شاید من اشتباه میکنم، شاید همهچیز درست شود. شاید «شکاف گسترشیابنده بین فقیر و غنی» موقتی باشد. شاید رشد پیوسته نسبتِ مشاغلِ نیمهوقت یا کمدرآمد بهزودی معکوس شود. یا شاید هم این ایده که همه نیاز بیخانمانها، لپتاپهای قدیمی و معدودی کتابهای درسی جاوا اسکریپت است، بیشباهت به این ادعا نباشد که فناوریهای جدید بهطور خودکار، مشاغل جدیدی را برای همگان بهوجود میآورد.یا شاید هم تغییراتِ تا اندازهای شدید، بیشتر مردم را کاملا گیج کرده است.
این دهه، دهه خوبی برای طبقه متوسط آمریکایی نبوده است. رکود اقتصادی در سال ٢٠٠٩ خاتمه یافت، اما درآمد متوسط خانوارها ۶/١ درصد کمتر از آنچه در دسامبر ٢٠٠٧ بود، باقی ماند…، در حالی که درآمد ١٠درصد بالای جامعه رشد کرد. درهمینحال، رشد بهرهوری در دو سوی آتلانتیک تا حد زیادی با کندی همراه بوده است.
اکونومیست مسئله را تشریح و استدلال میکند: در اوایل دهه ٢٠٠٠ در هر دو کشور بریتانیا و آمریکا رشد و مزدها تا حد زیادی پوست کنده شدند. اقتصاد در حال رشد نگه داشته شد اما میانگین درآمدها فایدهای را در پی نداشت … . در چهارسال اول بهبودی، در بریتانیا ٣۶٠ هزار شغل آزاد یا خوداشتغالی ایجاد شد… کار خوداشتغالی عمر طولانیتری دارد، اما درآمد میانگین آن کمتر از نصف شاغلانِ تماموقت است. نظریه بهمراتب نگرانکنندهتر دیگری هم وجود دارد که اشاره به این دارد که «پیشرفت اقتصادی ٢۵٠ سال گذشته ممکن است در تاریخ بشر منحصربهفرد بوده باشد».
به تعبیر مجله نیویورک: این شتاب عظیم از اواخر دهه ۶٠ یا اوایل دهه ٧٠ در برخی نقاط شروع به توقف تدریجی کرد…، از اینجا به بعد نرخی که انسان با آن پیشرفت میکند، هرجا که به مرزهای رفاه انسان میرسد، کاهش یافته است.
بهگونهای که مقاله «پایان آینده» پیتر تیلز بهسادگی موضوع را اینچنین انعکاس میدهد: در بسیاری از حوزهها پیشرفتهای تکنولوژیکی کاهش یافته است… .با اینکه در پزشکی و فناوری زیستی، نوآوری بهصورت کامل متوقف نشده، نشانههایی نیز حکایت از کندشدن پیشرفت و موارد فراوانی از انتظارات کاهشیافته در این حوزه دارد… . کامپیوترها بهصورت پیشفرض تبدیل به تنها امید بزرگ برای آینده مبتنی بر فناوری شدهاند. قطع ارتباط اقتصادی کامپیوترها از سایر چیزها، منجر به مطرحشدن پرسشهایی بیشتر از پاسخها شده و آشکارا اشاره به آینده غیرعادی و غریبی دارد که روندهای امروزی، عملا در آن ادامه خواهند یافت.
نتیجه غیرمنتظرهای که ممکن است ما از این روند بگیریم، این است که طبقه متوسط بهتدریج در حال مچالهشدن و خروج از اقتصادی است که رفتهرفته درحال تقسیمشدن به دو اردوی شماری اندک از ثروتمندان و خیل عظیمی از فقراست. گذشته از این، مفهوم «ثروتمند» بهصورت فزایندهای به «کسانی که با فناوری سروکار دارند»، برمیگردد.
البته بخشهای ثروتمند دیگری چون بخش نفت، بخش سرمایهگذاری و… هم وجود دارند، اما فناوری عملا از بیشترین پتانسیل رشد جهشی در سازمانهایی برخوردار است که همچون فیلهای سنگین، درمانده از حرکتند. این تقسیمبندی ثروتمند – تکنیکی و فقیر- غیرتکنیکی در ابتدا و به نمایانترین شکل، در سانفرانسیسکو و دره سیلیکون رخ میدهد که «بهطور فزایندهای بین جوانان و کارکنان ثروتمند فناوری از یکسو و آنهایی که از سوی دیگر، اظهار میکنند تحتِ فشارِ خروج از شهری قرار گرفتهاند که دیگر نمیتوانند از عهده مقاومت در برابر آن برآیند».
به گزارش لسآنجلستایمز: … اما این تقسیمبندی مبتنیبر فناوری- غیرفناوری، بهزودی از نقطهای به نقطه دیگر و در همهجا گسترش خواهد یافت؛ وضعیتی که پیامدِ بیرحمانه «بلعیدن جهان توسط نرمافزارها» است.
هنری بلاجت، پژوهشگر آمریکایی و رئیس تیم تحقیقاتی بانک بازرگانی پادشاهی کانادا، میگوید: «از گفتنش بیزارم، ولی اگر شرکتها شروع به پرداخت بهتر به مردم نکنند، ممکن است ما به اتحادیهها نیاز پیدا کنیم».