازیهای نقشآفرینی بود که به احیای این سبک روی کامپیوترهای شخصی هم انجامید. این بازی با بهرهگیری از جهانی گسترده به همراه ماموریتهای فرعی با نتایج و عواقب مختلف و مکانهای ناشناخته فرمولی را به سبک نقشآفرینی اضافه کرد که تا به امروز هم اثرات استفاده از این فرمول را در نقشآفرینیهای مدرن مشاهده میکنیم.
Pokemon Red & Pokemon Blue | Game Freak
اگرچه همه باور دارند که سری معروف و محبوب Pokemon راه خود را روی دستگاه Game Boy آغاز کرد اما این Pokemon Red & Pokemon Blue بود که با وام گرفتن المانهای نقشآفرینی ژاپنی و تبدیل آن به یک دنیای وحش افسانهای و خیالی به یکی از به یادماندنی ترین بازیهای سال ۱۹۹۸ تبدیل شد. اما موردتوجه قرار گرفتن این بازی صرفا به خاطر انتخاب لباسها یا موارد تزئینی و جزئی نبود بلکه در این بازی هر Pokemon دارای قدرت و نحوه جنگیدن خاص خود بود که در به واسطه فعل و انفعال میان عناصر موجود در بازی تحت تاثیر قرار میگرفت. این بازی راجع به نجات دنیا یا شکست یک موجود خبیث نبود بلکه راجع به خود شخصیت بازی و این که تا کجا می تواند خوب باشد، بود.
Metal Gear Solid | KCEJ
اگرچه بازی Metal Gear یکی از اولین بازیها در سبک مخفیکاری بود اما اگر بخواهیم بازی را معرفی کنیم که سینما و بازی را یک قدم به هم نزدیکتر کرد بدون شک از Metal Gear Solid یاد خواهیم کرد. این بازی به عنوان یکی از اولین بازیهایی یاد میشود که حس تماشای یک فیلم را در کنار تجربه یک بازی به مخاطب القا میکرد. میان پردههای طولانی و جذاب و صداپیشگی شخصیتهای اصلی توسط افراد کاردیده و استفاده از جلوههای ویژه خوب به واسطه قدرت کنسول پلیاستیشن همه باعث شدند تا این بازی به یکی زا فراموش نشدنیترین تجربههای سال ۱۹۹۸ بدل شود، تجربهای که با گذشت ۱۷ سال همچنان با همان قدرت و صلابت گذشته ادامه دارد و این روزها همه علاقهمندان به این سری و بازیهای هیدئو کوجیما، منتظر عرضه جدیدترین نسخه از این بازی با نام Phantom Pain هستند.