حدود پنج سال قبل ولادیمیر تنف (Vladimir Tenev ) و بایجو بهات (Baiju Bhatt ) بنیانگذاران یک استارتآپ به نام رابین هود Robinhood دنبال سرمایه در سیلیکونولی بودند. آنها مبلغ نسبتا کمی میخواستند چیزی حدود ۱۳ میلیون دلار که ارزش کسب و کارشان را به ۶۱ میلیون دلار میرساند.
تجربه شکست سرمایهگذار موفق سیلیکونولی
آن دو از همکلاسیهای استنفورد هم بودند و کاری کردند که بسیاری از کارآفرینان برای دهههاست انجام میدهند، سراغ شرکت سرمایهگذاری جسورانه کلینر پرکینز رفتند تا این سرمایه را برای آنها تامین کنند. شرکت کلینر پرکینز ابتدا به موضوع کار آنها علاقه نشان داد اما در نهایت حاضر به سرمایهگذاری در این استارتآپ نشد. در میانه سال ۲۰۱۵ زمانی که شرکت رابین هود به دنبال ۵۰ میلیون دلار سرمایه دیگر برای رسیدن به ارزش ۲۵۰ میلیون دلاری بود باز هم به سراغ کلینر آمد و آنها باز هم از سرمایهگذاری در این استارتآپ سرباز زدند. در سال ۲۰۱۷ وقتی شرکت رابینهود دیگر یونیکورن (ارزش بالای یک میلیارد دلار) شده بود و در ارزش ۳/ ۱ میلیارد دلاری به دنبال جذب سرمایه ۱۱۰ میلیوندلاری بود، خود استارتآپ رابین هود نام کلینر را از لیست سرمایهگذاران جسورانه مشارکتکننده در این راند سرمایهگذاری حذف کرد. در سال ۲۰۱۸ سرانجام دو شرکت به یک توافق برای سرمایهگذاری ۳۶۳ میلیون دلاری و رسیدن ارزش رابین هود به ۶/ ۵ میلیارد دلار دست یافتند. شرکت سرمایهگذاری کلینر به دلیل عدم سرمایهگذاری به موقع در مراحل اولیه در رابینهود بهای بسیار سنگینی را پرداخت. کلینر پرکینز از جمله سرمایهگذاران قدیمی و حتی از نسل وب ۲ است که حتی در اوایل دهه ۲۰۰۰ روی فیسبوک هم سرمایهگذاری کرد.
اما حالا و یک دهه بعد این شرکت سرمایهگذاری در مراحل ابتدایی روی هیچ استارتآپی را در کارنامه ندارد. این چیزی بود که شرکت نقطه ضعف خود میدانست و به همین دلیل تحت یک استراتژی جدید مری میکر (Marry Meeker) از شرکای کلینر پرکینز یک صندوق جدید مستقل برای تمرکز روی استارتآپهای بالغتر ایجاد کرد. سرمایهگذاری روی استارتآپها در مراحل بالاتر رشد باعث سود کمتر برای شرکت سرمایهگذار میشود اما در عین حال از سرمایهگذاری در مراحل اولیه رشد استارتآپها به مراتب امنتر است. با این حال تیم سرمایهگذاری خانم Meeker در شرکت پرکینز عملکرد به مراتب بهتری نسبت به کل مجموعه این شرکت تحت رهبری John Doerr از خود نشان دادند. تیم Meeker سهامهایی را از برخی از موفقترین شرکتهای استارتآپی مانند Slack، DocuSign، اسپاتیفای و اوبر در اختیار گرفته بود. اما ماجرا به راحتی پیش نرفت.
دوران طلایی سرمایهگذاری در تکنولوژی
شرکت پرکینز در دوران طلایی خود در سال ۱۹۹۹ حدود ۸/ ۱۱ میلیون دلار در گوگل سرمایهگذاری کرده بود. این شرکت سابقه درخشانی در سرمایهگذاری در شرکتهای مشهوری چون Genentech، سان میکروسیستمز، EA، نتاسکیپ و آمازون داشت. در واقع به ازای هر یک دلاری که این شرکت در میانه دهه ۹۰ سرمایهگذاری کرده بود ۳۲ دلار سود کرد و این عدد خوبی بود. تواناترین سرمایهگذار این شرکت برای دو دهه اگرچه اسمش روی سربرگهای این شرکت نبود، John Doerr بود. یک فروشنده سابق اینتل که در ۱۹۸۰ به شرکت Kleiner پیوسته بود و به تدریج به یک رهبر بالقوه در این شرکت تبدیل شد. او آنقدر قدرت گرفت که قادر بود کل مسیر شرکت پرکینز را از بخش اینترنت به بخش انرژیهای تجدیدپذیر تغییر دهد. جایی که اعتقاد داشت موج مهم بعدی سرمایهگذاری خواهد بود. Doerr یک دموکرات نزدیک به الگور (معاون رئیسجمهور اسبق آمریکا) بود. الگور او را شریک خودش کرده بود. طی ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹ شرکت حدود ۶۳۰ میلیون دلار روی ۵۶ شرکت با موضوع تکنولوژی پاک سرمایهگذاری کرده بود. چیزی که او سرمایهگذاری سبز مینامید.
هرچند این سرمایهگذاریها دل سرمایهگذارانش را خوش میکرد اما از نظر اقتصادی نتیجهبخش نبود. بعضی از سرمایهگذاریها مانند شرکت تولیدکننده خودروی الکتریکی Fisker Automotive ورشکسته شدند. بعضی دیگر مانند Bloom Energy که روی پیل سوختی کار میکردند ورودشان به بورس ۱۶ سال بهطول انجامید. نتیجه سرمایهگذاریهای کلینر پرکینز بهخصوص زمانی به فاجعه انجامید که مشخص شد رقبای این شرکت با سرمایهگذاری در اقتصاد دیجیتال چقدر رشد کردهاند. بهعنوان مثال Accel Partners یکی از نخستین شرکتهایی بود که روی فیسبوک سرمایهگذاری کرد. یا Union Square Venture جزو نخستین شرکتهایی بود که روی توییتر سرمایهگذاری انجام داد. یا شرکت Benchmark Capital با سرمایهگذاری ابتدایی روی eBay و اوبر به موفقیتی قابل توجه رسید. Doerr شرکت را به یک گروه سرمایهگذاری بدشانس تبدیل کرده بود که نمیتوانست مجموعه را از مشکلات بیرون بکشد.
نامهای مشهور ولی بدون اشتراک
شرکت علاقه شدیدی به دور هم جمع کردن نامهای مشهوری داشت که تجربهای در سرمایهگذاری نداشتند و به سختی آنهارا میشد دور یک موضوع جمع کرد. مثلا وزیر خارجه سابق آمریکا کالین پاول مشاور استراتژیک شرکت بود. الگور معاون اسبق رئیسجمهور یک سرمایهگذار و شخصیت خوشنام، بیل جوی هم بنیانگذار سانمیکروسیستمز و یک تکنولوژیست موفق که برای ۹ سال از شرکای شرکت بود. همچنین Vinod Khosla یکی دیگر از بنیانگذاران سانمیکروسیستمز که بعدا در سال ۲۰۰۴ خودش شرکت سرمایهگذاری خوسلا ونچرز را تاسیس کرد که به شدت در این عرصه موفق شد. شرکت کلینر همچنین بهعنوان شرکتی پر از سرمایهگذاران جوان و با اصل و نسب شناخته میشد که چند سال این افراد را جذب خود میکرد اما بدون اینکه جایگاه آنان در این شرکت تغییری کند آن را ترک میکردند. بهعنوان مثال استیو اندرسون برای مدت چهارسال در این شرکت در اوایل سال ۲۰۰۰ حضورداشت اما بعدا آن را ترک کرد و بعد یکی از نخستین سرمایهگذاران اینستاگرام شد که شرکت را به مبلغ یکمیلیارد دلار به فیسبوک فروختند.
یا Aileen Lee که مشهور است به ساختن استارتآپهای یک میلیارد دلاری که بعد از مدتی حضور در شرکت خودش کابوی ونچرز (Cowboy Ventures ) را تاسیس کرد. یا Trae Vassallo یکی از بزرگترین سرمایهگذاران کلینر که همه با سرمایهگذاری موفقش روی Nest او را میشناختند، این شرکت را ترک کرد و شرکت خودش به نام Defy را راهاندازی کرد. در واقع دو مشکل بزرگ در آنجا وجود داشت؛ یکی اینکه کارآفرینان و مدیران استارتآپها نمیدانستند به چه کسی در شرکت کلینر پرکینز باید تکیه کنند و نکته دوم این بود که خود Doerr هم نمیدانست چه کسی بعد از بازنشستگی او میتواند شرکت را اداره کند. اما Doerr هنگامی که نیاز به یک استراتژی و یک شخصیت قوی مشابه خودش داشت هر دو را پیدا کرد و هم توانست سرمایهگذاری برای صندوق جدید در حوزه تکنولوژی پیدا کند. او مری میکر (Mary Meeker) یکی از دوستان سابقش در شرکت مورگان استنلی بود.
آمدند، سرمایهگذاری کردند، رفتند
خانم میکر در سیلیکونولی بسیار شناختهشده بود با وجود اینکه تمام زندگیاش را بهعنوان یک تحلیلگر اطلاعات در شهر نیویورک گذرانده بود.او که در شرکت مورگان استنلی کار میکرد به شرکتهایی چون نتاسکیپ، آمازون و گوگل (هر سه در پورتفو شرکت پرکینز قرار داشتند) در مرحله عرضه اولیه سهام کمک کرده بود. در سال ۲۰۱۲ وقتی Doerr’s به او پیشنهاد داد یک صندوق جدید در این شرکت را مدیریت کند، او قبول کرد و در همان زمان در یک مصاحبه گفت که تیم Kleiner برای مدت یک دهه به دنبال پیوستن او به این شرکت بوده و او با خودش فکر کرده اگر اکنون به این شرکت نپیوندد هیچگاه نخواهد پیوست. تشخیص عمیق او در ترندهای تکنولوژی خوب بود، مثلا او روی شرکتهایی چون اسلک، LendingClub، DocuSign، اسنپچت و فیسبوک سرمایهگذاری کرد اما نکته این بود که همه این شرکتها در مراحل اولیه رشد توسط سایر سرمایهگذاران جسورانه سرمایهگذاری شده بودند.با این حال شرکت به سرعت سرمایه لازم را برای سرمایهگذاری در این صندوق پیدا کرد و عملکرد قابلقبولی در یافتن سرمایه در سرمایهگذاری این شرکتها داشت.
شروع خوبی که باعث علاقهمندی سرمایهگذاران در پورتفوهای کلینر شد. سرمایه لازم برای سرمایهگذاری به سرعت تامین میشد اما اینها کافی نبود چون شرکت (بهخاطر سرمایهگذاری دیرهنگام در این شرکتها) فرصتهای بزرگتری را از دست میداد. خود شرکت کلینر همچنان به مسیر سرمایهگذاری قبلی خود ادامه میداد و همچنان به دنبال رفع مشکل سرمایهگذاری خود در مراحل اولیه بود. مامون حمید یک پاکستانی آمریکایی که در زمینه VC فعالیت داشت به شرکت پیوست. او به تدریج شروع به مداخله در بخشهای مختلف شرکت و از جمله در صندوق Meeker کرد. این چیزی بود که تیم Meeker آن را مداخله فرض میکرد. رابطه بین دو صندوق که توسط Meeker و حمید هدایت میشد کار را سخت کرده بود. شرکای صندوقها سرمایهگذاریها را برای یکدیگر فاش میکردند. شرکت سرمایهگذاران را وادار به همکاری با یکدیگر در زمینه معاملات کرد اما فرمول پاداشها در این زمینه مشخص نبود.
روی اینکه چه کسی یک معامله را انجام داده بحث زیادی بهوجود میآمد و اعضا شروع به پرسیدن این سوال کردند: چرا میخواهیم بخش بزرگی از پول را بهدست افرادی بدهیم که هیچ کاری در شرکت نمیکنند؟ دو سمت اصلی شرکت اختلافهای عمیقتری پیدا میکردند؛ از مدل اداره شرکت گرفته تا حل مشکلات مدیریتی، استخدام افراد متبحر و ساختاربندی کمیته سرمایهگذاری. در میانه این دعواهای داخلی رتبهبندی جدید شرکتهای سرمایهگذاری جسورانه در سال ۲۰۱۸ منتشر شد که برای شرکت کلینر یک شکست بهشمار میآمد. از میان ۲۰ سرمایهگذار جسورانه برتر جهان که توسط CB Insights منتشر شده بود فقط نام Meeker در جایگاه هشتم بهچشم میخورد. خانم میکر شرکت را ترک کرد و آن را به حمید و گروه کوچکی سپرد که میخواهند اعتبار یکی از مهمترین سرمایهگذاران جسورانه را دوباره بازگردانند، کاری که ساده نیست.