ندا گنجی – تجارت فردا : آن دسته از صاحبان کسب و کار که در پی بیشینهیابی مطلوبیتهای خود بودهاند، همانهایی هستند، که بدعت تبلیغات کسب و کارهای شخصی در شبکههای اجتماعی و همچنین شبکههای پیامرسان را پایه گذاشتند. اکنون لابهلای پیامهایی که اغلب به نیت ایجاد سرگرمی دست به دست میچرخد، پیامهایی حاوی اطلاعات مهم و قابل استناد نیز رد و بدل میشود. اکنون که بهرهگیری از این ابزار تا این حد گسترش یافته، ایرانیها چگونه میتوانند نفع شخصی خود را با بهرهگیری از آنها به حداکثر برسانند؟ سفره رسانهای مردم ایران این روزها، پر شده از اقسام شبکههای اجتماعی. ایرانیان سالهاست که از تلویزیون روی گرداندهاند یا دست کم، همچون گذشته به برنامههای صدا و سیما رغبت نشان نمیدهند. در این سالها، چشمشان به شبکههای ماهوارهای دوخته شده بود که حالا حتی برای چرخیدن در شبکههای ماهوارهای هم مجالی ندارند. اما گویی آنها از گشتوگذار در هزارتوی شبکههای اجتماعی مجازی و دنیای اپلیکیشنها مطلوبیتهای بیشتری کسب میکنند. آنان را همین بس که دست کم در حریم این شبکهها، میتوانند با آزادی بیشتری، دادهها و اطلاعاتشان را به اشتراک بگذارند. البته، اگر نهادهای نظارتی نیز محدودیتی برای کاربران این شبکهها ایجاد کنند، کاربران راه عبور از آن را میدانند یا در چشم بر هم زدنی شبکه یا اپلیکیشن فیلترشده را رها میکنند و به سراغ نمونههای مشابه دیگر میروند. اگر بگوییم، شبکههای اجتماعی به قوت غالب ایرانیها تبدیل شده، به بیراهه رفتهایم؟
انتشار اخبار و اطلاعات در این شبکههای اجتماعی به حدی سرعت یافته است که بعید نیست، ایرانیها تا چند صباح دیگر به طور کامل، خود را از مراجعه به مطبوعات و خبرگزاریها بینیاز بیابند. اقبال چشمگیر کاربران ایرانی به این ابزار اگرچه اسباب نگرانی و حیرت صاحبنظران علوم اجتماعی و ارتباطات را فراهم کرده است اما به نظر میرسد، بهرهگیری از این شبکهها، صرفاً جنبه سرگرمی نداشته و ایرانیها به دنبال بیشینهیابی و کسب نفعهای شخصی از آن نیز هستند.
آنگونه که بسیاری از صاحبان کسب و کار از این ابزار برای معرفی کالاها و خدمات خویش بهره میگیرند. بر اساس آنچه نظریه انتظارات عقلانی تبیین کرده است، پیشبینی و سپس تصمیمگیری مناسب با وجود دسترسی به اطلاعات به موقع و موثق ممکن میشود. شاید اکنون که کاربری شبکههای اجتماعی مجازی در ایران تا این حد بالا گرفته است، کارشناسان و سیاستگذاران به جای ابراز نگرانی از میزان گرایش مردم به این شبکهها، در پی راهکارهایی باشند که نفعهای شخصی کاربران به کمک این ابزار افزایش پیدا کند، با این فرض و با وجود عضویت میلیونها شهروند ایرانی در شبکههای اجتماعی به چه دلیل سازمانها و نهادهای اقتصادی برای برقراری عدالت اطلاعاتی، سیاستهای خود را از این راه و به طور همزمان به اطلاع مردم نمیرسانند؟ سازمانهای دولتی معمولاً برای ابلاغ این سیاستها اغلب به پرتالهای سازمانی خود بسنده میکنند که البته تعداد بازدیدکنندگان این وبگاهها در مقایسه با کاربران شبکههای اجتماعی بسیار ناچیز است.
افزون بر این، مردم میتوانند با بهرهگیری از این امکان و بدون صرف هزینه از تحولات بازارهای پولی و مالی اطلاع کسب کرده و تصمیمی بهینه اتخاذ کنند. البته مزیت دیگری که برای اطلاعرسانی از طریق این شبکهها میتوان برشمرد آن است که با ایجاد امکان دسترسی به اطلاعات شفاف برای همگان، بساط رانتهای اطلاعاتی نیز برچیده میشود. اما در شرایطی که دولت و دستگاههای دولتی هنوز در کشاکش به رسمیت شناختن این شبکهها در کشور هستند و حتی گاه در جهت اثبات برائت خود از این ابزار میکوشند، چه کسی جز کاربران میتوانند در تولید و انتقال اطلاعاتی که محتوای آن رجحانهای فردی را تامین میکند، اثرگذار باشد؟