به تعبیر هفتهنامه اکونومیست در سال ۲۰۱۴، تکثیر استارتآپها شبیه به انفجار کامبرین(دوران اول زمینشناسی که طی آن بسیاری از شاخههای اصلی حیوانات پدید آمدند) است. از نظر این هفتهنامه، توسعه صنعت نرمافزار فرصتهای زیادی برای راهاندازی یک استارتآپ فراهم کرده، فرصتی که کمهزینهتر از همیشه شده است. اما این تنها بخش آسان و ابتدای داستان کلاسیک و البته پر فراز و نشیب استارتآپها است.
چالش اصلی آنها زمانی است که با شرکتهای سیلیکون ولی مواجه میشوند و باید بین دو گزینه به تصاحب یک غول تکنولوژی در آمدن یا رقابت سرسخت با آنها، یکی را انتخاب کنند. EasyEmail، یک نمونه از آن استارتآپهایی بود که نتوانست با گوگل رقابت کند. این نرمافزار به وسیله هوش مصنوعی، به کاربران کمک میکند تا با توجه ایمیلهای رد و بدل شده، چه ایمیلی ارسال کنند. این استارتآپ در سال ۲۰۱۶، از سوی سه نفر از دانشجویان موسسه فناوری ماساچوست راهاندازی شد. اما در ماه مه همان سال، زمانی که موسس این استارتآپ در حال جذب سرمایه بود، گوگل در کنفرانس سالانهاش ابزاری شبیه به آن را معرفی کرد. این رویداد شوکی به تیم EasyEmail وارد کرد، در حالی که آنها روی پروژه با ارزشی کار میکردند. حداقل تبعات این کار گوگل ترساندن آنهایی بود که میخواستند در آینده از EasyEmail حمایت مالی کنند، زیرا سرمایهگذاران ریسکپذیر(Venture Capital) یا همان VCها معمولا در حوزههایی که غولهای IT محصولی عرضه کردهاند، روی رقبای آنها سرمایهگذاری نمیکنند.
البته اضطراب استارتآپها و حامیان مالی آنها درباره غولهای IT فراتر از این رویدادها است. آلبرت ونگر(Albert Wenger)، از شرکت سرمایهگذاری یونین اسکوئر ونچرز(Union Square Ventures) که سرمایهگذار اولیه توییتر هم بود، اکنون از یک «منطقه کشتار» در پیرامون غولهای تکنولوژی حرف میزند. منطقهای که اگر شرکت نوپایی وارد آن شود، بقا برایش بسیار دشوار خواهد بود. زیرا غولهای فناوری سعی میکنند با کپی کردن استارتآپها، آنها را از بین ببرند یا برای خارج کردن آنها از میدان رقابت، آنها را خریده و به تصاحب خود درآورند. به عبارتی، ایده «منطقه کشتار» یادآور سلطه طولانی مدت مایکروسافت در طول دهه ۱۹۹۰ است که این شرکت با تکیه بر استراتژی «پذیرفتن، توسعه دادن و نابود کردن» تلاش میکرد استارتآپها را از ورود به قلمرو خود بترساند. با اینحال، در آن زمان استارتآپها آزادی عمل بیشتری داشتند.
محدودیت کارآفرینان و VCها عمدتا مربوط به سالهای اخیر است. چرا که امروزه، به خاطر تسلط آمازون، فیسبوک و گوگل بر هر آنچه که با اینترنت ارتباط دارد، هر تحول جدیدی در مقابل آنها تهدید تلقی میشود. به این ترتیب، VCها باید در جستوجوی آنلاین، رسانههای اجتماعی، موبایل و تجارت الکترونیکی، برای حمایت از استارتآپها احتیاط کنند. همین مساله تامین مالی مراحل اولیه را برای استارتآپها سختتر میکند. آمار شرکت پژوهشی Pitchbook نشان میدهد حجم تامین مالی استارتآپها از سال ۲۰۱۲ تا سال گذشته، حدود ۲۲ درصد کاهش یافته است. احتیاط VCها ناشی از مشاهده تجربه ورود استارتآپها به «منطقه کشتار» است. اسنپ برجستهترین مثال برای این موضوع است. پس از آنکه اسنپ پیشنهاد خرید ۳ میلیارد دلاری فیسبوک را در سال ۲۰۱۳ رد کرد، فیسبوک بسیاری از ویژگیهای موفق اسنپ را شبیهسازی کرد و مانع رشد آن شد. یک مثال کمتر شناخته شده Life on Air است که در سال ۲۰۱۵ یک اپلیکیشن پخش ویدئوی زنده به نام Meerkat را راهاندازی کرد. اما زمانی که توییتر Periscope، اپلیکیشن رقیب آن را خرید و تبلیغ کرد، Meerkat از بین رفت.
Life on Air این برنامه را تعطیل کرد و اپلیکیشن دیگری به نام Houseparty اجرا کرد. این برنامه چتهای ویدئویی گروهی را ارائه میداد. اما پس از آنکه کپی آن از سوی فیسبوک عرضه شد، این برنامه نتوانست توجه کاربران را جلب کند. همچنین با توجه به حضور مایکروسافت، آمازون و آلفابت، این «منطقه کشتار» در حوزه نرمافزاری کسب و کارها مشاهده میشود. سرویس ابری آمازون(AWS)، برای اینکه قابلیت و کارکردهای استارتآپها را کپی کند، به بسیاری از آنها بهعنوان «شریک تجاری»، سرویس ارزان یا رایگان ارائه میدهد. آمازون در حالی که پلتفرمهای یک استارتآپ را کنترل میکند، در قلمرو آن نفوذ کرده و آن را برای بقا با چالش مواجه میکند. برای مثال، یک شرکت مدیریت داده به نام Elastic، پس از آغاز فعالیت شرکت رقیبش که از سوی AWS آمازون به نام Elasticsearch در سال ۲۰۱۵ راهاندازی شده بود، فروش خود را از دست داد.
غولهای تکنولوژی حتی اگر استارتآپها را کاملا کپی نکنند، میتوانند چشمانداز آنها را از بین ببرند. آمازون در سال گذشته، هول فودز مارکت(Whole Foods Market)، فروشگاه زنجیرهای محصولات ارگانیک، را به ارزش ۷/ ۱۳میلیارد دلار خرید. به خاطر نفوذ آمازون در بازار، محصولات Blue Apron، استارتآپ تحویل غذا که آماده عمومی شدن و معرفی به مردم بود، نامرغوب و بدمزه تلقی شد. این پدیده به شرکتهای جوان محدود نمیشود: فیسبوک اخیرا اعلام کرده وارد حوزه خدمات دوستیابی آنلاین میشود و همین اطلاعیه باعث شده قیمت سهام شرکت اینترنتی Match Group که در سال ۲۰۱۵ عرضه عمومی شد، تا ۲۲درصد کاهش یابد.
ارتش ترسناک غولهای تکنولوژی هر روز بزرگتر شده و طیف وسیعی از حوزهها از جمله جستوجوی آنلاین، رسانههای اجتماعی، تبلیغات دیجیتالی، واقعیت مجازی، پیامرسانی و ارتباطات، گوشیهای هوشمند و اسپیکر خانگی، محاسبات ابری، نرمافزار هوشمند، تجارت الکترونیک و… را در دست گرفته است، بنابراین استارتآپها به سختی میتوانند فضایی برای پیشرفت و اجتناب از شکست پیدا کنند. غولهای امروزی بسیار بیرحم هستند. به گفته متاکو(Matt Ocko)، سرمایهگذار VC شرکت Data Collective، آنها میخواهند فرزندان خود را بخورند تا یک روز بیشتر زندگی کنند. غولهای IT دائما در حال بررسی افق برای کشف آنها هستند. ارون لیوی
(Aaron Levie)، مدیر شرکت خدمات ابری و اشتراک فایل به نام Box که از ورود به «منطقه کشتار» اجتناب کرده و ارزش شرکتش ۸/ ۳میلیارد دلار است، میگوید: «استارتآپها پیشتر قادر بودند بدون جلبتوجه غولهای IT، چندین سال بعد از راهاندازی در حوزه کاری خود فعالیت کنند اما امروزه عمر فعالیت آنها ۶ تا ۱۲ ماه است.» البته برخی استثناهایی مانند Airbnb، اوبر، Slack و دیگر یونیکورنهایی وجود دارد که با این رقبای سرسخت مواجه شدند، با این حال تعداد آنها کم است. بسیاری از استارتآپها یاد گرفتهاند برنامهها را روی اهداف قابل دستیابیتر مثل فروش به شرکتهای بزرگ تنظیم کنند. در این میان شرکتهایی مانند آلفابت، آمازون، اپل، فیسبوک و مایکروسافت خریداران مشتاقی بودهاند که در سال گذشته در مجموع ۶/ ۳۱ میلیارد دلار برای خرید استارتآپها صرف کردند. این باعث شده برخی از استارتآپها کمتر به دنبال بلندپروازی باشند. البته فروش استارتآپها میتواند بنیانگذاران آنها را برای راهاندازی یک شرکت دیگر یا همکاری با ایدههای هوشمندانه تامین مالی کند. به هر حال تا جایی که فروش استارتآپها بتواند سرمایه بیشتری برای تحریک نوآوری فراهم کند، رویکرد بدی نیست زیرا زمانیکه غولهای فناوری یک استارتآپ را میخرند، به رشد آنها بیشتر کمک میشود تا زمانی که در مالکیت خود بنیانگذاران قرار دارند. برای مثال فیسبوک با خریدن اینستاگرام، یک رقیب احتمالی را از میان برداشت، اما این استارتآپ با بهرهمندی از زیرساختهای فنی، کارکنان و دانش فیسبوک و تحتتاثیر برند آن پیشرفت کرد.
دوست یا دشمن؟
به اعتقاد تعداد قابلتوجهی از اهالی سیلیکون، خرید استارتآپها از سوی غولهای تکنولوژی، نوآوری را تضعیف کرده است. از نظر راجر مکنامی(Roger McNamee)، از شرکت سرمایه خصوصی Elevation و سرمایهگذار اولیه فیسبوک، نفوذ پلتفرمهای بزرگ تاثیر معناداری بر فرهنگ کارآفرینی سیلیکونولی داشته است. انگیزهها را از تلاش برای ایجاد یک پلتفرم بزرگ به سمت ساختن یک تکه کوچک و خوشمزه که توسط غولهای IT خریداری شود، تغییر داده است. هنگامی که استارتآپهای قوی فروخته میشوند، این مساله بیشتر نگرانکننده است. به هر حال غولهای تکنولوژی به تهدیدکننده بزرگ استارتآپها معروف شدهاند. آنها به استارتآپها پیشنهاد خرید میدهند و آنها را تهدید میکنند به توافق برسند، در غیر این صورت یک خدمت رقابتی را راهاندازی کرده و استارتآپ را از میدان رقابت خارج میکنند.
در شرایط فعلی سیلیکونولی سه نشانه وجود دارد که نشان میدهد «منطقه کشتار» همچنان پابرجاست. نخست آنکه غولها سریعتر از هر زمانی اطلاعات وسیعی برای شناسایی رقبای نوظهور دارند. گوگل از طریق مرورگر کروم، سرویس ایمیل، سیستمعامل اندروید، اپاستور، خدمات ابری و… سیگنالهایی بهدست آورده که نشان میدهد کاربران چطور زمان و پولشان را در اینترنت صرف میکنند. فیسبوک میتواند ببیند افراد کدام اپلیکیشنها را استفاده میکنند و در کجا آنلاین هستند. این شرکت اپلیکیشن Onavo را خرید که کمک کرد تشخیص دهد اینستاگرام در حال رونق گرفتن است. فیسبوک توانست تا قبل از اینکه این شرکت جوان بالغ شده و به یک تهدید تبدیل شود آن را با یک میلیارد دلار بخرد. همچنین در سال گذشته به همین روش، شرکت نوپای tbh، مالک اپلیکیشن نظرسنجی اجتماعی را خرید.
آمازون میتواند حجم قابلتوجهی داده را از پلتفرم تجارت الکترونیک و کسب و کار ابریاش دستچین کند. یکی دیگر از منابع اطلاعاتی، از محل سرمایهگذاری در استارتآپ است که به شرکتهای تکنولوژی کمک میکند تا روند بازارهای جدید و تحولآفرینیهای ممکن را بهدست آورند. در این بخش، آلفابت از سایر شرکتهای تکنولوژی آمریکایی پیشگامتر است و از سال ۲۰۱۳ در ۳۰۸ استارتآپ ۶/ ۱۲ میلیارد دلار سرمایهگذاری کرده است. استارتآپها با اشتیاق و هیجان سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ را میپذیرند، اما از تبعات پرچالش بعدی آن غافلند. برای مثال اوبر از صندوق VC آلفابت سرمایه گرفت، اما خیلی زود خودش را در مقابل وایمو، واحد خودروی خودران گوگل دید. سایت کاریابیThumbtack نیز سرماگذاری آلفابت را پذیرفت، اما بعدها شاهد راهاندازی یک سرویس رقیب از سوی آلفابت به نام Google Home Services بود. آمازون و اپل کمتر در استارتآپها سرمایهگذاری میکنند، با این حال با آنها درگیرند.
تصاحب کردن استعدادها، دومین ابزار غولهای تکنولوژی برای پیشبرد «منطقه کشتار» است. شرکتهای بزرگ معمولا برای حفظ متخصصان رده بالا و حتی کارکنان رده متوسط مبلغ هنگفتی میپردازند تا پیوستن آنها به تیمهای استارتآپی صرفه مالی و اقتصادی برای افراد نداشته باشد. در سال ۲۰۱۷ آلفابت، آمازون، اپل، فیسبوک و مایکروسافت ۷/ ۲۳ میلیارد دلار برای سهام تشویقی کارکنان اختصاص دادند. احتکار استعدادها در شرکتهای بزرگ مانع از توسعه استارتآپها است. دلیل سوم، نبود یک پلتفرم جدید و تحولآفرین(disruptive) است. با وجود گذشت بیش از یک دهه از ظهور موبایل، هنوز نشانهای از پدیدار شدن یک پلتفرم جدید نیست که بتواند باعث تحول در فناوری IT شود. برای مثال با ظهور موبایل، سلطه مایکروسافت در حوزه کامپیوتر کمرنگ شد و فیسبوک و گوگل را وارد عرصه رقابت کرد.
آنها توانستند با تبلیغات آنلاین جلبتوجه کرده و درآمدهای بالایی کسب کنند. اما امروزه پلتفرم بزرگ و جدیدی وجود ندارد و در حوزههای ICT فعلی که غولهای تکنولوژی سابق فعالیت دارند، فرصت برای حضور استارتآپها کم است. سرمایهگذاران و استارتآپها ترجیح میدهند وارد حوزهای شوند که بتوانند نقطه شروع یک فعالیت جدید باشند. برای نمونه، به دلیل عدم حضور غولهای تکنولوژی در حوزه ارزهای رمزنگاری و زیستشناسی مصنوعی، سرمایهگذاران برای فعالیت در این حوزهها انگیزه دارند. البته شرکتهای بزرگ دیر یا زود در این حوزهها ورود خواهند کرد. شایعاتی وجود دارد که فیسبوک میخواهد شرکت ارز رمزپایه کوین بیس (Coinbase) را بخرد.
از نظر منتقدان، قانونگذاران در این میان، صرفا تماشاگر آنچه خواهند بود که غولهای IT بعدها انجام خواهند داد زیرا به اعتقاد آنها، قانونگذاران در تصویب معاملاتی که در آن شرکتهای تکنولوژی رقبای کوچک را میخرند تا این استارتآپها در آینده آنها را تهدید نکنند، سهلانگاری کردهاند. برای مثال درخصوص خرید اینستاگرام توسط فیسبوک یا خرید یوتیوب توسط گوگل، قانونگذاران میتوانستند قبل از اینکه مشخص شود، این شرکتهای کوچک چگونه فیسبوک یا گوگل را تهدید خواهند کرد، مانع از فروش آنها شوند. به هر حال برای مقابله با «منطقه کشتار» قانونگذاران باید ابزاری را برای مدیریت خودشان در نظر بگیرند.