پروژه نقشهبرداری و تعیین توالی کل ژنوم انسان (معروف به پروژه ژنوم انسانی) در سال ۱۹۹۰ آغاز شد اما بعد از هفت سال فقط و فقط یک درصد آن کامل شده بود. این وضعیت باعث شد تا منتقدان پروژه این نکته را القا کنند که این پروژه برای کامل شدن ۷۰۰ سال زمان خواهد برد. با وجود این پروژه ژنوم انسانی در سال ۲۰۰۳ تکمیل شد.
هنگام آغاز این پروژه، نقشهبرداری ژنوم فردی تقریبا یک میلیارد دلار هزینه داشت حال آنکه این کار امروزه با کمتر از ۱۰۰۰ دلار قابل انجام است. مثالهایی از چنین رشد نمایی را در بخش ICT به فراوانی میتوان مشاهده کرد. بهعنوان نمونه در دهه ۵۰میلادی برای ذخیرهسازی ۷۵/ ۳ مگابایت به یک درایو دیسک سخت (HDD)۹۱۰کیلوگرمی نیاز بود در حالی که در سال ۲۰۱۷ یک هارد HDD ۶۲ گرمی میتوانست ۱۴ ترابایت داده را ذخیره کند. این نشاندهنده بهبودی ۷۳/ ۳میلیون برابری است. بههرحال همانند سایر بخشها (البته با شدتی نامشابه)، بخش ICT همواره دستخوش تحولاتی جدی بوده است. از آغاز اولین پلتفرم در دهه ۵۰میلادی که از سوی کامپیوترهای بزرگ (Mainframe) و ترمینالها نمایندگی میشد تا مطرح شدن دومین پلتفرم در دهه ۸۰ میلادی که با پا به عرصه نهادن کامپیوترهای شخصی، تارنمای جهانگستر و شبکههای کلاینت – سرور(Client-server) جامعه را متحول کرد و امروزه نیز با ظهور چهار رکن اصلی سومین پلتفرم (از دهه ۲۰۰۰ به بعد) یعنی دستگاههای موبایل، خدمات ابری، فناوریهای اجتماعی و کلان داده ساختار زندگی بشر دستخوش تاثیراتی جدی شده است.
با چنین رشد نمایی از فناوری، شرکتهای فعال در عرصه ICT با مخاطراتی به مراتب پیچیدهتر از گذشته روبهرو شدهاند. مخاطراتی که عبور از آنها مستلزم نوآوری جدی در تمامی لایههای سازمانی (از فنی گرفته تا مدیریت عالی) است. یکی از حوزههای بسیار جدی که شرکتهای ICT برای بقا و ارزشآفرینی مستمر و پایدار به آن نیازمندند حوزه «مدلهای کسب و کار» است. بنابر تعریف الکساندر اوستروالدر (AlexanderOsterwalder) مدل کسب و کار ابزاری مفهومی است که شامل مجموعهای از عناصر و ارتباط آنها بوده که منطق شرکت در درآمدزایی را نشان میدهد. توصیف ارزشی (Value Proposition) است که شرکت به یک یا بخشی از مشتریانش میدهد. در واقع معماری یک بنگاه و شبکه شرکایش به منظور خلق، بازاریابی و تحویل ارزش، همچنین ارتباط سرمایهای یک یا بخشی از مشتریان برای ایجاد جریانهای درآمدی پایدار و سودآور است. یک مدل کسب و کار همواره بهدنبال پاسخ به چهار پرسش اساسی است: ۱) این کسب و کار چه ارزشی ایجاد میکند؟ ۲) چگونه این ارزش را ایجاد میکند؟ ۳) چگونه ارزش را به پول تبدیل میکند؟ ۴) چگونه این جریان درآمدزایی را پایدار سازد؟
شرکتهای تلکام بهعنوان گروه عمدهای از شرکتهای فعال در بخش ICT که امروز در معرض تحولات دیجیتالی عظیمی هستند، بیش از پیش نیازمند توجه به توسعه مدلهای کسب و کاری درست هستند. برای این شرکتها میتوان چهارنوع مدل کسب و کاری عمده در نظر گرفت که هر کدام برجنبههای خاصی تاکید و به قابلیتهای متفاوتی نیازمند است.
۱) مدل تضمینکننده شبکه (Network Guarantor)
در این مدل کسب و کار، اپراتورها با بهرهگیری از دارایی شبکه خودشان اقدام به درآمدزایی و سودآوری میکنند. آنها از زیرساختهای خود برای ارائه کارآی خدمات به موقع، قابل اتکا و مناسب استفاده میکنند. مشتریان اصلی مخابراتها در اینجا شرکتها هستند (مثلا MVNO و Servco) که از زیرساخت شرکتهای مخابراتی برای ارائه خدمات مشخصی به مشتریان خودشان استفاده میکنند. این مدل کسب و کاری شرکتهای مخابراتی را ملزم میکند تا در زمینه برنامهریزی، تدارک و عملیات به نحوی کارآمد عمل کرده و استانداردهایی نظیر پایداری شبکه را در سطح عالی رعایت کنند.
۲) مدل توانمندساز کسب و کار (Business Enabler)
این مدل یک مدل کسب و کار «دوطرفه» است. در یک طرف، اپراتورها خدمات پهنای باند مورد نیاز را برای مشتریان نهایی خود فراهم میکنند. از سوی دیگر، به توسعهدهندگان خدمات و برنامههای کاربردی کمک میکنند تا کسب و کار خودشان را مدیریت کنند. این کار میتواند بهصورت ارائه خدمات مدیریت شده، پشتیبانی از تراکنشها و صورتحسابها بر بستر پلتفرمهای محاسبات ابری صورت پذیرد. برای ایجاد این مدل، اپراتورها باید تواناییهای خود را در مشارکت(Partnership)، انعطافپذیری خدمات (Service Customization) و جمعآوری پایگاههای مشتری (Customer base) تقویت کنند.
۳) خالق تجربه (Experience Creator)
در حال حاضر به ویژه در میان مصرفکنندگان جوان که زندگی خود را بهطور فزایندهای در قلمرو دیجیتال صرف میکنند به نظر میرسد تشنگی مصرفکنندگان برای برنامههای جدید و خدمات سیریناپذیر است (فقط۷۱ EBs داده موبایل در سال ۲۰۲۲). در عین حال، شرکتهای فعال در هر صنعت به دنبال کسب پشتیبانی برای دیجیتالی کردن کسبوکار خود هستند تا به مشتریان خود مزایای استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات جدید را ارائه دهند. خالقان تجربه به دنبال استفاده از این بازار رو به رشد هستند و مصرفکنندگان نهایی را قادر میسازند تا با دسترسی آسان به اینترنت مورد نیاز، برنامههای کاربردی و محتوای تازه، به توانایی خلق و توزیع محتوای خود دست یافته و تجربیات تازهای را درک کنند. برای انجام این کار، اپراتورها باید نهتنها در محصولات و خدمات خود نوآوری کنند بلکه متعهد باشند که به بخشهای مختلف از مشتریان خدمترسانی کنند.
۴) چند بازارکار جهانی (Global Multi-marketer)
هر یک از مدلهای فوق به اپراتورهای مخابراتی این امکان را میدهد تا بتوانند در بازار به شدت رقابتی تلکام رقابت کنند. یک مدل تجاری دیگر نیز وجود دارد که اپراتورها میتوانند در نظر بگیرند، به خصوص اگر در حال حاضر مقیاس و دامنه قابل توجهی دارند و عملیات آنها فراتر از بازارها یا مناطق خاص است. این مدل که از آن بهعنوان چندبازارکار جهانی یاد میشود، مسیری را به اپراتورها ارائه میدهد تا برای تبدیل شدن به یک نهاد جهانی واقعی جهش کنند. با توجه به برتری خود از حیث نام تجاری، کارآیی و دسترسی، اپراتورهای جهانی قویتر از رقبای محلی خود هستند: بهطوری که فقط در سال ۲۰۱۰ بیش از ۷۵ درصد از مشترکان مخابرات در مناطقی مانند اروپا و خاورمیانه متعلق به اپراتورهای جهانی بودهاند.