همین یکی دو روز پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه به زودی تعداد حسابهای کاربری مردگان در فیسبوک از اکانتهای زندگان در این شبکه اجتماعی پیشی میگیرد. در این وضعیت، با تعداد بیشماری حساب کاربری و دادهها مواجهیم که صاحبی ندارد و این مساله سوالات حقوقی و فنی متعددی را برمیانگیزد. الین کسکت (Elaine Kasket) روانشناس مشاور و نویسنده کتاب «تمامی ارواح در ماشین: توهم نامیرایی در عصر دیجیتال» در گفتوگویی با گاردین، به ابعاد فنی و اخلاقی مرتبط با دادههای متعلق به افراد درگذشته در شبکههای اجتماعی پرداخته است.
اگر همین فردا اتوبوس مرا زیر بگیرد و بکشد، چه اتفاقی برای حسابهای جیمیل و فیسبوکم میافتد؟
بر اساس قانون قراردادها (منظور قانون ناظر بر قراردادها در کشور انگلیس است. در ایران نیز اصول حاکم بر قراردادها در قانون مدنی درج شده است) در صورت وقوع مرگ، حریم خصوصی پایان مییابد. اما نکته جالب اینجاست که شرکتهای بزرگ فناوری، حساب کاربری و دادههای فرد درگذشته را همچون زمانی که زنده بود، محرمانه نگه میدارند.
اما این چیزی نیست که نزدیکان فرد درگذشته انتظار دارند. آنها فرض را بر این میگذارند که دادهها نیز همچون سایر متعلقات فرد فوت شده، مثل نامهها، آلبوم عکسها و از این قبیل، به آنها به ارث برسد.
دقیقا. مطابق قانون ارث در انگلستان، دو عامل لمسپذیری و ارزش مدنظر قرار میگیرد. به این ترتیب اگر چیزی قابل لمس باشد، حتی اگر ارزشی نداشته باشد، بر اساس وصیتنامه در مورد آن تصمیمگیری میشود و اگر درباره آن وصیتی وجود نداشته باشد، به صورت خودکار به وارث فرد درگذشته میرسد. بر همین اساس مردم فرض میکنند که در مورد موجودیهای دیجیتالی هم باید از همین قواعد پیروی شود؛ اما چنین اتفاقی نمیافتد.
به طور کلی، پاسخ شرکتهای شبکههای اجتماعی به درخواستهای بازماندگان مبنی بر دسترسی به حساب کاربری فرد درگذشته چیست؟
چیزی شبیه این: «در عین اشتیاق برای کمک به شما، قادر به این کار نیستیم.» آنها میگویند که میخواهند از حریم خصوصی فرد فوت شده محافظت کنند (که گفتیم از نظر فنی، پس از مرگ دیگر حریم خصوصی بی معناست).
اما گاهی این رفتارها در دادگاه به چالش کشیده میشود؟
یکی از مسخرهترین پروندهها در این زمینه مربوط به قتل هالی گیزارد به دست دوستپسر سابقش بود. حساب کاربری فیسبوک هالی حاوی تصاویری از او و قاتلش بود (که خانوادهاش میخواستند آن عکس آزاردهنده را حذف کنند). اما فیس بوک به خانواده هالی اعلام میکرد که برای حفظ محرمانگی هالی، اجازه تغییر در پروفایل او را نمیدهد.
مترجم: این قتل در سال 2015 میلادی اتفاق افتاد و در نهایت با کارزاری که خانواده هالی گیزارد راهاندازی کردند، فیسبوک تصاویر مورد نظر را حذف کرد. البته دلیل حذف تصاویر را دریافت گزارشهایی مبنی بر نقض کپیرایت اعلام کرد.
آیا فیسبوک اخیرا برای حل چنین مشکلاتی اقدام کرده است؟
اوایل ماه جاری میلادی فیسبوک اعلام کرد که با استفاده از هوش مصنوعی، از ارسال محتواهای آزاردهنده و مشکلساز، همچون یادآورهای تاریخ تولد، از پروفایل کاربران فوت شده جلوگیری میکند. اما همان گونه که فردی از نزدیکان درگذشتگان، ممکن است از دیدن یادآور تاریخ تولد غمگین شود، ممکن است فرد دیگری هم باشد که بخواهد با چنین یادآوریهایی خاطراتش را با فوت شده زنده نگه دارد و حذف این قبیل موارد او را بیازارد. موضوع این است که شیوه عزاداری در مورد هر فرد متفاوت است. قواعدی در زمینه سوگواری وجود ندارد و اگر هم قرار بود کتابچهای در این زمینه وجود داشته باشد، شرکتهای انتفاعی مانند فیسبوک نباید آن را بنویسند.
مدل کسبوکار فیسبوک، جمعآوری دادهها به منظور ترغیب کاربران به خرید و مصرف است. اما مردگان مصرفکننده نیستند. پس هدف فیسبوک از حفظ حسابهای کاربری مردگان چه میتواند باشد؟
چند موضوع مطرح است. تنها دلیلی که بعضی مردم در فیسبوک میمانند این است در آنجا یادگاریهایی از افرادی وجود دارد که دوستشان میدارند. و زمانی که شما حسابکاربریتان را غیرفعال کنید، فرد درگذشته دیگر نمیتواند شما را به فهرست دوستان خود بیفزاید. به این ترتیب دروازه گورستان به روی شما میشود.
یک دلیل دیگر این است که حتی اگر فردی دیگر قادر به خرید و مصرف نباشد، تحلیل دادههای او همچنان برای شرکتها ارزشمند است. سابق بر این، حساب کاربری مردگان جمعآوری میشد؛ ولی کاربران به این روش اعتراض کردند. بنابراین نگهداری خودکار این گونه حسابهای کاربری، کمهزینهترین اقدام از نظر سختافزاری برای شبکههای اجتماعی است.
به این ترتیب روزی تعداد حسابهای کاربری مردگان در فیسبوک، بیش از زندگان خواهد بود.
بله. موسسه اینترنت آکسفورد اخیرا پیشبینی کرده که تا پایان قرن حاضر تعداد حسابهای کاربری مردگان در فیسبوک به دو میلیارد خواهد رسید.
این حجم عظیمی از داده است…
هرچند هرچند سال یک بار، میزان اطلاعاتی که ما میتوانیم روی دستگاههایمان ذخیره کنیم دوبرابر میشود؛ اما به هرحال این حافظه ذخیره سازی بینهایت نیست و دستگاههای ما هر روز بیشتر و بیشتر در حال دریافت دادههای مختلف است. این دادههای زاید یا بی مصرف، در هر حال یا با استفاده از هوش مصنوعی یا با تصمیمگیری انسانی باید حذف شود. اما مشکل اینجاست که به جای ما، شرکتهای شبکههای اجتماعی در این باره
شما نمیتوانید مجموعههای موسیقی یا کتابهایتان را به کسی واگذار کنید؛ چون فقط یک امتیاز کاربری خریداری کردهاید که توافقنامهاش در طول عمر شما معتبر است. این موسیقی، متعلق به شما نیست و تنها اجازه شنیدن آن را خریداری کردهاید
تصمیم گیری میکنند.
در همین حال، برخی افراد برای دستیابی به حساب کاربری افراد درگذشته، باید به اقداماتی مثل هک دست بزنند.
آنها وادار به قانون شکنی میشوند و با استفاده از گذرواژه فرد فوت شده، در واقع جعل هویت میکنند. ولی ما اجازه این لغزشها را میدهیم؛ چون دیگر چارهای ندارند.
خود من مطمئن نیستم که گذرواژههایم را برای روز مبادا به کسی بدهم یا نه. شاید از این طریق نزدیکانم به اطلاعات ضروری دسترسی بیابند؛ ولی در عین حال همه چیز هم در دسترسشان قرار خواهد گرفت و حتی اگر از رازهای پنهان من سوءاستفاده نکنند، در هر صورت این نگرانی وجود خواهد داشت.
اما شبکههای اجتماعی هم مثل انسانها روزی میمیرند. مثل مایاسپیس و فرندستر…
ماری کوندو (Marie Kondo) متخصص خانهآرایی معتقد است که شما میتوانید همه کتابها، عکسها و موسیقیهای مورد علاقهتان را در ابر ذخیره کنید و به این ترتیب قفسههای مرتب و تمیز داشته باشید. این ایده جالبی است؛ اما درنظر داشته باشید که به این ترتیب، دیگر نوههای شما چیزی درباره شما و علایقتان نخواهند دانست؛ مگر اینکه خودتان پیش از مرگ به این موضوع بیندیشید و با این فرض که پلتفرم ابریتان روزی از بین میرود، از همه چیز یک نسخه پشتیبان دانلود کنید. شرکتها این کار را برای شما نمیکنند؛ چون فعالیت آنها برپایه سودآوری است، نه انسان دوستی. به تاریخچه رایانش نگاهی بیندازید! کدنویسی، سختافزار و نرمافزارها همه تغییر میکنند. دادههای شما به این ترتیب برای همیشه در دسترس نخواهد بود. از این گذشته، شما نمیتوانید مجموعههای موسیقی یا کتابهایتان را به کسی واگذار کنید؛ چون فقط یک امتیاز کاربری خریداری کردهاید که توافقنامهاش در طول عمر شما معتبر است. این موسیقی، متعلق به شما نیست و تنها اجازه شنیدن آن را خریداری کردهاید.
آیا شبکههای اجتماعی شیوههای سوگواری ما را تغییر دادهاند؟
این شبکهها، حضور مردگان را افزایش دادهاند. انقلاب صنعتی، با ایجاد گورستان در حومه شهرها، به ما امکان داد که مردگانمان را در فاصله نزدیکی از خود داشته باشیم. اما اینترنت، اصولا برای تداوم و حفظ ارتباطات شکل گرفته و این امور را بسیار ساده کرده است. زیرا هم اکنون، مردگان در فناوری به حیات ادامه میدهند. دادههای متعلق به مردگان همه جا هست؛ بررسیهایی که برای آمازون نوشتهاند،
چیزهایی را که برایتان واقعا مهم است و میخواهید به نسلهای آینده منتقل کنید، به شکل فیزیکی نگهداری کنید. نمیتوانید و نباید به شرکتها برای حفظ دادههایتان اطمینان کنید
توصیههایی که در تریپ ادوایزر نگاشتهاند و … شما شاید به محتوایی بربخورید که روی شما اثرگذار باشد، اما ندانید که نویسنده این مطلب زنده است یا مرده. مردگان در این فضای جدید به شکل بیسابقهای از نظر اجتماعی فعالند و همچنان بدون تمایز و به صورت مبهمی حضور دارند.
در کتابتان از افرادی صحبت میکنید که در صفحات یادبود مردگان پیامهایی مینویسند و امید دارند که این پیامها به فرد مرده برسد…
تونی والتر (جامعه شناس) میگوید که اینترنت به خانه فرشتگان تبدیل شده است. به لحاظ تاریخی، فرشتگان، پیامرسانهایی بین زمین و آسمان بودهاند؛ اما حالا در اتر ساکن هستند و ما به سادگی به آنها دسترسی داریم.
(مترجم: اتر یا ether طبق عقیده ٔ قدما فضای فوق هوای کره زمین را فرا گرفته است در عالم جدید هم ما اترنت یا Ethernet را داریم که از زیربناهای شبکه است.)
بسیاری از افراد غیرمذهبی هم به نوعی به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند و این اعتقاد، با حس اینکه مردگان از طریق اینترنت در اجتماع تاثرگذارند، تقویت شده است.
ایدهای در سریال بلک میرور و امثال آن مطرح شده که ما روزی خواهیم توانست محتوای مغز یا آگاهیمان را در ابر بارگذاری کنیم و به این طریق هولوگرام یا نسخهای مجازی از خویشتنمان را ایجاد کنیم، به نحوی که سایرین بتوانند همچنان پس از مرگ با ما در ارتباط باشند. این ایده عقلانی است؟
من این ایده را تا حدی حاصل خودشیفتگی (نارسیسیسم) میدانم. افرادی که این ایده را دارند از روز زنده نبودن خود وحشت دارند و تصورشان این است که پس از مرگ هم، مردم دوست دارند از احوال آنها با خبر باشند. از این گذشته، ممکن است ارثیه دیجیتالی افراد نیز روزی از بین برود؛ چون پلتفرمها مدام به روز میشوند و کدهای قدیمی ممکن است از کار بیفتد.
توصیه شما درباره حداقلهایی که مردم باید رعایت کنند چیست؟
این که هر از گاهی، خانه دیجیتالتان را خانهتکانی کنید، ایده خوبی است. حداقل اگر نمیخواهید بازماندگانتان با کوهی از دادههای بی اهمیت مواجه شوند که ندانند کدامشان برای شما مهم بوده است.
به صورت پیش فرض همه ما به انبارکنندگان انبوه اطلاعات تبدیل میشویم. بنابراین چیزهایی را که برایتان واقعا مهم است و میخواهید به نسلهای آینده منتقل کنید، به شکل فیزیکی نگهداری کنید. نمیتوانید و نباید به شرکتها برای حفظ دادههایتان اطمینان کنید.