نتایج یک پژوهش نشان میدهد شیوههای تربیت فرزند بر میزان اعتیاد به اینترنت دختران نوجوان تاثیرگذار است.
اینترنت به جزئی جداییناپذیر از زندگی بشر مبدل شده است. همانند سایر تکنولوژیها، این تکنولوژی نیز از سواستفاده یا استفاده ناصحیح مصون نیست. استفاده از این ابزارها به مرور زمان میتواند وابستگی و اعتیاد به اینترنت را در پی داشته باشد و حتی سبب تشدید اختلالهایی مانند اضطراب و افسردگی شود.
در پژوهشی که مهدی خانجانی، استادیار گروه روانشناسی بالینی دانشگاه علامه طباطبایی، فرشته قنبری، دانشآموخته کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد الکترونیکی و ابراهیم نعیمی، استادیار گروه مشاوره دانشگاه علامهطباطبایی انجام دادهاند آمده است: «عوامل زمینهساز اعتیاد به اینترنت را میتوان در سطح فرد، خانواده و جامعه مطرح کرد. همچنین این پدیده در بین گروههای مختلف سنی وجود دارد، نوجوانان در این بین آسیبهای بیشتر را در مقایسه با سایر گروههای سنی متحمل میشوند، چرا که با مشکلاتی در حوزه تحصیل و ورود به بازار کار و اشتغال را برای این افراد به وجود میآورد.»
محققان در این مقاله میگویند: «در حوزه خانواده، سبکهای تربیتی والدین از عواملی است که در اعتیاد به اینترنت میتواند به ایفای نقش بپردازد. بر اساس الگوی بامریند و شیفر دو محور اساسی در رفتار و تعاملهای والدین در ارتباط با فرزندان وجود دارد: محبت و کنترل، از ترکیب این دو بعد چهار سبک مختلف فرزندپروری مقتدرانه، مستبدانه، سهلگیر و کنارهگیر ایجاد میشود که سه سبک اخیر شیوههای فرزندپروری ناکارآمد محسوب میشوند. والدین دارای شیوه مستبدانه پرتوقع بوده، پذیرای نیازهای فرزندان خود نبوده، دارای پیامهای کلامی، و فاقد محتوای عاطفی، کمتر حمایتپذیر، کمتر از تقویتکنندهها استفاده کرده و دارای روش تنبیه و زور برای کنترل فرزندان هستند.»
در بخش دیگری از این مطالعه آمده است: «والدین دارای شیوه سهلگیرانه، کنترل اندکی داشته دارای نگرش متضاد در ارتباط با انضباط فرزندان تسلیم در مقابل خواستههای فرزندان و دارای استقلال رأی کمتری هستند. فرزندان پرورشیافته این شیوه به هنگام مواجهه با مشکلات تمایل به واپس روی دارند و پرخاشگر هستند. والدین دارای شیوه مقتدرانه دارای استدلال منطقی هستند، تاب مقاومت در برابر خواستههای نامعقول و عصبانیت فرزندان دارند. در ابراز محبت و استفاده به موقع از تقویتکنندهها مهارت دارند و از علایق و ویژگیهای فرزندان خود اطلاع دقیقی دارند.»
خانجانی و همکارانش در این پژوهش میگویند: «در ارتباط با اعتیاد به اینترنت کارکرد خانواده نیز تأثیرگذار است. هر خانواده یک ساختار دارد که این ساختار زمانی که خانواده در شرایط واقعی باشد شناخته میشود. پژوهشگران میگویند اعتیاد به اینترنت صرفاً مشکل یک فرد نیست بلکه مشکلی است که خانواده مسئول آن است و این مشکل به واسطه پیامدهای بد کارکردی خانواده میتواند ایجاد شود.»
در بخش دیگری از این مقاله آمده است: «میتوان بیان کرد که در ارتباط با اعتیاد به اینترنت سبکهای دلبستگی نیز از جمله عوامل مؤثر هستند. به عقیده بالبی، روانکاو انگلیسی، بسیاری از اشکال روان آزردگیها و اختلالهای شخصیت نتیجه محرومیت کودک از مراقبت مادرانه یا عدم ثبات رابطه کودک با چهره دلبستگی است. سبکهای دلبستگی میتواند منجر به طرز رفتار، افکار و هیجانات خاصی در افراد شود که در صورت بدکارکردی با اختلالات شخصیت نیز مرتبط هستند. میتوان انتظار داشت که سبکهای دلبستگی مانند سبک دلبستگی اجتنابی، دارای سطوح بالای اضطراب و افسردگی است. این افراد دارای کیفیت زندگی پایین و سلامت روان نامطلوبی هستند. اینترنت میتواند به عنوان یک نوع مکانیزم تنظیم هیجان و مقابله با مشکلات روانشناختی این افراد مورد بررسی قرار بگیرد، چرا که اینترنت میتواند به برقراری یک رابطه طولانی، پرکردن اوقات فراغت عدم رویارویی واقعی با افراد و موقعیتهای اجتماعی محسوب میشود.»
پژوهش حاضر از نوع توصیفی و روش مطالعه همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانشآموزان دختر ۱۲ تا ۱۸ سال منطقه پنج تهران در نیمسال دوم تحصیلی ۹۶-۱۳۹۵ به تعداد ۲۶۸۸ نفر تشکیل میدهند. از این میان جامعه آماری پژوهش حاضر ۳۳۸ در نظر گرفته شده است. ابزارهای پژوهش مقیاس دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید، پرسشنامهی سبکهای تربیتی فرزندپروری شیفر، آزمون اعتیاد به اینترنت و ابزار سنجش خانواده (FAD) بوده است.
نویسندگان این مقاله میگویند: «نتایج تجزیه تحلیل دادهها نشان داد که در بین متغیرهای کارکرد خانواده با اعتیاد به اینترنت ارتباط منفی وجود داشت. نتایج مربوط به رابطه کارکرد خانواده با اعتیاد به اینترنت نشان داد که حل مسئله، ارتباط، نقشها، پاسخ دهی عاطفی و کارکرد عمومی با اعتیاد به اینترنت رابطه منفی معناداری دارند یعنی به موازات افزایش این متغیرها شاهد کاهش سطح اعتیاد به اینترنت بودیم. همچنین بین مؤلفههای مشارکت عاطفی و کنترل رفتار از مؤلفههای منفی و نامطلوب کارکرد خانواده هستند که اشاره به درهمآمیختگی، عدم استقلال، از بین رفتن مرزهای فردیت و عدم احترام به مرزها و محدودههای شخصی است که در صورت افزایش این مؤلفه شاهد افزایش اعتیاد به اینترنت بودیم.»
طبق این پژوهش «در بین سبکهای تربیتی مقتدر و سلطهگر با اعتیاد به اینترنت رابطه منفی معنادار و بین سبک تربیتی بیتوجه، با اعتیاد به اینترنت رابطه مثبت معناداری وجود دارد. بین سبکهای فرزندپروری، سبک بیتوجه بیشترین تأثیر را در گرایش اعتیاد به اینترنت دارد. همچنین برخی نتایج پژوهشهای پیشین نشان داد که سبکهای تربیتی بیتوجه به والدین، رابطه معنیداری با میزان استفاده دانشآموزان از اینترنت دارد. افراد دارای سبک دلبستگی ناایمن به خاطر احساس ناایمنی، اضطراب و عدم اعتمادی که نسبت به خود یا دیگران دارند، هنگامی که در ایجاد و برقراری ارتباط با دیگران شکست میخورند، بیشتر انزوا و تنهایی را ترجیح میدهند و این امر باعث میشود که به اینترنت گرایش بیشتری داشته باشند.»
همچنین عوامل مرتبط با خانواده نقش به سزایی در گرایش به اعتیاد به اینترنت نوجوانان دارد، در واقع میتوان بیان کرد که خانوادههایی که دچار عملکرد مختل و نامطلوب هستند به طرق مختلف فرزند خود را به استفاده افراطی از اینترنت سوق میدهند. از محدودیتهای پژوهش حاضر میتوان به محدودیت در بررسی سایر متغیرهای مربوط به فرد آزمودنیها به دلیل تعداد زیاد سوالات و خستگی آزمودنیها و محدودیت در تعمیمدهی نتایج پژوهش به جنسیت پسر اشاره کرد.
این پژوهش در شماره ۳۷ دهمین دوره فصلنامه فرهنگ مشاوره و رواندرمانی منتشر شده است.